بیشترلیست موضوعات علتهاي دعوا نتايج كار گامهاي برخورد سرانجام توضیحاتافزودن یادداشت جدید - نمونه هايي از كارشكنيهاي اعتقادي و اقتصادي يهوديان عليه پيامبرعبارتاند از: يهوديان در زمينه اعتقادي هم مشكلاتي ايجاد كردند، مثلا، يهوديان يكي ازعلل سرگرداني خود را يكتا پرستي خود ميدانند، اما يهود عصر پيامبر بهعلت لجاجت و دشمني با پيامبر، اساس دين خود را فراموش كردند و بهشرك تمايل پيدا كردند. آنها ترجيح دادند بگويند: خداي ديگري با آنهااست. آنان شخصي به نام عزير را فرزند خدا ميدانستند، چون او تورات رابعد از نابودي از قلب خود بيان كرد و جبرئيل به او آموخت، به همين دليل اورا پسر خدا ناميدند. عده كمي از يهوديان اين را گفتند، اما خداوند در آيه 30سوره توبه اين سخن را به همه يهوديان نسبت داد. يهوديان ديگر، اين سخنعده كم را انكار نكردند و اين نشانه شرك آنان بود. در مورد يكي بودن اعمالعوام و عالمان يهود، امام صادِ(ع) ميفرمايد: عوام يهود احبار و راهبانانرا اطاعت ميكردند با اينكه آنها حرامها را حلال و بعضي حلالها را حرامميكردند. پس بدون اينكه متوجه شوند آنها را ميپرستيدند. دليل ديگر بر شرك يهود دوران پيامبر اين بود كه آنان ميگفتند ما فرزندانخدا هستيم و وقتي پيامبر آنان را از عذاب خدا آگاه كرد، آنها با اين گمان كهبرگزيده خدا هستند، ميگفتند: ما را از چه ميترساني، ما فرزندان خداييم. سوره مائده آيه 18 مربوط به اين دعاي يهود است. به نظر نويسنده كتاب اينادعاي يهوديان به دليل نژادپرستي، خودپرستي و خود برتربيني آنان است. يهوديان براي اينكه پيامبر بودن رسول خدا را زير سؤال ببرند، گفتند: بعد ازحضرت موسي پيامبري نيامده است. گروهي از سران يهودي نزد پيامبر خدارفتند و پرسيدند كه ايشان به كدام پيامبران معتقد هستند؟ پيامبر(ص)آيه84 سوره آل عمران را تلاوت نمود و حضرت موسي(ع)و حضرتعيسي(ع)را در يك رديف نام برد. يهوديان از جواب پيامبر(ص)خشمگينشدند و گفتند: ما به مسيح و هر كه به او مؤمن باشد، ايمان نميآوريم. خداوند در آيه 59 سوره مائده از ايشان به نام خارج شدگان از راه حق يادميكند. بهعلاوه بيشتر يهوديان به قيامت اعتقاد ندارند. آنها به دو گروهفريسيين و صدوقييين تقسيم ميشوند. فريسيين به قيامت اعتقاد دارند، اماصدوقييين به قيامت معتقد نيستند و همه چيز را در جهان مادي خلاصهميكنند. خداوند در آيه 13 سوره ممتحنه مؤمنين را از دوستي با اين گروهمنع ميكند. ويل دورانت در اين باره ميگويد: يهود به جهان پس از مرگاعتقاد ندارد و پاداش و كيفر را فقط براي اين دنيا ميداند. مدت كوتاهي بعد از هجرت پيامبر، سران يهود نزد پيامبر رفته و سعي كردندبا مطرح كردن سوالاتي عجز و ناتواني ايشان را در پاسخ دادن به سوالاتنشان دهند. وقتي از پاسخهاي پيامبر نااميد شدند، براي آخرين سؤالپرسيدند: كدام فرشته براي تو وحي آورده است؟ پيامبر پاسخ داد جبرئيل. آنها گفتند جبرئيل دشمن ماست، او ويرانگر و خونريز است او هميشهدستورات سخت و مشكل، همينطور دستور جهاد ميآورد، پس ما به توايمان نميآوريم. اگرميكائيل بود ايمان ميآورديم، ميكائيل همواره برايرفع گرفتاري و آوردن خوشي نازل ميشود. علامه طباطبايي در الميزان اينادعا را رد ميكند و ميگويد: اولاً جبرئيل به دستور خدا نازل ميشود. ثانياًانسان عاقل پيام هدايت را حتي از دشمن ميپذيرد. يهوديان در ادامه مخالفت خود به كارشكني اقتصادي نيز پرداختند. مهاجران در مدينه با سختي معيشتي روبرو بودند، چون تمام اموال خود رادر مكه باقي گذاشته بودند. پيامبر شخصي را فرستاد تا از يهوديان وام بگيرد. يهوديان با آنكه با مسلمانان پيمان صلح داشتند، به تمسخر و طعنهپرداختند. در اين موقع وحي الهي نازل شد و به آنان وعده عذاب سوزان راداد. آنها حتي اموالي از مسلمانان را كه نزد آنان امانت بود، پس ندادند وگفتند: چون شما از دين خود خارج شدهايد، پيش ما امانتي نداريد. از آيات وتفاسير نتيجه ميشود كه صفت پيمان شكني در يهود سابقه تاريخي دارد بهجز اقليتي اندك مثل عبدالله بن سلام، كه تعهدات خود را انجام ميدادند. خداوند در آيه 57 سوره آل عمران، بين اين دو گروه فرقي ميگذارد. در ادامهكارشكنيهاي اقتصادي، يهود مدينه نزد انصار رفتند و آنها را از كمك بهمهاجرين نهي كردند. آنها به انصار گفتند: به مهاجرين كمك نكنيد، زيرا فقيرخواهيد شد.