بیشترلیست موضوعات
مقدمه جلد 24 متن قطعنامه 242 شوراى امنيت سازمان ملل متحد تقاضا نامه هاى اعضاى ساف راهنماى مربوط به تماسهاى مقامات آمريكايى باساف تهديدهاى ساف نسبت به منافع آمريكا احتمال بروز اقدام تلافى جويانه گروههاى تروريستى خاورميانه اى ساف بايد به مذاكرات خود مختارى آمريكا/ مصر اجازه ئ موفقيت بدهد روابط ايران - عرب رويداد تروريستى فرودگاه بروكسل استفاده از پاسپورت هاى ايرانى و ديگركشورهاى خاورميانه توسط گروههاى فلسطينى سى وچهارمين مجمع عمومى سازمان ملل: خاورميانه خلاصه اطلاعات 19 - 872 مرداد 8531 راهنماى مطبوعاتى در مورد ملاقات يانگ وترزى خلاصه اطلاعات 23-874 مرداد 8531 قطعنامه سازمان ملل در مورد مسئله فلسطين تظاهرات موگاديشو به حمايت از آرمان فلسطين مشاورت امنيتى اوضاع جنوب لبنان قطر، جامعه فلسطين و آمريكا موضوع: خلاصه اطلاعاتى 13 - 888 شهريور 8531 لبنان، آشتى مغرب، و سفر آتى عرفات سفر رئيس ساف به مراكش تفاضاى ساف براى استفاده از جزاير تنب وابوموسى اظهار نظر ناظر عمانى در مورد روابط ايران وساف فعاليت هاى ساف در ايران خلاصه اطلاعات 11-909 مهر 8531 خلاصه ئ اطلاعات 18 - 913 مهر 8531 ساف در ايران ساف در ايران ملاقات ساندرز با سفير انگلستان: گفتگو در مورد لبنان و ايران نظريات يزدى در مورد لبنان و فلسطينى ها نگرانى وزراى خارجه كشورهاى خليج در مورد رابطه ساف با دولت ايران عطيبه مذاكره جامعه اقتصادى اروپا و كشورهاى خليج را به مسئله ساف ربط مى دهد. عرفات به عراق سفر مى كند. يك دولت فلسطينى بايد تشكيل گردد فعاليت فلسطينيها در ايرانتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مهمترين مطلبى كه مى توان در مورد حاكميت در حقوق بين المللى گفت اينست كه همه نسبت به بعضى از "مشخصات" موجوديت آن معترفند كه عبارتند از: يك پرچم، حق ارسال و دريافت ديپلماتها، حق انتقاد پيمان بنام خود، توانايى ارسال هيئت هاى نمايندگى به كنفرانسهاى بين المللى براساس تساوى رسمى با ديگر مشاركت جويان و غيره گذشته از آن، اين فرضيه بيشتر جنبه روانشناسانه دارد: يعنى هنگاميكه حق حاكميت داريد نسبت به آن آگاهيد ولى نمى توانيد بگوئيد كه چيست. اين امر چندان مهم نيست اما قرنهاست كه در اين زمينه تضادهاى پديد آمده و پديد خواهد آمد. گاهى جامعه تصور مى كند كه خود همان "مردم" است و با چنگ و دندان براى رسيدن به حاكميت بر ملت ها مبارزه مى كند. فلسطينى ها نيز هم اكنون در حال انجام همين كار هستند. آنها احتمالاہ در مورد يك دولت غيرمذهبى مسلمان، مسيحى و يهودى و يا ديگر ايدئولوژى ها سخن مى گويند ولى هدف اصلى آنها بدست آوردن قطعه زمينى در فلسطين است تا بتوانند پرچم خود را در آنجا به اهتزاز درآورند. در حاليكه آمريكا آنها را "مردمى" خوانده كه شايسته داشتن "موطن" هستند، آنها از اينكه در زير آفتاب به آنها زمين داده نمى شود عصبانى شده اند. بجز تداوم بحران لبنان هيچ عامل ديگر نمى