اعتراض و بازسازى سياسى در جهان اسلام - اعتراض و بازسازی سیاسی در جهان اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اعتراض و بازسازی سیاسی در جهان اسلام - نسخه متنی

برتران بدیع؛ ترجمه: احمد نقیب زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اعتراض و بازسازى سياسى در جهان اسلام

برتران بديع

احمد نقيب زاده

حتى در مطلق ترين نظام هاى اقتدارگرا نيز,شاه و اطرافيان او در تعيينِ مشيِ زندگيِ سياسى تنها نيستند بلكه برعكس,امكانات نوپردازيِ كنش سياسى در مقابل بن بست هاى الگويِ (نئوپاتريمونيال (نوميراثى ) Neo Patrimonial) و صور مسخ شده مشترى گونگى, بى شبهه زمانى وسعت خواهند گرفت كه بر آمده از محيط و پيرامون باشند. آخرين كلام در زمينه نوسازى سياسى; يا به عبارت دقيق تر, آخرين اقبالِ تحققِ اين نوسازى به گونه اى غير مدوّن در خارج از الگوى غرب, احتمالاً به حركت هاى اعتراضى و اتوپياى آن ها تعلق دارد. از اين رو نوسازى به جهت گيرى استراتژيك و ايدئولوژيك اين حركت ها و توان آن ها در نوپردازى بازيِ سياسيِ روزمره بستگى دارد.

نوپردازى زندگى سياسى

اگر اعتراض در جهان اسلام جهتى مذهبى به خود مى گيرد, نبايد دچار اين ساده انگارى شد كه فقط به اين جنبه آن بها داد و ابعاد گيتى گراى (جهان شمول) آن را ناديده گرفت. درست بر عكس, بداعت اين الگو به واكنش متقابل اين دو منبع حركت و تأثير آغازينى است كه اين تعامل هم بر راه كارهاى مشروعيت اعمال مى كند و هم برسازمان دهى طبقه روشن فكر.

اعتراضِ گيتى گرايانه در جهان اسلام مسئله تازه اى نيست و حتى معرّف اين ويژگى است كه اين نوع اعتراض به گونه اى تنگاتنگ با حادثه نوسازى در هم آميخته است. اين گونه اعتراض ابتدا در دورن طبقه راهبر و با جهت گيرى ضد سنتى, با حركت هاى اصلاح طلبانه قرن نوزدهم شكل گرفت. چنان كه رد پاى آن را در آثار (طهطاوى) كه مدعى واردات نهادها و اعمال سياسى غربى بود, مى بينيم. در عين حال نكته اساسى اين است كه مشى گيتى گرا در ارتباط با خارجيتى مضاعف ساخت مى پذيرد: عليه سلطان كه به عنوان مستبد از او ياد مى شود و راه كارهاى دموكراتيكى را در مقابل او عَلَم مى كند كه خارج از اسلام تدوين شده اند و عليه غرب كه آن را متهم به امپرياليسم و زايل كننده امكانات نوسازى مى سازد و مقابله با آن را با توسل به مقولاتى كه از خودِ غرب گرفته اند صورت مى دهد. اين جهت هاى متفاوتِ همزمان, مبيّنِ موفقيت هايى هستند كه در آغاز عصر استعمار زدايى نصيب حركت هاى سوسياليستى و ناسيوناليستى شد و هم چنين مبيّنِ رابطه اى است كه اين حركت ها با موضوع نوسازى داشتند. به (بعثيسم), (ناصريسم), يا (بورقيبيسم) به همان تداخل ادعاهاى ناسيوناليستى باز مى رسيم كه اينك در (پان عربيسم) با موضوع ضدِ امپرياليسم, ضد استبداد و ضد فئودال روبه رو هستيم.

/ 17