تاريخ ملاقات عقيل با معاويه
به طوري كهاشاره شد، دلائل متعدد تاريخي، مؤيد اين واقعيت است كه ملاقات عقيل با
معاويه، پس از شهادت امير مؤمنان و بعد از انعقاد صلح و آتشبس بين امام
مجتبيـعـ و معاويه و پس از برقراري نوعي ارتباط در ميان
مدينه و شام و پيدايش جوّ عدم تخاصم علني در ميان دربار اموي و خاندان عصمت
صورت گرفت، كه اينك براي تأييد اين موضوع، از سه مطلب استفاده
ميكنيم:1 ـ مفهوم مكاتبه عقيل با امير مؤمنان
يكي از اين
دلائل، متن مكاتبهاي است كه ميان عقيل و اميرمؤمنان ـ ع ـ به عمل آمده
است22 و اين مكاتبه شاهد گويا است بر اين كه
اين سفر پس از شهادت امير مؤمنان به وقوع پيوسته است زيرا اين نامه كه تاريخ
نگارش آن اواخر دوران حيات امير مؤمنان است، بيانگر كمال اخلاص و ارادت عقيل
نسبت به مقام ولايت و اظهار از خودگذشتگي او و فرزندانش نسبت به امير مؤمنان
ـ ع ـ است و پاسخ آن حضرت كه تأييد ادعاي عقيل و صحّه گذاشتن بر اين حقيقت
ميباشد، بيانگر اين است كه ملاقاتي بين عقيل و معاويه قبل از اين تاريخ
صورت نگرفته است چرا كه: از نظر زمان، در بقيه ايام حيات امير مؤمنان براي
چنين ملاقاتي فرصتي باقي نبود.و از لحاظ
فكري عقيدتي نيز با توجه به متن نامه در دوران حيات امير مؤمنان ـ ع ـ چنين
امري قابل قبول نيست زيرا عقيل در اين نامه پيوستن گروه عبدالله بن أبي سرح
به معاويه را به عنوان عداوت و دشمني با خدا و رسول و دليل بر اطفا و خاموش
كردن نور الهي معرفي ميكند و ميگويد:«فقلت لهم
الي أين يا أبناء الثانئين أبمعاويه تلحقون عداوة والله منكم قديماً غير
مستنكرة تريدون بها اطفاء نورالله و تبديل
أمره»
چگونه ممكن
است كه او با اين فكر و عقيده و بينش، خودش بدون تغيير جو حاكم و تحول وضع
موجود و در شرايطي كه فشارها و دشمني ها از سوي معاويه نسبت به امير
مؤمنانـ ع ـ و شيعيانش هر روز تشديد ميشود جبهه حق را ترك كند و
به سوي معاويه و جبهه باطل روي آورد و اين گناه بزرگ را، كه خود آن را عداوت
با خدا و اطفاي نور الهي» تعبير ميكند، مرتكب
شود.2 ـ نظر مورخان
دليل ديگر
بر اين حقيقت، نظر مورّخان مورد اعتماد و محقق است كه طبق نقل ابن ابي الحديد
اين گروه از مورّخان معتقدند كه سفر عقيل به شام، پس از شهادت امير
مؤمنانـعـ انجام گرفته است. او
ميگويد:«فامّا عقيل
فالصحيح الذي اجتمع عليه ثقات الرّوات عليه انه لم يجتمع مع معاوية الاّ بعد
وفاة امير المؤمنين ـ ع ـ».23
خود او نيز
در جاي ديگر همين نظريه را تأييد ميكند و
ميگويد:«وهذا القول هو
الأظهر عندي»24
ويكياز دلائل آن همين نامه عقيل را ذكر ميكند كه ما
قبلاً در اين مورد بحث كرديم.3 ـ مضمون مكالمه معاويه با عقيل
سومين
مسألهاي كه در مورد ملاقات عقيل با معاويه مطرح است و دليل بر وقوع آن
پس از شهادت امير مؤمنان ـ ع ـ است پرسش و پاسخي است كه بين معاويه و عقيل
روي داده و معاويه درباره موقعيت اجتماعي امام حسن مجتبي و ابن زبير و ابن
عمر و ابن عباس و مروان پرس و جو كرده و در اين مورد از عقيل نظرخواهي نموده
است. و اينها افرادي بودند كه پس از شهادت امير مؤمنان ـ ع ـ هر يك به عنواني
و بلحاظ خاصي در صحنه اجتماعي و مذهبي ظاهر گرديده و براي معاويه رقيب و
مخالف محسوب ميشوند كه با وجود امير مؤمنانـعـ و در
حال حيات آن حضرت چنين موقعيت براي آنان وجود نداشت.بلاذري در
اين مورد نقل ميكند:«روزي در
حالي كه ياران معاويه در اطراف او جمع بودند، عقيل وارد مجلس گرديد.معاويه در
ضمن گفتگو خطاب به وي چنين گفت:«يا ابايزيد
أخبرني عن الحسن بن علي» «از حسن بن علي برايم بگو.»
عقيل: از
امروز موجّه ترين و شريفترين شخصيت در خاندان قريش است.معاويه: اما
ابن زبير او داراي چه موقعيتي است؟
عقيل: او،
هم زبان، هم نيزه و سنان قريش است، اگر خودش را تباه نكند.معاويه: ابن
عمر چگونه است؟
عقيل: او دنيا را در
حالي كه روي آورده بود ترك نمود و آن را به شما واگذاشت و به سوي آخرت روي
آورد ولي به هرحال فرزند فاروق است.معاويه: مروان چگونه
است؟
عقيل: اوه! او مردي
است كه به شدّت علاقمند به اقوامش ميباشد بطوري كه اگر كودكان شيرخوار
قريش هم از او حمايت كنند دنيايشان آباد خواهد شد.معاويه: از ابن عباس
بگو.عقيل: آنچه مي توانست
از دانش فراگرفت، «او با سياست كاري ندارد...»
پرسشهاي معاويه
درباره اين افراد، كه پس از شهادت امير مؤمنان وارد صحنه شدهاند و چند
تن از آنان نيز، پس از مدتي نه چندان دور، هر يك در بخشي از كشور بزرگ اسلامي
به خلافت ظاهري دست يافتهاند و پاسخ عقيل درباره شخصيت حسن بن علي ـ ع
ـ و موقعيت ابن عمر و ابن عباس، همه نشانگر اين است كه اين ملاقات و گفتگو،
به هنگامي صورت گرفته است كه از ديدگاه معاويه رقيب اصلي يعني امير مؤمنان ـ
ع ـ با شهادت خود از صحنه خارج گشته و معاويه از اين جهت نگراني نداشته و به
جاي وي افراد ديگري پيدا شدهاند كه هر يك از آنان بلحاظ خاصي مورد توجه
گروهي قرار گرفتهاند و ممكن است براي معاويه مشكل آفرين باشند. آري با وجود
اميرمؤمنان، عقيل نبايستي امام مجتبي ع ـ را بعنوان اولين شخصيت از لحاظ وجهه
معرفي كند و... .نتيجه اين كه هم متن
مكاتبه عقيل و هم نظريه مورّخان موثق و مورد اعتماد و هم محاوره و گفتگوهايي
كه ميان معاويه و عقيل واقع شده، همه مؤيد اين معنا است كه ملاقات عقيل با
معاويه در حال حيات امير مؤمنان ـ ع ـ صورت نگرفته است.