ملاقات عقيل با
معاويه
يكي ديگر از مسائل دوران زندگي عقيل بن ابيطالب، مسافرت او به شام و ملاقات وي با
معاويه است. مخالفان سرسخت عقيل و كساني كه از او كينه به دل داشتند، براي
تحقير و اهانتش، از اين سفر حداكثر استفاده تبليغي را كردند و اين موضوع را
تحريف، بزرگ نمايي و به صورت مطلبي حساس و گاهي با لحن و تعبير مخالفت و ضديت
با امير مؤمنانـع ـ و جدا شدن از آن حضرت و پيوستن به معاويه
عنوان نمودند و بر ضد او بكار بردند و دوستانش نيز مانند ساير محورها و مسائل
مورد بهره برداري مخالفان، همين مطالب را عنوان و تكرار
كردند.در
اينجا به چند نمونه از تعبيراتي كه بعضي از مورّخان در اين زمينه
آوردهاند، اشاره ميكنيم و آنگاه به بررسي اصل موضوع
ميپردازيم:1ـ ابن اثير جزري مي گويد:«و كان ممّا أعانهم عليه مفارقته
أخاه علياً و مسيره الي معاوية بالشّام»13
«در
تهاجم مخالفان عقيل بر او، چيزي كه به نفع آنان تمام شد و ياريشان نمود
مفارقت و جدا شدن او! از برادرش علي و رفتنش به جانب معاويه در شام
بود.»
2 ـ همين
جمله را ابن عبدالبرّ قرطبي بكار برده ولي به جاي «مفارقته أخاه»، «مغاضبته
أخاه» آورده است يعني مخاصمه و دشمني وي با علي! و سفرش به شام، بر مخالفانش
كمك كرد.14
3 ـ ابن حجر
عسقلاني چنين تعبير ميكند:«أو كان قد
فارق علياً و وفد الي معاوية»15
«از علي جدا
گرديد و به معاويه پيوست.»
4 ـ زركلي
ميگويد:«و فارق اخاه
علياً في خلافته فوفد الي معاوية في دين لحقه»16
5 ـ و
ظاهراً ترجمه همين جمله است كه در لغتنامه دهخدا آمده
است:«هنگامي كه
برادرش علي به خلافت رسيد، از وي جدا شد و به معاويه پيوست.»17
6 ـ و شايد
نارواترين نسبتي كه در مورد سفر عقيل بنيهاشم به وي داده شده، مرتبط
كردن اين سفر با ردّ درخواست كمك مالي وي از سوي امير مؤمنان ـ ع ـ
ميباشد كه چون آن حضرت براي رفع نياز و درخواست كمك عقيل پاسخ مثبت
نداد، او هم بلافاصله راه شام را در پيش گرفت و با معاويه ملاقات نمود و
خواسته خود را از دست دشمن اسلام كه در حال جنگ و ستيز با برادرش امير مؤمنان
ـ ع ـ بود تأمين نمود!از جمله اين
مورخان، ابن اثير جزري است كه ميگويد:عقيل پس از
يأس از اميرمؤمنان گفت:«اني آت
معاوية فأذن له فأتي معاوية»«منهم به
سوي معاويه ميروم علي بدو اجازه داد او هم به نزد معاويه رفت.»18
7 ـ در عمدة
الطالب آمده است:«هرب عقيل الي معاوية» «عقيل از امير مؤمنان جدا
شد و به سوي معاويه فرار نمود.»19
8 ـ ذهبي هم
مينويسد:«چون علي ع ـ به خواسته او جواب مثبت نداد، عقيل
گفت:«أذهب إلي
من أوصل منك، فذهب إلي معاوية»«منهم نزد
كسي خواهم رفت كه از تو مهربانتر و دلجوتر است! لذا به نزد معاويه رفت.»20
9 ـ و
بالأخره مامقاني ره ـ با اين كه بعضي از فضائل عقيل را نقل نموده، ولي ظاهراً
تحت تأثير گفتار نويسندگاني مانند جزري و ذهبي قرار گرفته،
ميگويد:«و ممّا ورد في
ذمّه مانطق بمضيّه إلي معاوية لأجل حطام الدنيا و تركه أخاه عليّاً... و نحن
اكراماً لأجل أخيه علي و ابن عمّه رسول الله و ابنه مسلم لنسكت عنه! ليكنا
لانثق بخبره.»21
اين بود چند
نمونه از آنچه كه مورّخان درباره سفر عقيل به شام و ملاقات وي با معاويه
نوشتهاند و طبيعي است هر خوانندهاي به اين منابع و كتاب ها
مراجعه كند و گفتار اين نويسندگان از شيعه و اهل سنت را مورد مطالعه قرار
دهد، قضاوتي همانند نظريه همين منابع و نويسندگان خواهد داشت كه نه از راه
تحقيق بلكه به صورت تقليد، نويسندهاي به نقل متن يا ترجمه گفتار
نويسنده ديگر بسنده نموده است. ولي به طوري كه ملاحظه خواهيد كرد و از دلايل
زياد از جمله نامه عقيل به امير مؤمنان ـ ع ـ و پاسخ آن حضرت، كه يك سند زنده
و محكم است، به دست ميآيد اين است كه مسافرت عقيل به شام نه بعنوان
مفارقت و يا به صورت فرار از حكومت امير مؤمنان ـ ع ـ و نه اصلاً در حال حيات
آن حضرت صورت گرفته، بلكه:اولاً: اين
سفر پس از شهادت آن بزرگوار و در زماني است كه صلح ظاهري حاكم
بود.ثانياً:
منظور از اين سفر نه پيوستن به معاويه و يا به جهت نيل بحطام و زخارف دنيايي
بود بلكه با هدف تبيين فضائل و مظلوميت و اعلان موضع حقانيت امير مؤمنان ـ ع
ـ و انتقاد و اعتراض بر انحراف معاويه انجام گرفت.