برخي رخدادهاي عهد طفوليت و خردسالي پيامبر اكرم، از آن جمله يتيمي و فقدان پدر، از موضوعاتي است كه مفسران، تاريخنگاران، سيرهنويسان و راويان احاديث، در آن باره، سخن فراوان گفته و درّ يتيم ناسفته، بسيار باقي گذاشتهاند. البته، در مقوله تاريخ و سيره، هر چند كه مطالب صحيح و اخبار واقعي و منطبق با موازين قرآني و معيارهاي عقيدتي كم نيستند، ليكن سوكمندانه بايد اعتراف كرد كه سخنان سست و واهي و روايات متضاد و ناسازگار با انديشههاي اصيل ديني و عقيدتي و بيتناسب با شخصيت والا و مهذّب رسول گرامي، نيز بر سر زبانها ميباشد.
بعد بشري
هر چند كه پيامبران، برگزيدگاني از خيل عظيم انسانهايند و اگر چه خداوند مسئوليت رسالت را به هر كسي نميدهد و نداده است و كسوت نبوت و پيامبري را بر هر اندامي نميپوشاند و نپوشانده است. «الله اعلم حيث يجعل رساله» (الانعام/124) يعني: خداوند داناتر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد. با اين وجود، پيامبران اعم از رسول اكرم و ديگر پيامبراني همگي بشرند، همانند ديگر انسانها و غير انبياء، با اين فرق، كه آنان بطور مستقيم بر اساس وحي و بر پايه تعليم و تربيت الهي ساخته شدهاند «ولتصنع علي عيني» (طه/39) يعني: بايد زير نظر من ساخته شوي.هر چند كه اصولاً همه انسانها ولو بواسطه، بر اين مبنا بايد تربيت شوند و به عبارت ديگر، ايمان و عمل صالح برنامه و سرلوحه زندگاني همه، بايد باشد و گرنه همه، در خسران و زيان خواهند بود. بنابراين، همانگونه كه انسانهاي عادي، روزي به دنيا ميآيند و روزي هم ميميرند، پيامبران هم روزي از مادر زاده شدهاند و روزي ديگر مي ميرند و هيچ انساني در اين نشأه حيات، جاويدان نيست، «انك ميت و انهم ميتون» (الروم/30). و همانگونه كه براي انسانهاي عادي اندوه و شادي، سلامت و بيماري، تلخي و شيريني رنج و راحت، بلا و عافيت و دهها مقوله ديگر با هم مطرحاند، براي پيامبران نيز از آن جهت كه بشرند همه اين امور مطرح ميباشد. از جمله نعمات خداوندي، وجود پدر و مادر، علم و آگاهي مال و دارايي و نظاير آن است كه انسانها برخي بنابر اسباب و عواملي از آنها محروم و برخي ديگر از همه و يا بعضي ازآنها بهرهمند و برخوردارند. نكته ديگر كه ذكر آن هم در اين مقدمه ضرورت دارد، آن است كه حكمت بالغه الهي و مشيت حكيمانه خداوندي چنين ايجاب كرده كه انسان مختار در آن شرايط خاص وارد ميدان نبرد حيات و زندگاني شود و درصدي از بلايا و موانع را بايد قدرت خود و به نيروي فكر و عقل و تدبير كه آن هم از موهبتهاي آفريدگار هستي و خالق انسان است از بين برده و اوضاع را به سود و صلاح بشريت تغيير دهد و محيط زندگاني را از آلودگيهاي مادي و معنوي پاكسازي كند، حافظ سلامت و تندرستي خود و ديگران باشد، جلو بيماريهاي مهلك و غير مهلك را بگيرد و با آفات رنجآور حيات و محيط زيست مبارزه نمايد و در برابر حوادث مخرب مثل طوفان، سيل و زلزله و امثال آن در حد توان بايستد. البته اين بدان معني نيست كه انسان، همه كاره هستي و آفرينش است، بلكه فقط نقشي را ايفا ميكند كه از سوي خداوند در سازندگي خود و محيط حيات، بعهده گرفته است، و گرنه در مقابل مشيت الهي، هيچ امري، توان مقاومت ندارد. «هذا رحمة من ربي فاذا جاء وعد ربي جعله دكاء و كان وعد ربي حقآ« (الكهف /98) يعني: اين، لطف و مرحمتي است از سوي پروردگار من، پس اگر وعده او فرا رسد آن (سد محكم و غير قابل نفوذ) را ويران ميسازد و وعده پروردگار من حق است.