* كاروان كربلا - عاشورا و رؤیاهای راستین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عاشورا و رؤیاهای راستین - نسخه متنی

غلامرضا گلی زواره

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

* كاروان كربلا

در برخي روايات و منابع تاريخي چنين ذكر شده است كه وقتي حضرت امام حسين(ع) خواست از بيعت با يزيد امتناع كند و از مدينه بيرون آيد. در شب نخست بعد از آن كه از نزد حاكم اين شهر ـ وليد ـ جدا شد به زيارت مرقد منوّر جدّش رسول الله(ص) رفت و روي به آن روضه مطهر نمود و گفت: اي خداي من، اين قبر فرستاده تو (حضرت محمد«ص») است و من فرزند دختر او هستم و آنچه برايم رخ داده است بر آن آگاهي، خوبي ها را دوست دارم و از منكرات متنفّرم. اي پروردگاري كه داراي مقام والايي هستي، به حق اين قبر منوّر و آن كسي كه در درونش آرميده است هر آنچه رضاي تو و رسولت در آن نهفته برايم برگزين.

به دنبال اين سخنان تأثر انگيز، آن امام همام به شدت گريست و همچنان بر سر قبر جدّش بود تا حوالي صبح كه سر بر قبر گذارده و خوابش برد و در عالم رؤيا رسول خدا را ديد در حالي كه گروهي از فرشتگان او را در ميان گرفته بودند. سپس پيامبر اكرم(ص) او را در آغوش گرفت و ميان دو چشمش را بوسيد. آن گاه فرمود: اي محبوب من، حسين جانم، گويا تو را مشاهده مي كنم كه به زودي به خون خويش آغشته شده، و در زمين كربلا گروهي سرت را بريده در حالي كه تشنه كام هستي. سومين فروغ امامت گريست و از آخرين فرستاده الهي خواست تا او را به همراه خود ببرد ولي رسول خدا(ص) خطاب به وي فرمود: به دنيا بازگرد تا شهادت نصيبت گردد و آن پاداش عظيمي كه خداوند برايت مقرر داشته است به تو برسد. سپس امام از خواب بيدار شد و آنچه را در اين رؤيا ديده بود براي خاندانش بازگفت و اين ماجرا سبب تأثر و شيون آنان گشت.10

كاروان كربلا وقتي به منزل «قصر بني مقاتل» رسيد، بنا به نقلي «عقبة بن سمعان» كه از ياران و همراهان كاروان امام بود و بسياري از روايات واقعه عاشورا از وي نقل شده است، مي گويد: شب هنگام در ركاب امام حركت كرديم و چون ساعتي راه پيموديم حضرت امام حسين(ع) را خواب كوتاهي فرا گرفت و به زودي ديدگان خود را گشوده و فرمود: انا لله و انا اليه راجعون، الحمد لله رب العالمين و دو يا سه بار آيه «استرجاع» را تكرار فرمود. حضرت علي اكبر(ع) وقتي متوجه دگرگوني حال پدر شد و ديد مدام آيه استرجاع را بر زبان جاري مي نمايد، اسب خود را به سوي مركب پدر هدايت كرد و خطاب به حضرت اباعبدالله(ع) عرض كرد: پدر جان، فدايت
شوم براي چه اظهار نگراني مي كني و استرجاع فرموده و زبان به حمد خداي خويش گشوده ايد. امام لب به سخن گشود و فرمود: فرزندم، اندكي كه خواب رفتم در حالت رؤيا سواري عنان اسب را كشيد و گفت اين جمعيت در حال حركت اند و به استقبال مرگ مي روند.

علي اكبر(ع) در اين مصاحبه معرفتي سربلند و پيروز بيرون آمد و با قوّت قلب و شهامتي شگرف خطاب به پدر بزرگوار خويش عرض كرد: خداوند پيشامد بدي برايتان پيش نياورد. آيا ما بر حق نيستيم؟ پدر فرمود: سوگند به خداوندي كه بازگشت بندگان به سوي اوست، ما بر حقيم. حضرت علي اكبر(ع) با شنيدن اين سخن چون گل شكفته شد و عرض كرد: پس وقتي بر حق بودن ما قطعي است، ديگر از مرگ باكي نداريم. پدر كه چنين معرفتي را از پسر ديد، فرمود: خدايت پاداشي نيكو عطا نمايد. بهترين پاداشي كه بايد فرزندي از پدر دريافت كند.11

خواب هايي كه مربوط به مبشّرات معنوي بوده و ما از آنها به عنوان رؤياهاي صادقه تلقي مي كنيم حقيقتي را به انسان الهام مي نمايد كه روح و روانش را در ثبات و آرامش فرو مي برد، البته در مواقعي اين خوابها ظاهري غمگين دارند ولي نبايد از خاصيّت آموزندگي و هشدار دهندگي آنها غافل بود.

مقتل نويسان، چنين نوشته اند: به هنگام سحر عاشورا، حضرت امام حسين(ع) را خوابي مختصر در ربود و چون بيدار شد، فرمود: هيچ مي دانيد چه در خواب ديدم؟ عرض كردند چه چيزي را مشاهده كرديد؟ فرمودند: در عالم رؤيا ديدم گويا سگ هايي قصد حمله دارند و ميان آنها
سگي ابلق را ديدم كه يورش او به من سخت تر بود و گمان مي رود آن كس كه قاتل من خواهد بود مردي ابرص باشد آن گاه افزودند پس از آن رسول خدا(ص) را با جمعي از اصحابش ديدم كه مي فرمود: فرزندم، تو شهيد آل عترت هستي و عرشيان ورودت را به يكديگر مژده داده و در شب آينده نزد من خواهي بود. پس بشتاب و اين فرشته الهي است كه براي جمع آوري خونت آمده است. امام پس از اين سخنان افزود اين است خوابي كه ديدم و پيوستن ما به عالم قدس و ملكوت و رهايي از اين دنيا، نزديك شده است.12

/ 5