بیشترلیست موضوعات علتهاي دعوا نتايج كار گامهاي برخورد سرانجام توضیحاتافزودن یادداشت جدید
عياشي و شهوتراني هم علت ديگر مخالفت يهود با اسلام است، زيرااسلام در اين زمينه محدوديت ايجاد ميكند. اولين برخورد فيزيكي يهود باپيامبر(ص)هم به علت همين اعمال منافي علت بود. صفت بد ديگر يهودحسادت آنها بود. آنها وقتي ديدند پيامبر(ص)از نژاد يهود نيست، بلكه از غيريهود است، نتوانستند، تحمل كنند. در آيه 109 سوره بقره، خداوند دربارهبسياري از اهل كتاب ميگويد: آنها از روي حسادت آرزو ميكردند كهمسلمانان بعد از ايمان به كفر برگردند. بعضي از مفسران ميگويند: علتحسادت يهود اين بود كه نبوت از خاندان اسرائيل به خاندان اسماعيل تغييركرده بود. حسادت امروزه نيز در ميان يهود وجود دارد: در پروتكل شماره 5دانشوران صهيون آمده است:«بذر دشمني، كينهتوزي و حسد را در هرخانهاي كاشتهايم و در اين زمينه از تعصبات مذهبي، قبيلهاي و غيره استفادهميكنيم. » از صفات ديگر يهود لجاجت آنها بود، به طوري كه ابن صوريرا از رويلجبازي گفت: تو(پيامبر(ص) چيزي را كه براي ما مفهوم باشد، نياوردي وخداوند نشانه روشني بر تو نازل نكرده است. بعضي از مفسرين ميگويند:آيه 99 سوره بقره در اين باره است. خداوند در اين باره ميفرمايد: مانشانههاي روشني براي تو فرستاديم و جز فاسقان كسي به آنها كفرنميورزد. بهعلاوه، علت ديگر كارشكني يهود اين بود كه به جهان آخرتايمان نداشتند. حتي امروزه هم در كتاب تورات كه در دست يهودياناست، اشارهاي به جهان آخرت نشده است. يهوديان چون فقط به جهانمادي اعتقاد دارند، براي رسيدن به آن هر كاري ميكنند. كينهتوزي به خاطر تغيير قبله، علت ديگر كارشكني يهود بود. پيامبراسلام(ص)13 سال در مكه و 17 ماه در مدينه به طرف بيتالمقدس نمازخواند، در اين مدت يهوديان، مسلمانان را سرزنش ميكردند، چرا كه قبلهمستقلي ندارند؟وقتي قبله مسلمانان به طرف كعبه تغيير كرد، يهوديانخشمگين شدند. خداوند در آيه 142 سوره بقره ميفرمايد:«بگو مشرِ ومغرب از آن خداست، خدا هر كس را بخواهد به راه راست هدايتميكند. »اين آيه قبل از بهانه جويي يهود نازل شده است و معجزه بودن قرآنرا نشان ميدهد. از آيات قرآن نتيجه ميگيريم كه تغيير قبله، دو نشانه داشتهاست:يكي آزمايش مسلمانان و ديگر پاسخ به بهانهجويي يهوديان. داشتن روحيه نژادپرستي علت ديگري بود كه آنها را وادار به مخالفت ودشمني ميكرد. آنها بين مردم فاصله طبقاتي ايجاد ميكردند تا اشراف دارايامتياز شوند و حتي حدود الهي در مورد آنها اجرا نشود. مثلاً در زمانپيامبر(ص)زن و مردي مرتكب زناي محصنه شدند، چون از طبقه اشرافبودند، يهوديان ميخواستند، حكم سنگباران كه در تورات آمده، برايشاناجرا نشد، حتي آنها پيامبر(ص)را براي داوري انتخاب كردند تا شايد حكمخفيفتري صادر كند، پيامبر با وجود حيلههاي آنها مطابق دستور الهيفرمان داد آنها سنگ باران شوند. خداوند علت اين تمرد را خيال باطلي ميداند و ميگويد اين، تنها، آرزويياست. منظور اين است كه يهوديان از روي خودخواهي بهشت را هممخصوص خود ميدانند. آنها معتقدند خداوند كارهاي ناشايست آنها راميبخشايد. قرآن در پاسخ يهوديان ميفرمايد:«اگر شما اين ادعا را داريد، پس آرزوي مرگ كنيد، اگر راست ميگوييد. »يهود كه ميدانستند دروغميگويند ديگر چنين ادعايي نكردند. يهوديان در ابتدا فكر نميكردند اسلامبا اين سرعت پيشرفت كند، در ضمن آنها ميخواستند از اسلام براي منافعخود بهرهبرداري كنند، براي همين، بعد از مشاهده پيروزيهاي مسلمانانبخصوص پيروزي در جنگ بدر خشمگين شدند و از آن به بعد مخالفتخود را علني كردند. خداوند در كوه طور از يهوديان قول گرفته بود كه بهدستورات تورات عمل كنند، و به پيامبر موعود كه نشانههايش، و مژدهآمدنش در تورات آمده بود، ايمان بياورند، اما آنها تمرد كردند.