مسأله تسنن و تشيع - تجلی وحدت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تجلی وحدت - نسخه متنی

م‍ح‍م‍دص‍ادق‌ ن‍ج‍م‍ی‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«كسى كه در مسجد صداى اذان را بشنود و بدون علت و بى آنكه قصد مراجعت كند، از مسجد خارج شود، او منافق است!»

اين حديث با مختصر تفاوت در منابع اهل سنت چنين نقل شده است:

«من أدركه الأذان في المسجد ثمّ لم يخرج لحاجة و هو لا يريد الرجوع فهو منافق»

متن اين حديث و تشديد در اين حكم كه خروج از مسجد پس از اعلان وقت نماز به نفاق تشبيه شده و چنين شخصى بعنوان منافق معرفى گرديده است، مضمون روايتى را كه محمدبن سنان از امام رضا(عليه السلام) نقل نموده است، تداعى مى كند كه آن حضرت در پاسخ پرسش ابن سنان درباره حرام بودن فرار از جبهه، چنين نگاشت:

«حرّم الله تعالى الفرار من الزحف لما فيه من الوهن في الدين و الإستخفاف بالرسل و الأئمة العادلة و ترك نصرتهم على الأعداء...»

«خداوند فرار از جنگ را بدان جهت حرام نموده است كه اين كار موجب تضعيف دين و استخفاف پيامبران و پيشوايان عادل و خوددارى از نصرت و يارى جبهه حق در مقابل دشمنان است.»

آرى اگر فرار از زحف و تضعيف جبهه حق در جنگ ها موجب تقويت دشمن و يكى از گناهان كبيره است، فرار از صفوف نماز نيز از نظر فرهنگى عامل تضعيف حق و تقويت جبهه باطل و كمكى است بر اهداف دشمنان و همسو شدن با استكبار جهانى. و اينك ما در جبهه هستيم و دشمن در كمين!

مسأله تسنن و تشيع

به طورى كه در بخش اول مقاله اشاره كرديم، صدور حكم امام راحل(قدس سره) بر حضور شيعيان در نماز جماعتِ حرمين شريفين، كه براى مؤمنان واجب الإجرا و لازم العمل بوده و در آينده نيز شيعيانِ آگاه، از اين حكم تبعيت خواهند كرد، مى تواند داراى دو انگيزه و دو عامل مختلف باشد; يكى از آنها و يا مهمترينشان، مقابله اسلام و كفر جهانى است. و ديگرى مسأله تسنن و تشيع است، كه عامل اول در صفحات گذشته بررسى شد و اينك به تبيين و توضيح عامل دوم مى پردازيم.

لازم است در اين زمينه چند موضوع مطرح شود:

شيعه در معرض اتهام

متأسفانه پيروان اهل بيت عصمت و طهارت در طول تاريخ، به علل و انگيزه هاى مختلف سياسى ـ مذهبى مورد اتهام و افترا قرار گرفته اند و مطالب ناروا و بى اساس فراوان به شيعيان كه پيروان واقعى قرآن مجيد و سنت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) هستند، بعنوان روافض، نسبت داده شده است و اين شرايط در بعضى از مقاطع تاريخ; مانند دوران بنى اميه و بنى مروان و بخشى از دوران خلفاى بنى عباس و همچنين در دوران بعضى از سلاطين عثمانى كه بخش عمده كشورهاى اسلامى را در اختيار داشتند

، از حدّت و شدت بيشترى برخوردار بوده است و اين اتهامات و مطالب دروغ و بى اساس، نه تنها در افواه عموم رواج داشته بلكه در متن كتاب ها و تأليفات زيادى نيز منعكس گرديده است و از اين طريق، از شيعيان اهل بيت عصمت و طهارت قيافه مشوّهى ارائه داده اند و آنان گروهى دور از فرهنگ اسلام و مخرّبِ سنت و قرآن معرفى شده اند.