تواند تاعثير اين تكذيب را بر روحيه فلسطينى ها نشان دهد. فلسطينى هاى بيشمار لبنان گروهى بى خانمان هستند. از آنجا كه به آنها حق زندگى در آنجا داده نشده، در جايى كه خود و يا والدينشان متولد شده اند بيگانه بحساب مى آيند. در نتيجه به عنوان يك نيروى مخرب تعادل ظريف و شكننده سياست لبنان را برهم مى زنند، اگر يك دولت فلسطين بوجود نيايد كه بتواند براى آنها گذرنامه صادر نمايد. اين مشكل بزودى حل نخواهد شد تنها در اين صورت است كه در جهان داراى هويتى خواهند بود و موطنى خواهند داشت كه هرگاه بخواهند به آن باز مى گردند. حتى اگر هزاران فلسطينى موجود در لبنان به حيات خود ادامه دهند باز هم لبنان خواهد توانست مسائل خود را حل كند. بعضى ها مى توانند بصورت شهروندان لبنانى درآيند ولى اكثر آنها افراد "خارجى" مقيم اين كشور بحساب مى آيند، كه اين برچسب بدون كلمه "وطن" نمى تواند يك مرجع باشد. بنظر من، ما و اسرائيلى ها نبايد از اين كيفيت عرفانى حاكميت فلسطينى ناراضى باشيم چون در آن فرصت هاى مغتنمى وجود دارد. پس از پيروزى، مى توان استقلال يك كشور را با اجبارهاى متعدد سياسى محدود كرد ولى تصور حاكميت بايد حفظ گردد حضور نيروهاى حافظ صلح و نيز پيمان اتحاد اقتصادى از هميگونه وسايل است. بنظر من اگر اسرائيل درست ايفاع نقش نمايد. خواهد توانست، تمام تضمينهاى عملى مورد نياز خود را در رابطه با امتياز انتزاعى حاكميت تحصيل نمايد. در مورد اردن نيز همين امر صادق است. البته در صورتيكه اين كشور هم سعى كند به يك ارتباط عملى با ساحل غربى دست پيدا كند. علاوه بر اين، من فكر مى كنم كه امتياز حاكميت در جنبه هاى ديگر روند راه حل يابى به نتايج شگفت آورى منتهى خواهد شد كه عبارتند از: - - فلسطينى ها به محض اينكه حاكميت خود را بدست آورند، مايل به تغيير مرزهاى سال 1967 ساحل غربى موافقت كرده و نوار غزه را بحال خود بگذارند، چون امكان پيدايش كشور فلسطينى بيشتر است آنهم در صورتيكه در مناطق غير بومى از "پاكستانى سازى " ممانعت بعمل آيد. ولى اين نكته جاى بحث بسيار دارد و من فقط از آن به عنوان يك امكان ياد مى كنم. - - معمار اورشليم اگر حل نشود، حداقل قابل بحث است. در اين موضوع عاطفى نكاتى نهفته است كه از حوصله اين رساله خارج است ، ولى اگر فلسطينى ها در ساحل غربى حق حاكميت خود را بدست آورند، با مسئله اورشليم با شدت كمترى برخورد خواهند كرد. - - مسائل حساس مربوط به اعراب مقيم اسرائيل و يهودى نشين هاى اسرائيل در ساحل غربى نيز مى تواند از طريق رژيمهاى دوجانبه "يهوديان فلسطين" و اعراب اسرائيلى" يعنى جوامع خارجى كه از طريق انعقاد پيمانهايى از وضع خاصى برخوردار شده اند حل گردد. اين انديشه نيز جاى بحث بسيار دارد و ممكن است بر عواطف مربوط به حاكميت اسرائيل لطمه بزند ولى بنظر من اينكار تنها راه حل مسئله مزبور مى باشد. من نمى گويم كه اگر قول كشورى به فلسطينى ها داده شود همه مشكلات حل خواهد شد، و يا فلسطين