ترتيب تأليف عبقات الانوار - معرفی کتاب «عبقات الأنوار» نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

معرفی کتاب «عبقات الأنوار» - نسخه متنی

محسن معینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ترتيب تأليف عبقات الانوار


ميرحامدحسين كتاب خود را به ترتيب فصول ننگاشته، بلكه تأليف منهج دوم را مقدم داشته است. او براى هر حديث يك جلد مقرر نموده و تأليف اين مجلدات و همچنين چاپ آن ها به ترتيب صورت نگرفته است. ميرحامدحسين، موفق به تأليف منهج ثانى كتاب خود نشده و اين بخش از كتاب دست نويس مانده و او فرصت تأليف و تنظيم آن را نيافته است. سير مطالب كتاب چنين است:

جلد اول

ميرحامدحسين جلد اول عبقات الانوار را به حديث غدير كه از پيامبر نقل شده، اختصاص داده است. مضمون حديث غدير چنين است:...فَمَن كُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىُّ مَولاهُ. مؤلف در اين جلد به تحقيق در سند و متن حديث پرداخته و آن را در دو بخش بزرگ ارائه كرده است. وى بخش اول را به راويان حديث غدير اختصاص داده است. در اين بخش، افزون بر صد نفر از صحابه پيامبر، تابعينى كه از صحابه روايت كرده اند، اتباع تابعين، و سپس حافظان و ائمه حديث از غيرشيعه، طبق سلسله تاريخى تا زمان مؤلف، نام برده شده اند. در اين ميان، به شرح حال و مصادر شرح حال آنان و نيز به كسانى كه آنان را توثيق كرده اند، اشاره شده است.

در بخش دوم، به متن حديث غدير و وجوه دلالت آن بر خلافت اميرمؤمنان على "ع" پرداخته شده و به قرينه هاى دلالت آن نيز اشاره رفته است. ميرحامدحسين همچنين در اين بخش، شبهه هاى دشمنان را پاسخ گفته و به دفع ترديدهاى بى اساس مخالفان نيز پرداخته است. مؤلف در نگارش اين بخش از هرگونه پژوهش درباره متن حديث غدير فروگذار نكرده است.

جلد دوم

اين جلد عبقات الانوار درباره ''حديث منزلت'' بحث مى كند. حديث منزلت، سخن پيامبر در تكريم على "ع" و انتصاب او به جانشينى خويش است. مضمون اين حديث چنين است:

اَلا تَرْضى أَنْ تَكونَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارونَ مِن موسى إِلّا أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعدى؛ |اى على،| ''آيا خشنود نخواهى بود كه نسبت تو به من، مانند نسبت هارون به موسى باشد؛ جز آن كه پس از من پيامبرى نخواهد بود؟''

اين حديث را بخارى و مسلم و ديگران در صحاح و سُنَن و مسندهايشان آورده اند و ابن عبدالبِر در الاستيعاب آن را از صحيح ترين و محكم ترين احاديثى كه به حد تواتر رسيده، برشمرده است. ابوحازم عبدويى، از محدثان و حافظان قرن پنجم قمرى، گفته است: ''اين حديث را از پنج هزار طريق تخريج كرده ام.'' [ طباطبايى، سيد عبدالعزير، ''موقف الشيعة من هجمات الخصوم''، تراثنا، سال دوم "محرم 1407"، شماره اول، ص 57. ]

ميرحامدحسين در اين جلد از عبقات الانوار، پس از بيان مقدمه اى درباره اين جلد و اشاره به كلام شاه صاحب دهلوى در تحفه اثنى عشريه درباره حديث منزلت، به رد كلام او پرداخته و فهرست اسامى 83 تن از راويان سنى حديث منزلت، متون اين روايت و مصادر آن را نقل كرده است. در بخش ديگر اين جلد، سخن عالمان اهل سنت درباره حديث منزلت آورده شده است؛ عالمانى چون ابن تيميه؛ ابن حجر عسقلانى و ابن حجر هيثمى. در ادامه، اعتراف حديث شناسان اهل سنت به تواتر حديث منزلت آورده شده است. بحث ديگر اين جلد، پاسخ مؤلف به اشكال تراشى هاى برخى عالمان متعصب درباره حديث منزلت و نقل اعترافات عالمان سنى به صحت احاديث صحيحين است.

جلد سوم

اين جلد عبقات الانوار درباره ''حديث ولايت'' و منقول از پيامبر است:

إِنَّ عَلِيّاً مِنّى و أَنَا منه، و هو وَلِىُّ كُلِّ مُؤمِنٍ مِن بَعدى؛ ''على از من است و من از اويم، و او پس از من ولى هر مؤمن است.''

مؤلف در اين جلد نيز به تحقيق در اَسناد حديث و اثبات دلالت روشن آن بر خلافت على "ع" پرداخته و راويان اين حديث را، از صحابه، تابعين، عالمان و حافظان حديث، نام برده و طرق روايت اين حديث را آورده است.