نمونه اى از اين كتابها:

كتاب هايى كه در قرن هاى گذشته بر ضدّ شيعه نوشته شده، آنچنان فراوان است كه نمى توان شمار دقيق آنها را به دست آورد و مؤلفان آنها را شناساند. مع الأسف منبع اصلى و امّ الكتاب اكثر اين تأليفات، پس از قرن هشتم، به جاى منابع اصيل از شيعه و اهل سنت، كتاب «منهاج السنه ابن تيميه»(18) است كه در قرن هشتم با ديد تعصب و عنادعجيبى كه بر وى حاكم بود، اين كتاب را تأليف كرد و اين مطالب ناروا و بى اساس را در آن گنجانيد

و چون افكار و انديشه محمدبن عبدالوهاب، بنيانگذار وهابيت ملهم از فكر و انديشه و برگرفته از تأليفات «ابن تيميه» است، لذا تأليفات او از نظر وهابيان داراى جايگاه ويژه اى است و در سطح دنياى اسلام به قيمت نازل و حتى رايگان منتشر مى شود و استناد اكثر مؤلفان و نويسندگان و خطبا و گويندگانِ روز، در معرفى شيعه به اين كتاب و مانند آن است.

نمونه اى از مطالب منهاج السنه درباره شيعه

گرچه محتواى اين كتابِ چهارجلدى، سراسر هوچيگرى و خلاف گويى بر ضد شيعه است، ليكن براى آشنايى خوانندگان، چند نمونه از مطالب آن را نقل مى كنيم، او مى گويد:

1 ـ شيعيان گروهى هستند كه تجاوز به مال و ثروت عموم مردم و همه مسلمانان را حلال مى دانند!

2 ـ شيعيان ريختن خون همه مسلمانان را جايز مى دانند!

3 ـ شيعيان از ميان فرشتگان جبرئيل را دشمن مى دارند; زيرا معتقدند كه او از طرف خدا مأمور بود وحى را به على بن ابى طالب بياورد، ولى به اشتباه يا از روى دشمنى، به جاى على، به پيامبر فرود آورد!

4 ـ از آنجا كه شيعه با عشره مبشّره (ده تن از ياران رسول خدا(صلى الله عليه وآله))مخالف بوده و با آنها دشمنى دارند، با بكار بستن كلمه «عشره» يعنى عدد ده و انجام دادن هر كارى كه در آن، عددِ ده باشد نيز مخالف هستند و آن را ناروا مى دانند، حتى از ساختن بنايى كه داراى ده ستون و ده پايه باشد خوددارى مى كنند!

5 ـ عقلاى مسلمان اتفاق نظر دارند كه در ميان اهل قبله، از نظر جهل و ضلالت و دروغ و بدعت و آميختگى با هر شرّ و بدى و دور بودن از هر خير و نيكى، هيچ گروهى در حد روافض نيست!

و صدها تهمت و افتراى ديگر كه بعضى از آنها همانگونه كه ملاحظه كرديد به هذيان گويى و ياوه سرايى شبيه تر است تا بيان يك مطلب جدّى!

حوادث هولناك و ديدگاه هاى خطرناك:

در پى آشنايى اجمالى با كتاب هايى كه درباره شيعه تدوين گرديده و پس از ذكر نمونه اى از محتويات اين كتاب ها، لازم است به بعضى از حوادث هولناك و ديدگاه هاى انحرافى و خطرناك نيز اشاره كنيم; حوادثى كه در مقاطع مختلف در مكه و مدينه و در موسم حج بر ضد شيعه به وقوع پيوسته و ديدگاه هايى كه در ميان مردم آن سامان و در افواه عوام نسبت به شيعه وجود داشته و احياناً تا امروز نيز ادامه دارد تا شيعيان در سراسر جهان، به ويژه علما و روحانيون و دست اندركاران مسائل حج با اين مطالب بيشتر آشنا شوند

و در دفاع از كيان شيعه بپاخيزند و همت خويش را در زدودن اين اوهام و ذهنيت هاى ناروا و در بر طرف ساختن اين ديدگاههاى نادرست بكار ببندند و در اثبات بطلان محتواى كتاب هاى آنچنانى، كه بجز عمل كردن به مضمون روايات معصومين(عليهم السلام)و اجراى دقيق حكم امام(قدس سره)راهى بر آن نيست، تلاش نمايند. گرچه شايد از نظر بعضى ها، طرح اين مطالب مخالف با روح وحدت و مباين با اصل مصلحت تلقى شود ولى ما اگر امروز از ذكر حقايق خوددارى و از بيان واقعيات استنكاف كنيم، بر ادامه اين بدبينى ها در آينده كمك كرده و بر توسعه اين شكافها و تهمت ها يارى نموده ايم.

