بيشترين دليل انحراف و گمراهي يهود خودبرتربيني و نژادپرستي آنان استكه باعث شد چشم خود را روي حقيقت ببندند و واقعيتهاي مسلم راناديده بگيرند و انكار كنند. دنياپرستي آنان دليل ديگري براي سقوط آنها دردره گمراهي بود. عدهاي از آنها سختيهاي زيادي كشيدند تا پيامبرآخرالزمان را ببينند، اما اطاعت از هواي نفس تمام زحمات آنها را به باد داد. ميتوان از تغيير رويه ناگهاني يهود اينطور نتيجه گرفت كه تعدادي از آنهامنتظر پيامبر خدا نبودند، بلكه كسي را ميخواستند كه در دنياطلبي وخودخواهي، فرصت بيشتري به ايشان بدهد و ثابت كند آنها قوم برگزيدههستند. با توجه به آنچه گفته شد با وجودي كه يهود پيمان نامهها را نقضكردند، نتايج مثبتي هم به بار آمد. از اين موضوع ميتوان فهميد بايد دربرخورد با افراد يا دستههاي كارشكن ابتدا از راه صلح و مدارا وارد شد. با كمي دقت ميتوان دريافت عملكرد يهود در برابر مسلمين و اسلام درعصر حاضر مانند عملكرد آنان در عصر رسول خداست. با اين تفاوت كهحوزه فعاليت آنها وسيعتر و امكاناتشان عظيمتر شده است، آنها بيش ازپيش، از راه حق فاصله گرفتهاند و مانند كسي كه در مردابي در حال غرِشدن است، ديگر ملتها را نيز ميخواهند با خود غرِ كنند، اما هر چقدر آنهاقدرت بگيرند، پيروزي نهايي از آن حق و حقيقت است و هرگز حقيقت برايهميشه پنهان نميماند و عاقبت چهره واقعي آنها براي مردم جهان آشكارخواهد شد. وظيفه مسلمانان اين است كه به خودسازي فردي و اجتماعيبپردازند و در راه خداوند صبور و شكيبا باشند. البته تنها يهود نيست كه براياسلام خطرآفرين است بلكه هر مكتبي كه توسط افراد سود جو تحريفشود، براي سعادت بشر خطرآفرين است پس بايد يك مسلمان با دقت و تيزبيني و مطالعه صحيح حق را از باطل تشخيص دهد و با مراجعه به دستوراتخداوند و عقل و فطرت خود راه راست را بيابد.