عقيده به مبداء ومعاد، مهمترين عامل جهاد وفداكارى در راه خداست وبدون آن، هيچ رزمنده اى معتقدانه در صحنه دفاع قدم نمى گذارد وخود را برنده يك جنگ كه به شهادت منتهى مى شود، نمى داند. بدون عقيده به حيات اخروى، با چه انگيزه اى مى توان از جهاد وجانبازى استقبال كرد؟از اين رو، چنين اعتقادى در كلمات امام حسين عليه السلام واشعار ورجزهاى اوويارانش، نقشى محورى دارد وبه برجسته ترين شكل، خود را نشان مى دهد. امام حسين عليه السلام روز عاشورا وقتى بى تابى خواهرش را مى بيند، اين فلسفه بلند را ياد آور مى شود و مى فرمايد:(خواهرم! خدا را در نظر داشته باش، بدان كه همه زمينيان مى ميرند، آسمانيان هم نمى مانند، هر چيزى جز وجه خدا كه آفريدگار هستى است، از بين رفتنى است، خداوند همگان را دوباره بر مى انگيزد...) (14)در سخن ديگرى كه در شب عاشورا بااصحاب خويش فرمود، باز هم تاءكيد بر همين محورها را مى بينم، از جمله اين كه:(بدانيد كه شيرينى وتلخى دنيا، خواب است و(بيدارى) در آخرت است. رستگار كسى است كه به فلاح آخرت برسد وبدبخت كسى است كه به شقاوت آخرت گرفتار آيد.) (15)باور به معاد، رشته هاى علقه انسان را از دنيا مى گسلد وراحت تر مى تواند در مسير عمل به تكليف، از جان بگذرد. امام در اشعارى كه پس از شنيدن خبر شهادت مسلم بن عقيل، از فرزدق در مسير راه كوفه شنيد، به اين جلوه تابناك اشاره فرمود:(اگر دنيا ارزشمند به حساب آيد، سراى آخرت كه خانه پاداش الهى است، برتر ونيكوتر است واگر بدنها براى مرگ پديد آمده اند، پس شهادتِ در راه خدا برتر است) (16)پيش از اين اشعار هم، بر مسلم بن عقيل رحمت فرستاد، وبه عنوان كسى كه به سوى روح وريحان وبهشت رضوان الهى رفت وما نيز در پى اوييم، از اوياد كرد.با اين ديد، شهادت خود وهر يك از همراهان ودودمانش را رسيدن به ابديّتى مى دانست كه آرميدن در جوار رحمت الهى وديدار با رسول خدا ودست يافتن به بهشتِ برين را دارا بود. آن همه تاءكيد بر اجر الهى ورسيدن به فوز ورستگارى ونوشيدن از شرابهاى بهشتى وبرخوردارى از نعمتهاى جاودانى الهى، ايجاد انگيزه جهاد و شهادت مى كرد، چرا كه شهداى كربلابا اين ديد مرگ را آغاز حيات طيّبه در جوار رسول اللّه مى ديدند، نه پايان يافتَنِ خط هستى وبه نهايت رسيدنِ وجود!وقتى على اكبر عليه السلام به ميدان رفت وجنگيد وتشنه بازگشت، امام ضمن آنكه اورا به مقاومت وادامه نبرد فراخواند، فرمود: بزودى جدّت رسول خدا را ديدار كرده، از دست اوسيراب خواهى شد وشربتى گوارا خواهى نوشيد كه پس از آن تشنگى نيست.(17)آنگاه هم كه سر جوانش را بر دامن نهاده، خون از چهره ودندانهايش پاك مى كرد، فرزند را نويد داد كه از رنج واندوه دنيا رسته، به روح وريحان بهشتى رسيده اى.(18)سخنى شبيه به اين را به فرزند امام مجتبى كه پس از مدتى جنگ، نزد امام آمد وآب طلبيد، فرمود:(پسرم! كمى ديگر درنگ ومقاومت كن تا جدت رسول خدا را ديدار كنى واز شربت گوارايى كه پس آن تشنگى نيست به توبنوشاند) (19)اينجا نيز يادآور اين نكته است كه شهادت در جبهه، ديدار رسول خدا وسيرابى از آبهاى بهشتى را در پى دارد.