تهمت تلويث كعبه!

يكى از حوادث هولناك و افتراهاى خانمان برانداز، كه با دست سياست بازان و توطئه گران بر ضد شيعه بكار گرفته شده و از اقداماتى كه براى موهون ساختن شيعه به وقوع پيوسته، اتهام آنان به تلويث كعبه است; بدينگونه كه با اقدامات و توطئه هاى از پيش ساخته، شيعيان را كه از مسافت هاى دور براى انجام مراسم حج و زيارتِ خانه خدا به مكه مشرّف شده اند، متهم نموده اند كه آنان ـ العياذ بالله ـ طبق عقيده اى كه دارند كعبه را با نجاست آلوده ساخته اند

و اين اتهام را نه يكبار كه مكرّر و به دفعات وارد ساخته اند و هر بار شيعيانى را در ملأ عام و در مقابل چشم حجاج و زائران كشورهاى مختلف گردن زده اند تا اين واقعه در ميان همه مسلمانان و در اقصى نقاط عالم منعكس شود و بيشترين تأثير خود را در تشويه قيافه شيعه در دنياى اسلام بگذارد.

{ تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الاَْرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدّاً

1 ـ سباعى،(20) مورخ معاصر سعودى، در تاريخ مكه خود، آنجا كه از حوادث و جريانات مهم مكه و مسجدالحرام سخن مى گويد، اينگونه مى نويسد:

«در شوال سال هزار و هشتاد و هشت، زائران و طواف كنندگان مشاهده كردند كه كعبه معظمه با ماده اى كه شبيه مدفوع انسان است آلوده شده و در اثر يك عقيده قديمى كه نمى دانم چگونه پديدآمده و عقول چگونه آن را پذيرفته است؟! شيعيان را بر اين عمل متهم و گروهى از آنان را با اين اتهام سنگسار و گروه ديگر را گردن زدند.»

عصامى(22) مورخ و دانشمند مكى كه اين حادثه در دوران اواتفاق افتاده، نقل كرده است كه: «من آنچه را كه آن روز كعبه با آن آلوده شده بود از نزديك مشاهده كردم و برايم معلوم شد كه آن ماده عجين و مخلوطى است از عدس و نوعى سبزى و روغن بد بو كه داراى رنگ و بوى مدفوع انسان بوده و مى توانست هر ناظر را به اشتباه بيندازد و بر مدفوع بودن آن اذعان كند.»

سباعى كه مورخ و نويسنده اى معتدل است، پس از نقل اين حادثه مى گويد: «ولى آنچه مايه تأسف شديد است اين است كه مردم تا امروز درباره شيعه چنين تصور دارند كه در مذهب آنان اعمال حج كامل نمى شود مگر با تلويث كعبه!»

آنگاه اضافه مى كند: «در صورتى كه اگر عقل را به حكميت بطلبيم بى اساس بودن چنين تصور روشن خواهد شد; زيرا به مقتضاى چنين عقيده اى بايد هر سال در موسم حج، كعبه هزاران بار و به تعداد حجاج شيعه ملوث و آلوده شود! ولى چه بايد كردكه ما وقتى در مقابل مخالفان قرار مى گيريم، عقل را از دست مى دهيم و هر سخن ناروا را بر زبان مى رانيم!»

به نظر مى رسد كه: استدلال سباعى بر نفى اين تهمت و نكوهش وى از وجود چنين بينش نسبت به شيعه، همانگونه كه خود اشاره نموده، نشانگر آن است كه چنين تصورى در سطح وسيع بوده و در ميان اقشار مختلف جامعه او رسوخ داشته و او در واقع در سطح گسترده اى از اين بينش انحرافى قرار گرفته كه اينچنين به دفاع پرداخته و بر خلاف مسير فكرىِ جامعه خويش، حركت نموده است.

