تاريخ اسلام يا مسلمين؟ - پیامهای عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیامهای عاشورا - نسخه متنی

جواد محدثی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تاريخ اسلام يا مسلمين؟

بعثت حضرت محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم سر آغاز فصلى نودر تاريخ بشريّت بود. انقلابى اساسى در افكار وعقايد، اخلاق ورفتار، نظام سياسى، ساختار اجتماعى ومعيارهاى ارزشى به وجود آمد. آنچه به نام (تاريخ اسلام) شناخته مى شود، مجموعه اى از اين تحوّلات همه جانبه در فكر وزندگى انسان در عصر بعثت است.

امّا با رحلت پيامبر اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم، جريان تاريخ بگونه اى ديگر ادامه يافت. تلاشهايى براى احياى جاهليّت وجود داشت، معيارهاى جاهلى كم كم حاكم شد، تعالى روحى و معنوى مسلمانان روبه افول گذاشت وآن ارزشهاى مقدّس دوران نبوت پيامبر، پس از او كمرنگ شد واين همه به خاطر انحراف در ساختار سياسى جامعه وترك كردن وصيّت حضرت رسول صلّى الله عليه وآله وسلّم وبه قدرت رسيدن كسانى بود كه (امامت معصوم) را كنار زدند و (اهل بيت) را از عرصه هدايت جامعه دور ساختند.

گرچه مورّخان، حوادث آن سالها را با همان عنوان تاريخ اسلام نگاشته اند، ولى رجعت ها وحركتهاى واپس گرايانه عصر پس از پيامبر، در زمينه هاى اعتقادى، سياسى، اخلاقى، نظامى واقتصادى چنان بود كه اگر نام آن را (تاريخ مسلمانان) بناميم، دقيقتر است تا ناميدن به (تاريخ اسلام).(356)

اگر بخواهيم عملكرد خلفاى پس از پيامبر وخلفاى اموى وعباسى را كه جدا از خطّ اهل بيت عمل مى كردند با تعاليم دين وسيره پيامبر تطبيق دهيم، با مشكل مواجه مى شويم. هم نحوه تصدّى قدرت وبه خلافت رسيدنشان با معيارهاى (نظام سياسى اسلام) ناهمساز بود وهم عملكردشان در زمينه هاى عدالت اجتماعى، شيوه حكومت، عمل به قرآن وسنّت واخلاق ومعاشرت.

از اين رو، بوضوح به دوجريانِ (خطّ خلافت) و(خطّ امامت) بر مى خوريم وتضادّ اين دوجريان در تاريخ اسلام در جاهاى بسيارى خود را نشان داد كه (حادثه عاشورا) يكى از بارزترين آنها بود. خصومت اهل بيت ومخالفان وتعارض بنى هاشم وبنى اميّه، ريشه در تعارض دوفكر وخطّ عقيدتى وعملى داشت، نه خصومتهاى شخصى وقبيلگى. تحليل زيبا وعميق امام صادق عليه السلام از اين دوجريان چنين بود:

(اِنّا وَ آلُ اَبى سُفْيان اَهْلُ بَيْتَينِ تَعادَيْنا فى اللّهِ، قُلْنا: صَدَقَ اللّهُ وَ قالُوا: كَذِبَ اللّهُ) (357)

ما ودودمان ابوسفيان اهل دوخاندانيم كه در مورد خدا وبر اساس دين ومكتب، با هم دشمنى كرديم. ما گفتيم: خدا راست گفته است، آنان گفتند: خدا دروغ گفته است.

يعنى نزاع بر سر عقيده ومكتب وصادق وكاذب دانستن خدا ودين بود.

جدايى مسير تاريخ اسلام از اهل بيت عصمت، سبب توجيه ناپذيرى بسيارى از عملكردهاى حكّام با مبانى ومعيارهاى دين گشت. تاريخنگاران حرفه اى ووابسته به دربار نيز بگونه اى ديگر چهره تاريخ را آلودند كه گاهى استناد به متون تاريخى را با دشوارى مواجه مى سازد.

در اين ميان، شناخت راست ودروغ وحق وباطل در رخدادهاى تاريخى، هم رسالتى سنگين وضرورى است، هم كارى دشوار ونيازمند دقّت. همچنانكه درباره حادثه عاشورا نيز، گاهى مطالبى غير واقعى وضعيف، به نقلها افزوده شده ودر فرهنگ مردم راه ورسوخ يافته است كه هم باروح عاشورا ناسازگار است، هم با متون معتبر تاريخى. اين نيز ضرورت پيرايش آثار مربوط به عاشورا را از جعل ودورغ ونقل مسائل سست، الزامى مى كند.(358)

/ 83