پيامبر براي برقراري آرامش و امنيت در مدينه، پيماننامههايي امضاء نمودهو به اديان الهي ديگر آزادي عقيده داد. پيامبر(ص)مدينه را حرم اعلام كرد، و دستور داد مردم در امور اجتماعي همكاري كنند. البته در اين پيماننامههاگناهكاران و ستمگران استثناء بودند. اين پيمان نامهها از هر جهت به نفعاسلام بود، چون مسلمانان با دشمنان خود اتمام حجت ميكردند و مدتي ازتوطئه آنان در امان بودند. پيامبر(ص) به يهوديان خيبر نامه نوشتند و آنان رادعوت كردند تا به فطرت و حق برگردند، نشانههاي پيامبري خود ومسلمانان را كه در تورات آمده بود، تذكر دادند. بعد آنها را به چيزهايي كهبرايشان مقدس است، قسم دادند و فرمودند:«اگر در تورات مييابيد كه بهمحمد(ص)ايمان بياوريد، ما شما را به سوي خدا و پيامبر او دعوت ميكنيم. پيامبر(ص)در تمام مدت بر اساس پيماننامهها با يهوديان رفتار ميكردند. پيامبر(ص)سعي ميكرد با تاكيد بر نقاط مشترك اديان بين آنها اتحاد ايجادكند. پيامبر براي دعوت به توحيد واقعي (كلمه سواء)زحمات زياديكشيدند. اما اهل كتاب از مسير توحيد منحرف شدند. اهل كتاب هم در مكه و هم در مدينه براي كارشكني با پيامبر(ص)بحث ومناظره ميكردند. آنها ميخواستند محبوبيت پيامبر را كم كنند، اما چونپيامبر به منبع علم يعني خداوند متصل بود، اين بحث و مناظره بر حق بودناو را ثابت ميكرد. در اين بحثها پرسش هايي مطرح ميشد. از جملهچگونگي خلقت يعني خداوند متعال. دانشمندان يهود نزد پيامبر(ص)رفتهميپرسيدنداين مخلوقات را خداآفريده است پس خدا را چه كسي آفريدهاست. پيامبر از هدف آنها آگاه شد و خشمگين شد، اما جبرئيل نازل شد وآيات سوره توحيد را بيان كرد. سپس علماي يهود پرسيدند: كيفيت خلقتتوسط خدا چگونه بوده و منظور از دست خدا چيست؟ رسول خدابرآشفت، جبرئيل براي دومين بار نازل شد و آيه 67 سوره زمر را تلاوت كرد. خدا در اين آيه ميفرمايد:«آنها خدا را آنگونه كه شايسته است، نشناختهاند، در حاليكه تمام زمين در روز قيامت در قبضه اوست و آسمانهاي پيچيده دردست او، خداوند منزه و برتر است از شريك هايي كه براي او ميپندارند. علت ناراحتي پيامبر در برابر سؤالات يهود اين بود كه آنها عالمان يهود بودندو بر كتابهاي ديني آگاهي كامل داشتند و جواب بسياري از اين سؤالها راميدانستند. اين سؤالات براي خوار كردن رسول خدا و گمراهي مردم عاديبود. روزي افرادي از پنج دين: يهود، نصاري، دهريه، ثنويه و مشركان عرب نزدپيامبر آمدند و گفتند: ما ميگوييم عزير فرزند خداست و ميخواهيم نظرشما را بپرسيم. پيامبر فرمود من به خداي يگانه ايمان آوردم و اگر شما برايعزير كرامتي قائل هستيد و ميگوييد او فرزند خداست پس بايد برايحضرت موسي كه براي اولين بار تورات را آورد، كرامت بزرگتري قائلباشيد، و اگر منظور شما از رابطه فرزندي، رابطه فرزندي زميني است بهمعني زادن و زاده شدن، پس براي خداوند، آفريننده قائل هستيد و اين كفراست. بعد از اين پاسخ محكم يهود گفتند: ما را رها كن تا فكر كنيم. قضيهديگر اين بود كه روزي يهود و نصاري نزد پيامبر رفته گفتند: بين ما داوري كن. پيامبر(ص)فرمود داستان خود را بگوييد: يهود و نصاري هر يك در موردديگري گفتند: ما به خداي واحد حكيم و اولياي او ايمان داريم و ديگري(يهود يا نصاري)بر چيزي از دين و حق نيستند. پيامبر فرمود: هر دو شماخلاف كار، فاسق و كافر هستيد. آنها گفتند ما به تورات و انجيل ايمان داريمپس چگونه كافريم؟ پيامبر فرمود: اين دو كتاب براي راهنمايي شما و نجاتاز سرگرداني نازل شدهاند، اگر به آن عمل نكنيد موجب بدبختي شماست وگناهكار خواهيد بود.