2 ـ اين حادثه در سال 1144 هـ . و به فاصله 56 سال از حادثه اول تكرار شد و در سال 1143 هـ . چند قافله از شيعيان ديرتر از موسم حج به مكه وارد شدند و از انجام مراسم حج محروم گرديدند و طبق معمول آن زمان، در مكه اقامت كردند تا در سال بعد و پس از انجام مراسم به اوطان خويش مراجعت نمايند كه در اين فاصله، به آلوده ساختن كعبه متهم شدند و مردم بر ضدّ آنان قيام كرده و شورش عجيبى به راه انداختند و از امير مكه مجازات عاملان آن جنايت (موهوم) را درخواست كردند و بالأخره او را بر اين اقدام مجبور نمودند.

سباعى و ذينى دحلان كه اين حادثه را نقل كرده اند، به كشته شدگان آن اشاره اى ندارند ولى مى گويند شيعيان كه مجبور به ترك مكه و فرار به طائف و جدّه شده بودند، پس از آرامش مجدّداً به اين شهر برگشتند.

سبّ شيعه:

در سال 1157هـ . ق. چهارده سال پس از حادثه شوم اتّهام تلويث كعبه در خطبه هاى نماز جمعه حرمين شريفين و ساير مساجد در مكّه و مدينه به دستور شريف مسعود حاكم حجاز لعن بر شيعه شروع و سبّ و ناسزايى بر شيعيان (روافض) از اجزاى خطبه نماز جمعه محسوب گرديد.

و امّا اينكه اين عمل چند سال ادامه داشته، در منابع اشاره اى بر آن نشده است; زيرا لعن كردن گروهى از مسلمانان بر گروهى ديگر، آن هم در موسم حج و در خطبه مهبط وحى و جايگاهى كه همه مسلمانان به سوى آن نماز مى خوانند با هيچ منطقى سازگار نبوده تا جزئيات آن در كتب تاريخ منعكس شود.

شرايط كنونى ما:

ممكن است با مطالعه اين حوادث و محتويات اين كتاب ها، تصور شود كه اين تأليفات مربوط به گذشته هاى دور و وقوع اين حوادث متعلّق به دوران حكومت هايى بوده كه از نظر سياسى با شيعيان در جنگ و نزاع بودند و از طرفى از ناآگاهى مسلمانان و بى اطلاعيشان كه هر تهمت و افترايى را به سادگى مى پذيرفتند سوء استفاده مى كردند.

ولى با يك توجه به شرايط كنونى و حقايق موجود، معلوم خواهد شد كه اين مسائل در دوران معاصر نه تنها فروكش نكرده بلكه با تحوّل زمان گسترده تر و عميق تر نيز گرديده است.

اگر در قرون گذشته كتاب هايى مانند «منهاج السنه» نوشته مى شد، امروز نه تنها از طريق كتاب هاى فراوان و مقاله هاى متنوع، بلكه از راه «اينترنت» و «ماهواره» نيز مطالبى به ظاهر علمى و متناسب فرهنگ روز، در سراسر دنيا بر ضدّ شيعه منتشر مى گردد و در بعضى از كشورها همان مطالب بى اساس و افتراهاى خانمان برانداز، بهصورت متون درسى به دانش آموزان تدريس(26) و تخم ذهنيت بدبينى نسبت به شيعه از دوران كودكى در دل ها افشانده مى شود و از طريق نوار به درون خانه هر شهر نشين و روستايى راه پيدا مى كند.

مى رسد مواجهه صفويه با سلاطين عثمانى در متهم ساختن شيعه بى تأثير نبوده ـ چنين برنامه هايى اجرا و از نظر افكارعمومى مورد قبول واقع مى شد، در قرن معاصر همانتهمت تكرار مى شود و در ذى حجه سال 1362 ق. مطابق با سال 1322 ش. پنجاه و شش سال قبل، حادثه قتل ابوطالب يزدى به همان اتهامِ آلوده كردنِ بيت شريف رخ مى دهد.و خبرگزارى هاى كشورهاى اسلامى آن را بعنوان مهمترين خبر روز، پخش مى كنند، و همين حادثه بود كه موجب قطع رابطه ايران و سعودى و محروم شدن حجاج ايرانى از شركت نمودن در مراسم حج به مدت پنج سال گرديد و...

