در وهله اول به نظر ميرسد كارشكني يهود فقط نتيجه منفي داشته است، امااعمال آنها نتايج مثبتي هم داشت. پيآمدهاي مثبت كارشكنيهاي يهود: ـ درستي آيههاي قرآن درباره يهود ثابت شد، و ايمان تازه مسلمانان محكمشد. ـ افراد فاسد و خطرناك از اطراف مسلمانان پاك شدند. چون پيامبر(ص)براساس پيماننامه با كارشكنان رفتار ميكرد، و البته نتيجه و اثر هر عملي بهخود يهوديان برگشت. به بيان ديگر، كارهايي كه يهود در زمان پيامبر(ص)انجام دادند، هم اثراتدنيايي داشت و هم نتايج اخروي. برخوردي كه يهوديان با پيامبر(ص)كردنددر زندگي دنيايي آنها آثاري داشت. مثلاً تبعيد به مناطق ديگر و آوارگي دردشت و بيابان با خواري و زبوني. خداوند هم در قرآن بر اين خواري تاكيدميكند و در باره علت آن ميفرمايد:«چرا كه آنان به آيات خدا كفرميورزيدند و پيامبران را به ناحق ميكشتند، اينها به خاطر آن است كه گناهكردند و تجاوز نمودند. »خواري و آوارگي يهود به علت اين است كه وقتيديگران به آنها مسلط ميشوند با آنها هم پيمان ميشوند، ولي وقتي احساسقدرت ميكنند، همه عهد و پيمانها را زير پا ميگذارند. گمراهي از راه حقهم از نتايج خلاف كاريهاي آنهاست. خداوند در آيه 90 سوره آل عمران دراين باره ميفرمايد:«كساني كه پس از ايمان كافر شوند و سپس بر كفر خودافزودند، هيچگاه توبه آنها قبول نميشود و آنها گمراهان واقعيهستند. »علامه طباطبايي در كتاب الميزان ميگويد: اين آيه درباره اهل كتاباست. بعضي ديگر گفتهاند: اين آيه درباره يهود نازل شده است، كه اول بهحضرت عيسي(ع)كفر ورزيدند و سپس كفر خود را زياد كرده بهپيامبراسلام(ص)نيز كافر شدند. علامه طباطبايي درباره علت گمراهي اهل كتاب از توحيد ميگويد: علتاين گمراهي، مبلغين دنياطلب يهود و مسيح بودند، در ادامه ميگويد:«اين دودين در حقيقت دو شعبه از آيين بت پرستي هستند. »بنابراين يهوديان نه تنهاخودشان منحرف شدند، بلكه زمينه انحراف ديگران را هم فراهم كردند. امروزه هم عامل خيلي از فسادها و فحشاهاصهيونيستها هستند. يهود بهعلت نافرماني خود مستحق عذاب آخرت هستند. البته خداوند افراد صالحو پرهيزكار يهود را مجازات نميكند. بعضي از مفسرين عقيده دارند، درسوره حمد، منظور از كساني كه مورد غضب الهي واقع شدهاند، قوم يهوداست. كارشكنيهاي يهود، نتايج منفي ديگري هم براي مسلمانان داشت. شبههافكني و القاي بعضي افكار باطل، خرافات و تحريف تورات از جمله ايننتايج است، كه باعث شك و ترديد در مسلمانان و يهود ميشد. از ديگركارهاي خلاف يهود وارد كردن اسرائيليات در بين روايات اسلامي بود. بدعت قصهگويي از سوي آنان رايج شد، به صورت حرفه درآمد و در اينچيزهايي كه در شأن علم و اخلاِ نبود، وارد كردند. كساني مثل كعبالاحبار، عبدالله عمروبن عاص و ابوهريره، خرافات و دروغپردازي را در بينمردم انتشار دادند. اين عمل تا حدودي موفق بود و پيامبر(ص)مدت زيادياز عمر با بركت خود را صرف اين شبهات كردند. يهوديان سعي ميكردند نفاِ در مدينه را تقويت كنند تا اتحاد مسلمانان را ازبين ببرند. آنان به قدري منافقين را تقويت ميكردند، كه عبدالله بن ابيسردسته منافقان از يهوديان حمايت ميكرد. وقتي رسول خدا(ص)يهوديانرا به علت پيمانشكني مجازات ميكرد، به كفار پناه ميبردند و آنها را تاييدميكردند. بتپرستان هم كه يهوديان را دانا ميدانستند با روحيه بالاتري بامسلمانان مبارزه ميكردند. كارشكنيهاي يهود در عصر پيامبر مانع گسترش اسلام بود، شايد اگر اينكارشكنيها نبود، اسلام در زمان حيات پيامبر(ص)به نقاط دوردست جهانهم ميرسيد و بعد از رحلت پيامبر آن همه مشكلات پيشنميآمد، مسلمانان قبل اسلام با يهوديان پيمان و دوستي قديمي داشتند، بههمين علت اسرار محرمانه خود را به آنها ميگفتند و همين باعث شكستبرنامههاي مسلمانان ميشد. سران يهود در زمينه اخلاقي و ارزشي همكارشكني كردند. مثلاً افرادي مثل كعب بن اشرف و زني به نام عصما رامأمور كردند تا براي هتك حرمت زنان مسلمان شعر بگويند، چون شعر درآن زمان ارزش و اهميت زيادي داشت باعث ضعيف شدن روحيه مسلمانانميشد، در نتيجه پيامبر(ص)با آنها برخورد شديدي كرد.