پيشينه بودجه حوزه - حوزه، نیازها و انتظارهای نظام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حوزه، نیازها و انتظارهای نظام - نسخه متنی

سید عباس رضوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيشينه بودجه حوزه

طالبان علوم دينى كه در حوزه ها به درس و بحث اشتغال دارند كمك هزينه اى پرداخت مى شود.

اين هزينه را مراجع تقليد هر كدام به فراخور توانايى و وسعى كه دارند و مبلغى كه مقلدان به عنوان خمس و... به آنان مى پردازند تأمين مى كنند.

اين روش ساليان درازى است كه ادامه دارد. در اين مقال در پى آنيم كه پيشينه اين روش و چرايى آن را بنمايانيم و به دست بياوريم كه پيش از رواج و رسميت يافتن روش موجود مروجان دين از چه راهى تأمين مى شده اند و نقش بيت المال در تأمين هزينه مرزبان عقيده چه بوده است.

در ضمن اين كند و كاو روشن خواهد شد كه آيا نظام اسلامى در تأمين هزينه مبلغان و عالمان دينى وظيفه اى دارد يا خير؟

سخن را با اشارتى به پيشينه و سابقه تكوين حوزه و شيوه معيشتى طالبان علم در ادوار گوناگون تاريخ اسلام مى آغازيم: حوزه هاى علميه به مرور شكل گرفته اند و به اقتضاى ضرورتها و نيازها دگرگونيهايى در آنها رخ داده است.

به روزگار پيامبر(ص) صنفى به نام روحانيت وجود نداشته است. ولى گروههاى كوچكى به امر تبليغ و ترويج دين اشتغال داشتند: كاتبان وحى قاريان قرآن مؤذنان فقها و...يا كسانى كه از ديگران به اسلام آشناتر بودند پيامبر را در رساندن پيام و روشن كردن مردم كمك مى كردند.

اين گروههاى كوچك و ناپيوسته و متفرق به خاطر گسترش نيازهاى فرهنگى و دينى رو به گسترش گذاردند و منسجم شدند و حوزه هاى علميه به شكل نو پا گرفتند.

نياز به عالمان دين براى تبيين انديشه دينى و پاسخ به اهل شبهه و... سبب گرديد كه عده اى كه به دانش دين روى آورده بودند تمام وقت خود را به تحصيل و تبليغ اختصاص دهند. اين باز مى داشت محصلان و مروجان را از كار براى تأمين زندگى از اين روى بايد دست از تحصيل و تبليغ بر مى داشتند و يا دست از كار براى تأمين مايحتاج زندگى. اگر دست از تحصيل و تبليغ بر مى داشتند كار تبليغ دين تعطيل مى شد و الحاد به پيشروى مى پرداخت و بدنه علمى دين رو به ضعف و ناتوانى مى گذاشت و اگر دست از كار براى تأمين مايحتاج زندگى بر مى داشتند ذليل مى شدند و سربار جامعه و دچار تشويش. پيشرفت دانش به فراغت بال و بى نيازى دانشمندان بستگى دارد2.

از آن جا كه اسلام نه به تعطيل تحصيل و تبليغ رضايت مى دهد3و نه به سربار جامعه شدن مبلغان دين و نان دين خوردن آنان4 مى بايد فكرى كرده باشد و راه مناسبى براى جمع اين دو (هم تحصيل و تبليغ و هم سربار جامعه نشدن و عزتمندانه زندگى كردن مبلغان دين) داشته باشد6. از اين روى بايد به جست و جو پرداخت در لابه لاى اوراق تاريخ تا قضيه روشن شود. ما براى اين منظور پيشينه حوزه را در سه دو ره به بحث مى گذاريم:

1 . تأمين هزينه طالبان علم قبل از تشكيل حوزه ها

2 . بودجه حوزه از غيبت امام عصر(عج) تا استقلال مالى

3 . بودجه حوزه از دوران استقلال اقتصادى تاكنون

تأمين هزينه طالبان علم پيش از تشكيل حوزه ها

اين دوره از صدر اسلام تا نيمه قرن سوم به درازا كشيد. در اين دوره راههاى تأمين مايحتاج زندگى عالمان دينى گونه گون بوده است از جمله:

1 . كسب و كار

در آغاز هجرت پيامبر(ص) مدينه كانون تعليم و تعلم بود و همه گروههاى مردم به فراگيرى قرآن و احكام شريعت مى پرداختند.

استفاده مستقيم از محضر پيامبر و ساده بودن تعاليم به مردم مجال مى داد كه به كسب و كار نيز بپردازند.

حتى كسانى كه وقت بيشتر مى گذاردند براى فراگيرى تعاليم دين كسب و كار داشتند و گاه داراى مايه بيشتر به گونه اى كه مى توانستند در يارى بى بضاعتان و درماندگان به پيامبر كمك كنند7.

