تجدد بازيافته؟ - اعتراض و بازسازی سیاسی در جهان اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اعتراض و بازسازی سیاسی در جهان اسلام - نسخه متنی

برتران بدیع؛ ترجمه: احمد نقیب زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تجدد بازيافته؟

بحث هايى كه امروز بر جهان اسلام سايه افكنده است چندان هم بدون پيشينه نيستند. جست وجوى همراه با دودلى براى يافتن راهى در حريم سنت ها, گشايش به خارج براى حفظ خود در برابر آن و تمايز با آن, عاريت هايى كه كم و بيش باعث سوء ظن و محكوميت مى شوند, جمله مسائلى است كه امپراتورى هاى اموى و عباسى نيز در طول پنج قرن با آن روبه رو بودند. موضوع آن روز و امروز شباهت زيادى به هم دارند. جهان عرب كه در آن زمان در حال شكل گيرى بود در تلاش خود براى ايجاد يك امپراتورى با چالشى جديد و پيش بينى نشده رو به رو شد كه هيچ گاه در تاريخ خود نديده بود و هيچ راه حل تجربى هم براى آن نداشت. استمداد از همسايگان ايرانى و بيزانسى و هم چنين از فلسفه يونان خود چيزى شبيه همين وام گيرى [استعاره] امروز جهان اسلام بود. واكنش هاى سنتى كه به دنبال چنين وارداتى صورت مى گرفت از جمله (حنبليسم), خود گوياى مقاومتى بود كه نوسازى سلطان يا خليفه را با مشكل رو به رو مى ساخت. در عين حال رويارويى هاى گذشته توانست خود را به نتيجه اى برساند. براى مثال تلاش فلاسفه براى تركيب فلسفه افلاطون و قرآن, به باز تركيب آثار افلاطون انجاميد. آن چه (اشعرييون) باب كردند و (غزالى) نيز دنبال آن را گرفت و زير عنوان ضرورت به قبول امپراتورى و فنون برخاسته از آن روى آورد و راه كارى از مشروعيت ارائه كرد كه منحصر به مأخذ شريعت نبود, يكى ديگر از اين گونه تلاش هاست. نزديك به ده قرن تاريخ, از همين سازه نشأت گرفت. بحران مربوط به واردات الگوها در نهايت به تفكيك كلاسيك نظم سياسى آرمانى از يك سو و نظم سياسى ممكن و ضرورى از سوى ديگر رسيد. اين راه حل اگر هميشگى بود قوى و كارآمد مى بود, اما وقتى مى بينيم امروزه اعتراض اسلامى در پى نفى و حتى مقابله با آن است تا نظم ممكن را به نفع نظم آرمانى از بين برده و آرمان [اتوپى] جديدى ايجاد كند, به شكنندگى آن پى خواهيم برد.

از اين پس تمام اين تضادها به خطر يك انفجار جديد مى انجامد. حركت اسلام گرا كه ريشه در يك راه كار اعتراضى دارد با اين خسران رو به روست كه نتواند اصول خود را به الگوى اعمال قدرت تبديل كند. هم چنين اين حركت كه از مشرب مشروعيت و سياست آرمانى سيراب مى شود ممكن است مجبور شود نقش خود را به پرورش روشن فكرانِ معترض محدود ببيند. احتمالاً اين تخالف اساسى است كه رابطه اسلام گرايى و تجدد را رقم مى زند. بر خلاف رفتار سنتى, اسلام گرايى به نفى تجدد يا محكوم دانستن آن به عنوان امرى خارجى و فرا آمده از كفر نمى پردازد,48 بلكه بر عكس سعى دارد آن را از غرب منفك ساخته و در درون فرهنگ اسلامى جاى دهد. به همين دليل اسلام گرايى خود مدعى تجدد و عمل به آن بوده و درگيرترين مقولات نوسازى را گزينش مى كند. از همين نقطه نظر است كه اسلام گرايى معاصر, بيش تر از فلاسفه عصر كلاسيك ياد مى كند تا از (حنبلى)ها, اما در همان حال خود نيز مشكلات استراتژيك را نيز افزايش مى دهد, زيرا به نام تجدد از روحانيت فاصله گرفته و آن را به عنوان يك نيروى محافظه كار افشا مى كند و به اين وسيله باز هم بيش تر در دامان هويت صرفاً اعتراضى فرو مى رود: نفياً, ابتدا به اين دليل كه خود را از يك منبع قدرت [روحانيت] و حمايت بسيجى محروم مى كند و اثباتاً به اين دليل كه مى خواهد گفتمانى ضد نهادى به وجود بياورد و راه كارهاى مشروعيت خود را آن چنان به افراط بكشاند كه بتواند محكوم كردن روحانيون را توجيه كند.

در پشت اين تنش ها تمايزهاى مهمى وجود دارد كه مطبوعات غربى درباره آن سر و صداى بسيار راه مى اندازند: سنت گرايى و اسلام گرايى نه تنها معناى واحدى ندارند بلكه جهت گيرى هاى متضادى هم دارند به همين سان همان طور كه نشان داديم افراط گرايى اسلام [راديكال] برخلاف بنيادگرايى مذهبى به معناى دقيق كلمه, متضمن پويشى بيش تر ايدئولوژيك است تا الهياتى و بيش تر سازمانى است سياسى تا مذهبى.9 بر اين پايه ها چندين رقابت در درون جريان مبتنى بر اسلام وجود دارد; از جمله رقابت بين روحانيونى كه به دنبال حفظ موقعيت خود هستند و روشن فكران كه به دنبال كسب يكى از اين موقعيت ها هستند; و هم چنين به طور خصوصى تر بين دارندگان استراتژى هاى مختلف كه سبب مى شود تا آن دسته از نخبگان مذهبى كه مدعى هستند دفاع خاص آن ها از باز توليد سنت سرچشمه مى گيرد, و آن دسته از روحانيون كه بر عكس طرف دارِ گشايش به سوى تجدد هستند,; در همان حال هر دو گروه روحانى خود رقيب روشن فكرانِ گيتى گرا هستند.

حادثه انقلاب ايران از ظرافت خاصى برخوردار است, زيرا با مبارزه اين جريان هاى متفاوت گره خورده است و اين خود مبين اين نكته است كه تحليل انقلاب ايران جز با توجه به حالت تكثرى و حتى ناهمگنى آن (و نه به عنوان تحقق اهداف حركت هاى اسلام گرا) امكان پذير نيست.

/ 17