جلد چهارم

چهارمين جلد عبقات الانوار درباره ''حديث طير'' و تحقيق در متن و سند آن است. اين حديث نبوى چنين است:

لَمّا اُهدِى اِليهِ طَيرٌ مَشْوِىّ: قال: ''اَللَّهُمَّ ائتِنى بِأَحَبَّ خَلْقِكَ إِليكَ يَأْكُلُ مَعِىَ مِن هذَا الطَّيْرِ'' فجاء على و اكل معه؛ ''آن گاه كه براى پيامبر مرغى بريان آوردند. حضرت چنين دعا كردند: خدايا، دوست داشتنى ترين كس نزد خودت را بفرست، تا از اين مرغ با من بخورد. آن گاه على "ع" آمد و با ايشان از آن مرغ خورد.''

مؤلف در اين جلد نيز علاوه بر تحقيق در متن و سند حديث، وجوه دلالت، راويان و نقل هاى مختلف آن را ذكر كرده است.

جلد پنجم

اين جلد درباره حديث مشهور ''مدينةالعلم'' بحث مى كند كه متن آن چنين است:

أَنَا مَدينَةُ العِلمِ و عَلِىُّ بابُها فَمَن اَرادَ المَدينَةَ فَلْيَأْتِها مِن بابِها؛ ''من شهر علمم و على درِ آن است، پس هر كس بخواهد به اين شهر درآيد بايد از در آن وارد شود.''

مؤلف در اين جلد پس از نقل حديث، كلام و اشكال مؤلف تحفه اثنى عشريه بر آن را آورده است. پس از آن، كتاب با مقدمه اى كه شامل ده فايده است آغاز مى شود. برخى از اين فوايد عبارتند از: اسامى صحابه، تابعين و عالمانى كه اين حديث را نقل كرده اند؛ يادكرد كسانى كه به صحت اين حديث گواهى داده و يا به حَسَن يا مرسل بودن آن اشاره كرده اند؛ يادكرد كسانى كه حضرت على "ع" را با عنوان ''مدينةالعلم'' توصيف كرده و نيز كسانى كه اين منقبت حضرت را در شعر نمايانده اند؛ اشاره به شهرت اين حديث و تواتر آن؛ توضيح بيش تر درباره اثبات نبوى بودن اين حديث؛ و بحث درباره سند حديث. مؤلف، علاوه بر نقل اين حديث از صحيفةالرضا، آن را از 150 طريق ديگر نقل كرده است.

مؤلف در بخش بعد، احاديث مشابه با حديث ''مدينةالعلم'' را با طرق روايتى هر يك آورده است. اين احاديث عبارتند از: أَنا دارُالحِكْمَةِ و عَلِىٌّ بابُها "56 روايت" ؛ أَنا مدينَةُ الحِكمَةِ و علىٌّ بابُها "دوازده روايت" ؛ أَنا دارُ العِلمِ و علىٌ بابها "شش روايت" ؛ أَنا ميزانُ العِلمِ و عَلِىٌ كَفَّتاهُ "چهار روايت" ؛ أَنا مدينةُ الجَنَّةِ و علىٌّ بابُها "دو روايت" ؛ أَنا مدينةُ الفِقْهِ و علىٌّ بابها "چهار روايت" ؛ أَنا ميزانُ الحِكمَةِ و علىٌّ لِسانُهُ "دو روايت از جمله روايت غزالى" ؛ أَناالمَدينَةُ و أَنْتَ البابُ "با روايت عاصمى" ؛...فهو بابُ عِلْمى... "سه روايت" ؛ علىٌّ مِنّى و أنا منه فهو بابُ عِلمى "روايت همدانى و قندوزى از او" ؛ عَلِىٌّ بابُ عِلمى و مُبينٌ لاُِمَّتى "سيزده روايت" ؛ و أَنْتَ بابُ عِلمى "نُه روايت" ؛ هذا عَيبَةُ عِلمى و بابى "نُه روايت" ؛ و هو بابِىَ الَّذى اُوتِىَ منه "سه روايت" ؛ علىُّ بنِ ابى طالبٍ بابُ حِطَّةٍ "نُه روايت" ؛ علىّ بن ابى طالب بابُ الدِّينِ "با روايت قندوزى و ديگران از او" ؛ و أَنْتَ بابُ اللَّهِ "به روايت قندوزى" ؛ سخن امام على "ع" كه فرمود: أنا بابُ الْمَدينَةِ "با روايت قندوزى" ؛ علىٌّ مِنّى و أنا منه و لايُؤَدّى عَنّى إلّا أَنا أوْ عَلِىٌّ "چند روايت" ؛ فَهُمْ بابُ المُبتَلى بِهِم؛ مَثَلُ أَهْلِ بَيتى فيكم مَثَلُ بابِ حِطَّةٍ و هم أبوابُ العِلمِ. "با چند روايت"

مؤلف اين حديث را نيز از حيث اَسناد و متن بررسى كرده و دلالت آن را بر خلافت على "ع" پژوهيده است.