پس از رحلت پيامبر(ص) نيز بسيارى از عالمان دين از دسترنج خود زندگى مى كردند. تاريخ نام بسيارى از فقيهان و محدثان را به عنوان: خرما فروش عطر فروش بزاز كفشگر و... ثبت كرده است.

2 . كمكهاى مردمى

مردم به خاطر باور عميقى كه به دين داشتند مبلغان ومروجان دين را گرامى مى داشتند و مى نواختند.

وقتى به ميان مردم مى رفتند براى ارائه پيام دين مردم آنان را در پناه خود مى گرفتند و مخارج زندگى آنان را به مقدار ميسور بر مى آوردند. نمونه ها فراوان است . از جمله:

مصعب بن عمير اولين فرستاده پيامبر(ص) كه براى تعليم قرآن و نشر اسلام به دعوت مردم وارد مدينه شد در منزل اسعدبن زراره از بزرگان اين شهر اقامت گزيد.

اسعد وسائل نشر اسلام را براى فرستاده پيامبر فراهم آورد. وى به پشتوانه حمايتهاى ميزبان به منازل و محل اجتماع مردم مى رفت و پيام دين را به آنان مى رساند:

(وكان يأتى الانصار فى دورهم وقبائلهم فيدعوهم الى الاسلام ويقراء عليهم القران فيسلم الرجل والرجلان حتى ظهر الاسلام.8)

او به ميان قبائل و خانه هاى انصار مى رفت و آنان را به اسلام فرا مى خواند و بر ايشان قرآن تلاوت مى كرد. مردم يك نفر دو نفر مسلمان مى شدند تا اسلام بر مدينه چيره گشت.

گاه فردى از بزرگان مدينه همه مؤمنان را مهمان مى كرد و آنان در كنار يكديگر مراسم نماز جمعه را به جاى مى آوردند9. به تدريج مبلغان اسلام از ميان مردم بسيار شدند. بعد از نزول آيه نفر افراد به طور فردى و گروهى براى كسب دانش دين خدمت پيامبر مى آمدند10. پس از فراگيرى واجبات و محرمات به ميان مردم خود باز مى گشتند و به تعليم مردم مى پرداختند. مردم نيز از كمك به اين افراد دريغ نمى ورزيدند.

در دوره هاى پس از پيامبر مردم مراكز علمى را حمايت مى كردند و سرپرستى دانشجويان غريب و بى بضاعت را متكفل مى شدند11.

توصيه هاى پيامبر و امامان(ع) در كمك به طالبان علم نقش مؤثرى داشت. پيامبر(ص) ياران خود را به حمايت از طالبان علم توصيه مى فرمود و در ارزشيابى انفاق كمك به علماء را پر اهميت ترين انفاقها مى شمرد:

(الصدقه على خمسة اجزاء... وجزء الصدقة بسبعة آلاف وهى الصدقه على العلماء12)

انفاق بر پنج گونه است: بخشى ارزش هفت هزار ثواب دارد و آن كمك به عالمان است.

ائمه(ع) با بيان منزلت علما مردم را به احسان و همكارى با علماء و حاملان قرآن توصيه مى فرمودند:

از جمله مردى از يمن بر على(ع) وارد شد و گفت:

من مى خواهم در راه خدا ده هزار درهم (يا دينار) احسان كنم مستحقين آن را به من بنماى حضرت فرمود:

فرّق ذلك من اهل الورع من حملة القرآن فما تزكوالصنيعة الاعند امثالهم. فيتقون بها على عبادة ربهم وتلاوة كتابه.13)

آن را در ميان حاملان پارساى قرآن توزيع كن كه كار نيك ثمر نمى دهد مگر در نزد آنان. تا آنان با كمك تو بر عبادت پروردگار و تلاوت قرآن نيرو گيرند.

آن مرد توصيه حضرت را پذيرفت و مال را در ميان حاملان قرآن توزيع كرد. مورد ديگر مردى شخصى را به نزد امام سجاد(ع) برد و مدعى شد: وى قاتل پدرش است. متهم به قتل اعتراف و از وى تقاضاى بخشش كرد.

امام(ع) از او خواهش كرد كه قاتل را ببخشد.

وليّ خون به اين كار رضايت نمى داد.

امام به او فرمود: اگر حقى از اين مرد برگردن توست به پاداش آن جنايت را بر وى ببخش.

او گفت: بر گردن من از جانب وى حقى است ولى كفايت خون پدرم را نمى كند. امّا خواهان صلحم و بر ديه با وى مصالحه مى كنم.

امام فرمود: آن حق كدام است؟

مرد گفت: اى پسر رسول خدا! اين مرد به من يكتاپرستى را آموزاند و نبوت رسول خدا (ص) و امامت على و ائمه(ع) را.

امام فرمود:

/ 13