وقوع اين حوادث و پيدايش اين اتهامات و افتراها، گرچه ضربه هولناكى است بر كيان اسلام و جريحه التيام ناپذيرى است بر پيكر آيين، ولى هولناك تر از آن، وجود زمينه پذيرش اين اتهامات از سوى افكار عمومى و تلقّى اين افتراها به صورت يك واقعيت درباره جهان شيعه است.

و خطرناك تر از وقوع اين نوع حوادث، بُعد ديگر آن است كه مورّخ معاصر سعودى اشاره كرده است:

«و شد ما يؤسفني أنْ يَتَوَهَّم الْعامَّة اِلى الْيَوْم أنّ شيعة العجم لا يتمّ حجهم في مذهبهم الاّ اذا لوث الكعبة الحاج(29)»

«آنچه مايه تأسف شديد من است، اين است كه تا امروز در ميان عوام الناس نسبت به شيعيان اين عقيده وجود دارد كه بر اساس مذهب آنان اعمال حج كامل نمى شود مگر با آلوده كردن كعبه!»

و باز خطرناك تر اين است كه، هم او، آنجا كه بعنوان مورخ جنگ حره را مطرح و به تجاوز لشكريان يزيدبن معاويه به زنان و دختران مدينه اشاره مى كند، مى گويد تأسف اين است كه مى بينيم بعضى از نويسندگان ما، شيعيان محله «نخاوله» مدينه را از نسل فرزندان نامشروع همان جنگ حره معرفى مى نمايند و اضافه مى كند: اسف بارتر اينكه بعضى عوام الناس تا امروز تحت تأثير همين مطالب بى اساس قرار گرفته و بر اين مسلمانان، با همين ديد مى نگرند.

و باز خطرناك تر اين است كه در حادثه اسف بار جمعه خونين، چون تبليغ مى شود كه علّت اين برخورد شديد با ايرانيان، تصميمِ آنان بر انتقال حجرالأسود به شهر قم و ويران نمودن بيت الهى بود! گروهى از اقشار مختلف در اثر ذهنيت غلط و سابقه بدبينى، اين دروغ بزرگ را به آسانى مى پذيرند و آن را تأييد مى كنند.

حكم امام:

اين بود گوشه اى از شرايط كنونى ما و بخشى از آنچه در طول تاريخ بر ما گذشته است و نيز آنچه ممكن است قرن ها ادامه يابد; زيرا با وجود دو عامل قوى و مؤثر; يعنى انگيزه هايى در جهت تقويت و پيشبرد يك خط فكرى ـ مذهبى و تلاش بر تضعيف خط فكرى مقابل و اختيار انزوا و دورى پيروان اين خط از صحنه اجتماعات و نمازها، كه به طور ناخودآگاه خواسته گروه اول را تأمين و زمينه پذيرش اهداف آنها را در خارج ساختن گروهِ مقابل از صحنه بين المللى ـ اسلامى را فراهم مى نمايد،

نه تنها اميدى براى برطرف نمودن آن ذهنيت هاى غلط و بينش هاى خطرناك و خلاف واقع وجود ندارد بلكه هر چه زمان پيش مى رود و هر چه صفوف از هم دورتر مى شود، دامنه برخوردها و سمپاشى ها بر ضد ما و بر ضد اصول اعتقادى ما گسترده تر مى گردد. اينجا است كه پيام حيات بخش امام راحل(قدس سره)خطاب به شيعيان جهان و حكم حضور آنان در صحنه عبادى ـ سياسىِ نماز حرمين شريفين صادر مى شود:

«لازم است برادران ايرانى و شيعيان ساير كشورها، از اعمال جاهلانه كه موجب تفرق صفوف مسلمين است، احتراز كنند و لازم است در جماعات اهل سنت حاضر شوند و از انعقاد و تشكيل جماعت در منازل... جدا اجتناب كنند.»