جلد ششم

مؤلف در اين جلد درباره ''حديث تشبيه'' بحث كرده است. اين حديث نبوى چنين است:

مَن اراد أَن يَنْظُرَ إِلى آدَمَ فى عِلْمه، والى نوحَ فى فَهمِهِ، والى ابراهيمَ فى خُلْقِهِ، والى موسى فى مُناجاتِهِ، والى عيسى فى سُنَّتِهِ، والى مُحمّدٍ فى تَمامِهِ و كمالِهِ، فَلْيَنْظُرْ إِلى عَلِىِّ بنِ ابى طالبٍ؛ ''هر كس بخواهد دانش آدم، فهم نوح، اخلاق ابراهيم، مناجات موسى، روش پسنديده عيسى، و تمام و كمال محمد "ص" را ببيند، على بن ابى طالب را بنگرد.''

اين حديث كه به ''حديث اشباه'' نيز معروف است با الفاظ و طرق مختلف نقل شده است. علامه امينى در الغدير به اين حديث و طرق روايت آن اشاره كرده اند. مؤلف در اين جلد، ضمن بحثى جامع در اسناد، متن و دلالت حديث، به رد شبهات درباره اين حديث همت گماشته است.



جلد هفتم

اين جلد درباره ''حديث مناصبه'' بحث مى كند. اين حديث نبوى چنين است:

مَن ناصَبَ عَلِيّاً الخِلافَةَ فهو كافِرٌ؛ ''هر كس در خلافت، در برابر على ايستادگى كند و با او دشمنى كند، كافر است.''

تأليف جلد هفتم عبقات الانوار به پايان نرسيده است.

جلد هشتم

در اين جلد عبقات الانوار، ''حديث نور'' تحقيق و بررسى شده است. حديث نور كه از پيامبر روايت شده، چنين است:

كُنْتُ أَنا و عَلِىٌّ نوراً بَينَ يَدَىِ اللَّهِ - عزّوجلّ - قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ آدَمَ...؛ ''من و على، پيش از آن كه آدم آفريده شود، نورى نزد خداوند عزوجل بوده ايم.''

مؤلف، پس از نقل حديث و بيان سخنى درباره آن و نيز نقل سخن صاحب تحفه اثنى عشريه در رد اين حديث، به بحث درباره سند حديث پرداخته است. وى در ادامه، اسامى راويان اين حديث از ميان صحابه، تابعين و عالمان را ذكر كرده است. مؤلف در بخش ديگر، اين حديث را متواتر دانسته و نص اين روايات متواتر را "41 روايت" آورده است. شواهد حديث نور، يعنى حديث شجره "هجده روايت" و حديث شجره با لفظ ديگر "شش روايت" نيز ذكر شده است. مؤلف، حديث نور را از طريق اماميه با سيزده روايت نقل كرده و ضمن پاسخگويى به ايراد كسانى كه در حديث نور ترديد كرده اند، حديث شافعى در فضيلت خلفا را با ذكر سيزده شاهد از كتب روايى رد كرده است.

بخش هاى ديگر كتاب عبارتند از: بحث درباره دلالت حديث نور و بيان وجوه استدلال پيوند با پيامبر براى تصدى منصب خلافت بلافصل؛ بحث درباره اين كه عباس "عموى پيامبر" از على برتر نبوده است و نيز نقض اولويت حسنين "ع" به امامت از على "ع". مؤلف در پايان، در بخش ملحق سند حديث نور، به بيست طريق ديگر در روايت اين حديث اشاره كرده است.

جلد نهم

اين جلد درباره ''حديث رايت'' كه پيامبر در روز خيبر فرموده است، بحث مى كند. اين حديث چنين است:

لَاُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلاً يُحِبّ اللَّهَ و رَسُولَه و يُحِبُّهُ اللَّهُ و رسُولُهُ، لايَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلى يَدَيْهِ؛ ''فردا، رايت را به كسى خواهم سپرد كه دوستدار خدا و رسول او است و خدا و رسولش نيز دوستدار اويند؛ همو كه جز با پيروزى الهى باز نخواهد گشت.''

مؤلف، اين حديث را كه مورد اتفاق عالمان اهل سنت است، از صحيحين و همچنين از ديگر صحاح و سنن و مسانيد و معاجم تخريج كرده و طرق روايت آن را، كه فراوان است، آورده و به تواتر آن نيز اشاره كرده است.

جلد دهم

اين جلد عبقات الانوار به اين حديث مشهور نبوى مى پردازد:

عَلِىٌّ مَعَ الحَقِّ والحَقُّ مَعَ عَلِىٍّ؛ ''على با حق است و حق با على.''

مؤلف، علاوه بر بررسى متن و سند حديث، پژوهشى درازدامن در اين باره انجام داده و الفاظ مختلف آن را نيز آورده است.

جلد يازدهم

اين جلد درباره اين حديث نبوى بحث مى كند:

اِنَّ مِنْكُمْ مَن يُقاتِلُ عَلى تَأويلِ القُرآنِ كما قاتَلْتُ عَلى تَنْزيِلِهِ...؛ ''در ميان شما كسى است كه براى تأويل قرآن مى جنگد؛ چنان كه من براى تنزيلش جنگيدم....''

/ 5