بر اساس همين باور، رزمندگان جبهه حسينى طرف مقابل را خارج از دين، تارك سنّت پيامبر، رسوايى دنيا وآخرت وروبه آتش دوزخ مى دانستند. امام حسين عليه السلام پس از شهادت سردارش عباس عليه السلام در ضمن اشعارى كه نكوهش از رفتار شوم دشمنان در كشتن عترت رسول خدا بود، فرمود: (... فَسَوْفَ تَلاقَوْا حَرَّ نارٍ تَوَقَّدُ) (20) وآنان را در آستانه ديدار با آتش پر شعله دوزخ دانست.در رجزهاى ياران امام نيز، تكيه بر مبادى اعتقادى وپيوند زدن مبارزه با انگيزه اعتقادى وباورداشتِ قيامت واميد به پاداش خدا ورضاى الهى است ورسيدن به بهشت برين موج مى زند. به عنوان نمونه:وقتى عمروبن خالد ازدى به ميدان رفت، در رجز خويش گفت: اى جان! امروز به سوى خداى رحمان وروح وريحان مى روى وآنچه را كه در لوح تقديرت از پاداشهاى الهى نوشته شده، درمى يابى، پس بى تابى مكن، كه هر زنده اى مردنى است.(21)پس از وى، پسرش خالد به ميدان شتافت وباز به خود تلقين مى كرد كه: در راه رضاى خداى رحمان، بر مرگ شكيبا باش، اى پدر! توبه سوى قصرهاى نيكووآراسته شتافتى.(22)سپس سعد بن حنظله با اين رجز پاى به ميدان گذاشت: صبر ومقاومت بر شمشيرها و نيزه ها، صبر بر اين زخمها در راه رسيدن به بهشت وحوريان بهشتى. اى نفس! براى آسايش ابدى وخير جاودانه، تلاش كن وراغب باش.(23)مسلم بن عوسجه به ميدان رفت وضمن معرفى خود گفت: هر كس بر ما تجاوز كند،از راه حق كنار رفته وبه دين خداى صمد كافر شده است.(24)وعمروبن مطاع جعفى به ميدان شتافت ودر رجز خويش، ضمن شيرين وگوارا دانستن جهاد ومرگ درركاب حسين عليه السلام، آن را (فوز) ورهايى از آتش دوزخ دانست.(25)وبسيارى نمونه هاى ديگر كه همه نشان دهنده پشتوانه عقيدتى وايمانى به مبداء ومعاد. در رزم آورى عاشوراييان است.يادآورى مبادى اعتقادى اسلام در كربلاواز زبان امام حسين وياران او، نوعى خلع سلاح دشمن وزير سؤال بردن هجومشان بر ضدّ خاندان عصمت بود كه با هيچ منطق و آيين ومرامى سازگارى نداشت ونشانه خروجشان از دين وفاصله گرفتن از شريعت حضرت رسول صلّى الله عليه وآله وسلّم بود. ياد كرد اصول اعتقادى از سوى امام حسين عليه السلام نيز به صورت ديگرى دفع شبهه آفرينى هاى بعدى امويان را در برداشت. سيد الشهدا عليه السلام در مدينه پس از آن كه تصميم گرفت خارج شده به مكه رود، كاغذ وقلمى طلبيد وبه برادرش محمد حنفيّه وصيّتنامه اى نگاشت. اين وصيتنامه، علاوه بر آنكه مظلوميّت آن حضرت را در شرايطى كه تبليغات در دست امويان است نشان مى دهد وامام را وامى دارد كه براى رفع هر گونه تهمت وجعل ونسبتهاى نارواى بعدى، اصول اعتقادى خويش را بصورت مكتوب بنگارد، مرورى بر مفاهيم اعتقادى مسلم نيز به حساب مى آيد. حضرت نوشت: (حسين شهادت مى دهد كه خداى يكتا وبى شريك است و محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم بنده وفرستاده اوست كه حق را از سوى حق آورده است وگواهى مى دهد كه بهشت وجهنّم حق است وقيامت حتماً خواهد آمد وشكّى در آن نيست وخداوند همه خفتگان در گور را بر خواهد انگيخت...) (26) پس از بيان اين اصول اعتقادى به ذكر فلسفه قيام خويش كه همان اصلاحگرى وامر به معروف ونهى از منكر است، پرداخت، تا هيچ شائبه اى در حركت دينى ومرامى اوباقى نماند.