حاكمه كه پس از دستيابى به راه حل معقولانه عمل خواهد كرد. واضح است كه حاكميت حتى اگر بدقت كنترل شود باز هم از مقدارى استقلاى سياسى برخوردار خواهند بود كه اگر بخواهد مى تواند آشوب بپا كند آنچه من مى گويم اينست كه فلسطين غيرحاكمه در مجاورت اسرائيل بسيار خطرناكتر است و نمى توان آن را بسهولت وارد جامعه جهانى ساخت. وجود دو طرف براى آشتى ضرورى است اگر فلسطينى ها واقعاہ بدنبال بدست آوردن حق حاكميت هستند، بنابراين تمام فرمولهايى كه اين موضوع را در نظر نگرفته اند بيفايده مى باشند. به اين ترتيب براى اسرائيل فايده اى ندارد كه ما با لحن آرامش بخشى از چگونگى كنترل اماكن مقدسه توسط آن سخن بگوئيم. البته ممكن است اين كار در بعضى مراحل مذاكرات لازم باشد، ولى موضوع اصلى نيست. موضوع اينست كه پرچم چه كسى بايد برفراز اماكن مقدسه و ديگر سرزمينهاى مورد اختلاف به اهتراز در آيد: در اتخاذ تصميم مربوط به اينكه آيا پرچم فلسطينى بايد در آنجا به اهتراز درآيد ما بايد بدقت به خطرهاى ناشى ازيك فلسطين مستقل در قبال تماميت هاى غيرحاكمه ئ مرتبط با اردن يا اسرائيل بنگريم. ارتباط شديد اسرائيل به هيچوجه آتش فلسطينى ها را خاموش نخواهد كرد. روابط بين كشورى جهان عرب نيز رابطه شديد با اردن را تغيير خواهد داد حتى اگر رهبران فلسطين اين وابستگى را بپذيرند كه بعيد بنظر مى رسد. رك و راست گفته شود، سرنوشت سلطنت هاشمى در دراز مدت به هيچوجه براى اسرائيل خالى از خطر نيست، بخصوص اگر نقش هيئت حاكمه بر فلسطينى هاى حساس را نيز عهده دار شود. بهرحال دورنماى موجود بسيار مبهم است و دليل ندارد كه كنفدراسيونى به سرپرستى اماكن تشكيل نشود كه بخاطر امنيت اسرائيل به ساحل غربى مستقل نظارت نداشته باشد. حقيقت اينست كه امنيت اسرائيل در برابر فلسطينى ها در يك فضاى خالى قابل تصور نيست، و مانند اينست كه بگوئيم چگونه مى توان آنها را تحت كنترل درآورد. رغبت كشورهاى بزرگتر عربى به خطاكارى به منظور بهره بردارى از طرز تفكر فلسطينى ها نيز بايد بحساب آيد. بهمين دليل حمايت از اعراب ميانه رو حائز اهميت است. اعراب بطور كلى موافق با تفويض "حاكميت" به فلسطينى ها هستند، و اگر ميانه روها به اين هدف نرسند، تندروها اينكار را خواهند كرد. بدين ترتيب همه چيز به يك دولت فلسطين ختم مى شود و يا حداقل ما و اسرائيلى ها بايد اعتراف كنيم كه ايجاد اين دولت بخشى از راه حل نهايى را تشكيل مى دهد. بايد كارى كرد كه نخست وزير بگين در پاسخ به ابتكار سادات اين موضوع را پيشنهاد نمايد. رهبر اسرائيل در تلاش براى برسميت شناخته شدن دوجانبه اعراب و اسرائيل در طول سه دهه گذشته، از طرف اعراب دست دراز كرده است، و اعراب نيز منتظر دراز شدن دست اسرائيل هستند. ولى اين انتظار طولانى نخواهد بود. اگر رئيس جمهور كارتر بطور جدى گفته باشد كه نبايد مانعى بر سر راه حل نهايى و منصفانه قرار گيرد، بايد كارى كند كه دو طرف حداقل يكديگر را به رسميت بشناسند.