به نظر نگارنده، عاليترين و گفتنيترين مطالب را در مورد يتيمي رسول خدا (ص) همين دو سوره در بر دارد و اگر روايات وارده و نظرات مفسران را بررسي كرده و سره را از ناسره جدا سازيم به مفهومي روشن و بياشكال ميرسيم. اولا: به عقيده بيشتر فقها و مفسران امامي، اين دو سوره، يك سوره را تشكيل ميدهند و انسجام و ارتباط شديد آيهها، اين مدعي را تأييد ميكند. ثانياً: تناسب قسم به روز روشن و شب تيره و تار با بقيه مضامين آيات بسيار واضح است. در طبيعت : روشنايي، تاريكي،سرما، گرما، بيماري، سلامت، سختي، آساني و... با هماند و در حيات بشري، هم رنج و راحت، شادي و اندوه، شكست و پيروزي، كفر و ايمان، با هم وجود دارند. «فان مع العسر يسرا.» ثالثاً:مضمون و مفهوم آيه «ما ودعك ربك و ماقلي» چيست؟ العياذبالله دشمني خداوند نسبت به حبيبش رسول اكرم و قهر با او براي چه؟ مع الأسف روايات در اين باب آشفته است، و بسياري آن را با انقطاع وحي مرتبط ميدانند و آن را پاسخي به شماتت كننده ميشمارند. كه به زعمي او خديجه كبري است! و به زعمي ديگر ام جميل زن ابولهب است و بقولي هم مشركانند! روايات درباره تفسير «ماودعك...» 1ـ در تفسير علي بن ابراهيم، ابوالجارود (جارود بن منذر همداني) از امام باقر روايت كرده كه پس از نزول سوره علق در آمدن وحي تأخيري رخ داد. خديجه گفت: «لعل ربك قد تركك فلايرسل اليك» آيه نازل شد كه «ما ودعك ربك و ما قلي».(9) 2ـ سدي گفت: نزول وحي،چهل روز تأخير افتاد، پيامبر به خديجه شكايت برد و خديجه اظهار داشت «لعل ربك نسيك او قلاك»(10) يعني نشايد، پروردگار تو، فراموشت كرده يا دشمنت دارد! 3ـ حاكم از زيد بن ارقم نقل كرده كه وقتي سوره مسد نازل شد، به ام جميل زن ابي لهب گفتند: محمد (ص) ترا هجو كرده است. او نزد محمد(ص) آمد و گفت: چرا مرا هجو كردي. پيامبر (ص) فرمود: به خدا سوگند من ترا هجو نكردهام خدا كرده است و ... او راه خود را گرفت و رفت و محمد (ص) مكثي كرد و وحي بر او نازل نشد، ام جميل برگشت و گفت: «كنت ما اريك الاقد و دعك و قلاك» ميبينيم كه او تو را ترك گفته و دشمنت دارد.(11) 4ـ ابوجندب بجلي (جندب بن عبدالله بن سفيان) گفت: رسول خدا دو يا سه شب بيمار بود و بپا نخاست، زني به وي گفت: «ما اري شيطانك الا قد تركك»(12) يعني: گمان دارم شيطانت،! رهايت كرده است. 5ـ جبرييل تأخير نزول داشت، مشركان زخم زبان زده و گفتند:«قد قلاه الله و ودعه» پس آيه نازل شده.(13) 6ـ از حسن (؟) روايت شده كه جبرييل در آوردن وحي تأخير نمود، او با خديجه درد دل كرد و گفت:پروردگار من، مرا رها كرده و دشمن دارد. خديجه گفت: هرگز چنين نيست سوگند به خداوندي كه تو را به حق بر انگيخت، او در ابتدا تو را كرامت نبخشيد كه در پايان كار، تنهايت بگذارد و برنامهاش را تمام نكند، آيه مزبور نازل شد.(14) 7ـ خوله خادمه رسول الله (ص) گويد: چند روزي از وحي خبري نشد، رسول خدا پرسيد: در خانه چه خبر شده كه جبرييل نميآيد. خوله گفت: تصميم گرفتم اطاق را جارو و مرتب نمايم و به نظافت بپردازم، وقتي جارو را به زير تخت بردم به چيز سنگيني برخورد، آن را بيرون کشيدم توله سگي مرده بود، به پشت ديوار انداختم، رسول الله را ديدم ميآيد، فكهايش بهم ميخورد و برخود ميلزرد، آن نشانه نزول وحي بود. گفت اي خوله:مرا بپوشانيد، سوره نازل گرديد.(15) 8ـ عثمان يك خوشه انگور و يا يك شاخه خرما به پيامبر هديه داد، سايلي آمد، پيامبر آن را به وي داد، عثمان آن را از سايل خريد، دوباره به رسول خدا هديه كرد و اين كار سه بار تكرار شد. پيامبر (ص) با لبخند و از روي لطف و مرحمت نه از روي خشم و غضب، فرمود: تو گدا وسايلي يا تاجر و بازرگان ؟! وحي چند روز بدين سبب قطع شد، رسول اكرم (ص) به وحشت افتاد، سپس سوره، نازل گرديد(16) اين بود نمونهاي از بخش اعظمي از احاديث و رواياتي كه در تفسير سوره ضحي و در توجيه آيه «ماودعك ربك و ماقلي» كه از كتب تاريخ، حديث و تفسير نقل شده است: اكنون ميتوان از احاديث مذكور به چند نكته اشاره كرد: 1ـ ارتباط سوره و آيه مزبور، با احتباس و انقطاع وحي در آنها مسلم گرفته شده است. 2ـ علاوه بر آن،اصل قطع وحي و وحشت پيامبر (ص) را از اين جريان، امري قطعي تلقي كردهاند. 3ـ با اعتراف به مکي بودن سوره ضحي، بعضي از تفسير نگاران قصههاي كذايي را نقل و آنها را ارسال مسلم كردهاند. 4ـ متن روايات در مدت زمان احتباس وحي و علت و شأن نزول آيه، مضطرب و آشفته است. چنانكه توضيح خواهيم داد. 5ـ به مضمون برخي از آن احاديث، اين مضمون ترك، عزل و ابغاض را خود رسول الله (ص) بر زبان آورده و به مضمون برخي ديگر خديجه دوستدار رسول خدا از روي شفقت و دلسوزي و به مضمون گروه سوم، ام جميل زن ابولهب دشمن و بدخواه پيامبر اكرم از روي شماتت و انتقام، به مضمون ديگر احاديث، مشركان و غيره!