گاهى درباره اين روايات كه بر بالغ بودن دختر در نُه سالگى دلالت دارند, پرسشهايى مطرح مى شود. اين پرسشها, مهم و سزاوار بحث و بررسى نيستند. طرح كننده اين پرسشها, قولى برخلاف ديدگاه مشهور اختيار كرده و اين بحثها را به هدف سست كردن دليلهاى قول مشهور پيش كشيده است. اگر او از پيش در اين مسأله موضع گيرى نمى كرد, اين گونه پرسشها به ذهن و خيال او نمى آمد و گمان آنها را نمى كرد. به هر حال, اين پرسشها را طرح مى كنيم و به تحليل و پاسخ آنها مى پردازيم.
1. نُه ساله شدن. نشانه طبيعى و يا تعبّدى است؟
نُه ساله شدن از دو حالت, بيرون نيست, يا علامت طبيعى براى بالغ شدن است و يا به حكم شارع, اماره تعبّدى آن است.در مورد فرض نخست, بايد گفت: بلوغ طبيعى دختران از سال دوازدهم, آغاز مى شود, گواه بر آن, اين است كه روييدن مو بر بالاى عورت و نيز عادت شدن, تحقق پيدا نمى كنند, مگر پس از سپرى شدن مدتى طولانى از نُه سالگى, و با وجود اين, چگونه مى توان نُه سالگى را نشانه طبيعى بلوغ دانست, با اين كه سن از لحاظ زمانى بر دو نشانه ياد شده, پيشى دارد و اين دو, بى گمان نشانه طبيعى بلوغ هستند؟ و معنى ندارد بگوييم هر سه امر ياد شده, نشانه طبيعى بلوغ است با اين كه يكى از آنها بر دو تاى ديگر, هميشه پيشى دارد.در مورد فرض دوم هم بايد گفت: امام(ع), بالغ شدن دختر را در نُه سالگى, به حيض شدن او در اين سن, تعليل مى كند.53 با وجود اين تعليل, چگونه مى توان امر مورد تعليل ـ بالغ شدن ـ را, امرى تعبّدى دانست؟ملاحظه اى كه بر اين گفتار داريم اين است كه: بى گمان نُه ساله شدن, نشانه طبيعى بلوغ است كه شارع از آن پرده برداشته است, زيرا مقصود از بلوغ, پيدايش نوعى خيزش يا جهش در مزاج و بنيه انسان است, جهشى كه كم كم در استخوان و گوشت و عصب و حس و فكر او اثر مى گذارد. و دليلى بر پيدايش همه آثار بلوغ در زمان واحد نداريم, زيرا بلوغ درجه و مرتبه هايى دارد كه در شدت و ضعف با هم فرق مى كنند و در نتيجه, آثار بلوغ, كم كم و همبرابر بالا رفتن سن, ظاهر مى شود.بر اين اساس هيچ مانعى ندارد, نُه سالگى را بسان روييدن مو و ديدن خون حيض نشانه طبيعى بلوغ بدانيم, با اين تفاوت كه نُه سالگى, نشانه نخستين مراحل بلوغ و آن دوتا, نشانه هاى مراحل بعدى آن هستند. و به همين جهت, اگر سن دختر, روشن نباشد, ولى دو نشانه ديگر بلوغ در او ديده شود, به پيش بودن بلوغ او, حكم مى كنيم, و بدين ترتيب, آن گاه كه سن دختر, روشن نباشد, روييدن مو و حيض شدن, دو نشانه بلوغ اند.اعتراض و اشكال ياد شده, از اين انگار پيدا شده است كه بلوغ, يك مرتبه بيش تر ندارد و آن بلوغ جنسى است كه آثار آن در دختر, هنگام روييدن مو يا عادت شدن, پديدار مى شود و از همين انگار, پرسش ياد شده پيش آمده كه چگونه ممكن است نُه سالگى, نشانه طبيعى بلوغ باشد, با اين كه بلوغ طبيعى ـ جنسى ـ دو سال يا بيش تر پس از نُه سالگى, تحقق مى يابد؟براساس آنچه گفتيم روشن شد مقصود از بلوغ, بلوغ جنسى نيست, بلكه مقصود از آن, رسيدن دختر به حدى است كه با پيدايش جهش نوعى در مزاج و بنيه او, ملازم است; يعنى حالتى كه شارع از سرآغاز آن پرده برداشته است و آن, نُه سالگى است.و احتمال داده مى شود بالغ شدن دختر پيش از اين سن باشد, ولى شارع, نُه سالگى را به عنوان موضوع تكاليف, اختيار كرده است.
2. منشأ ترديد ميان نُه و ده سالگى اگر نُه سالگى حد شروع بلوغ است, پس چرا در پاره اى از روايات شاهد نوعى ترديد ميان اين سن و ده سالگى هستيم؟
از باب مثال امام باقر(ع) مى فرمايد:(لايدخل بالجارية حتى يأتى لها تسع سنين او عشر سنين.)54با دختر نزديكى نمى شود, تا وقتى كه به نُه يا ده سالگى برسد.چنين ترديدى, در مورد پسر نيز ديده مى شود, امام صادق(ع) فرمود:(يؤدّب الصبى على الصوم ما بين خمس عشرة سنة الى ست عشرة سنة.)55پسر, مابين پانزده تا شانزده سالگى, به روزه گرفتن وادار مى شود.شيخ صدوق مى نويسد:(روى أن الغلام يؤخذ بالصوم مابين أربع عشرة الى خمس عشرة سنة الاّ أن يقوى قبل ذلك.)56برابر آن چه روايت شده, از پسر بچه, ما بين چهارده تا پانزده سالگى خواسته مى شود روزه بگيرد, مگر اين كه پيش از اين سن, توانايى روزه گرفتن داشته باشد.و برابر روايتى از معاويه بن وهب, وى از امام صادق(ع) پرسيد:در چه سنى, پسر در امر روزه گرفتن بازخواست مى شود؟حضرت فرمود:(ما بينه وبين خمس عشرة سنة وأربع عشرة سنة.)57ولى بايد گفت هدف در حديث نخست, روشن كردن موضوع براى حكم روا بودن نزديكى به دختر و تعيين حد شرعى آن, يعنى نُه سالگى است. و اما ترديد ميان اين سن و ده سالگى, شايد به خاطر مستحب بودن واپس انداختن نزديكى تا وقتى باشد كه دختر رشد بيش تر كند و براى اين كار شايستگى افزون ترى پيدا كند.شگفت اين كه اشكال كننده, روايتى را كه در آن, واداشتن پسر, مابين پانزده تا شانزده سالگى, ترديد شده است, طرح كرده است و حال آن كه مورد پرسش در اين روايت, وظيفه ولى است و سخن او هيچ ارتباطى با كودك ندارد و به همين گونه است ترديد ميان چهاده و پانزده سالگى كه آن هم به منظور بيان كردن وظيفه ولى ميان اين دو حد است.خلاصه سخن اين كه: اين گمان, به بيان حد بلوغ, بر نمى گردد, بلكه بازگشت آن به بيان وظيفه ولى ميان اين دو برهه است.