نگاهى به روايات:

مى دانيم كه اختلاف نظر در بعضى مسائلِ كلامى و فقهى، در ميان مسلمانان داراى سابقه و پيشينه تاريخى است; به طورى كه نه به يك قرن و دو قرن ويا ده قرن قبل، بلكه به زمانى منتهى مى شود كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به عالم بقا شتافت و طبعاً در قرون اوّليّه اسلام و در زمان ائمه هدى(عليهم السلام)در اثر اختلاط و امتزاج شيعه و اهل سنت از يكطرف و وجود اختلاف نظر از سوى ديگر، موجب بحث و گفتگو و طرح سؤال در مسائل مختلف; از جمله حضور و عدم حضور در مساجد و شركت نمودن در نمازهاى جماعت اهل سنت پديد آمد، به خصوص در شهر مدينه كه جز مدت كوتاهى، حكومت و امامت جماعت در اختيار اهل سنت بوده و بيشتر اوقات اين سمت را واليان و حاكمان شخصاً بعهده مى گرفتند.

منابع حديثى ما گوياى اين واقعيت است كه اين موضوع در محضر ائمه هدى(عليهم السلام)مطرح و مورد سؤال قرار گرفتهاست. همانگونه كه از ديدگاه اهل سنت نيز بدور نمانده و احاديث متعددى دراين باره، در منابع مورد اعتمادشان منعكس شده است، با اين تفاوت كه بر خلاف مضمون روايات شيعه كه رابطه مستقيم با موضوع مورد بحث دارد، احاديث اهل سنت داراى مفهوم كلّى و غالباً در مقام نكوهش كسانى است كه بهنگام نماز و با شنيدن صداى اذان مسجد را ترك و از صفوف مسلمانان جدا مى شوند كه روحانيون و خطباى اهل سنت و نويسندگانشان همواره، مضمون اين احاديث را وسيله تبليغ بر ضد شيعه قرار داده و براى محكوميت آنان، از اين احاديث بهره بردارى مى كنند.

روايات شيعه:

در مورد تشويق و ترغيب شيعيان جهت حضور در نماز جماعت اهل سنت، همچنين رابطه شيعيان با آنان، روايات بسيارى در منابع حديثى ما واردشده است.

صاحب وسايل در اين زمينه، نزديك به بيست روايت آورده كه مى توان آنها را به دو بخش مستقل تقسيم كرد:

بخشى از آنها داراى جنبه ترغيب و تشويق و ايجاد انگيزه در جهت ارتباط و امتزاج و معاشرت نيك با اهل سنت و حضور در نماز آنان و دورى از اختلاف و تفرقه با آنها است.

و بخش ديگر به موضوع نماز اختصاص دارد و در اين روايات ائمه(عليهم السلام)پيروان خويش را بر حضور در نماز جماعت اهل سنت تشويق و جدا شدن از صف نماز آنان را نكوهش كرده اند.

بخش اول:

در اين بخش به نقل دو روايت بسنده مى كنيم:

1 ـ زيد شحّام از امام صادق(عليه السلام)نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: «يا زيد خالقوا الناس بأخلاقهم صلّوا فى مساجدهم و عودوا مرضاهم، و اشهدوا جنائزهم و ان استطعتم ان تكونوا الائمة و المؤذّنين فافعلو فانّكم اذا فعلتم ذلك قالوا هولاء الجعفرية رحم الله جعفراً ما كان احسن ما يؤدب اصحابه و اذا تركتم ذلك قالوا هولاء الجعفرية فعل الله بجعفر ما كان سوء ما يؤدب اصحابه»

«اى زيد، با اهل سنت معاشرت كنيد، در مساجدشان نماز بخوانيد و از مريضانشان عيادت و در تشييع جنازه شان شركت كنيد و اگر توانستيد امامت جماعت و اذان گفتن در مساجد آنها را خود شما بعهده بگيريد كه اگر با آنان چنين معاشرتى داشتيد خواهند گفت اينها جعفرى هستند و خدا رحمت كند جعفربن محمد را كه پيروان خود را اينچنين نيكو تربيت نموده است و اگر اين نوع معاشرت را ترك كنيد خواهند گفت خدا به جعفربن محمد انصاف دهد كه نتوانسته است پيروان خود را با آداب نيك تربيت كند.»

/ 7