4 -احد يادآور تلخ ترين حادثه در اسلام - احد در بستر تاریخ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

احد در بستر تاریخ - نسخه متنی

اصغر قائدان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

4 -احد يادآور تلخ ترين حادثه در اسلام

منطقه احد شاهد يكي از مهمترين حوادث و رخدادهاي صدر اسلام و در عين حال تأسف بارترين آنها بوده است. معروفيت احد در تاريخ اسلام، به خاطر نبردي است كه در سال سوّم هجري، در كنار آن، ميان سپاه اسلام و كفر به وقوع پيوست. در اين سال مشركين براي جبران شكست مصيبت بار خود در غزوه بدر كه بسياري از بزرگان خود را در آن از دست داده بودند، در تدارك جنگي بزرگ با سپاه اسلام برآمدند. سران آنها از جمله «عبدالله بن ابي ربيعه»، را عكرمة بن ابي جهل، «صفوان بن اميّه» و «ابوسفيان» به سازماندهي سپاهي سه هزار نفره از قريش و طوايفي از قبايل كنانه و تهامه پرداختند. 14 پيامبر ـ ص ـ به وسيله عباس بن عبدالمطلب كه در مكه و ميان مشركين ساكن بود از توطئه قريش آگاه شد و نيروهاي اطلاعاتي خود را براي بررسي و تحقيق بيشتر و تخمين امكانات و نيروهاي دشمن اعزام داشتند.15 آن حضرت براساس اهميت و احترامي كه به «شوري» داشتند با ياران خود به مشورت نشستند ابتدا نظر خويش مبني بر ماندن در مدينه و دفاع از شهر را به اعضاي شورا اعلام نمودند.16 جواناني كه از سعادت جهاد در نبرد بدر بازمانده بودند، با دفاع از مدينه مخالفت كرده و گفتند: «اگر در شهر به دفاع بپردازيم دشمن بر ما جري شده و خواهند گفت از ترس در شهر مانده ايم» لذا با اشتياق تمام به خروج از شهر رأي دادند.

در اين ميان «عبدالله بن ابي سلول» از سركردگان منافقين نيز نظر خوشي براي بيرون رفتن از شهر نداشت ليكن شورا با اكثريت آراء به خروج از شهر رأي داد.17 پيامبر ـ ص ـ نيز كه همواره به مسأله شورا اهميت مي دادند، به رغم تمايل به ماندن در شهر، رأي اكثريت را پذيرفتند و در روز جمعه ششم شوال، پس از اقامه نماز جمعه و عصر، براي حركت مسلّح شده و لباس جنگ پوشيدند. در اين هنگام جوانان پرشور كه نظر خويش را تحميل كرده بودند، از اقدام خويش پشيمان شده و به پيامبر ـ ص ـ گفتند: «ما حق آن را نداشتيم تا شما را علي رغم ميل خود، به كاري مجبور سازيم، اگر مي خواهيد در شهر مي مانيم و مي جنگيم». رسول خدا ـ ص ـ فرمود: «بر پيامبري سزاوار نيست كه وقتي لباس جنگ پوشيد آن را بدون اينكه جنگ كند از تن درآورد. اكنون گوش به فرمانم بوده، به نام خدا حركت كنيد كه اگر بردبار باشيد، خداوند شما را به پيروزي مي رساند».18 در اين هنگام رسول خدا ـ ص ـ همراه هزار تن از نيروهاي سپاه به سوي احد رهسپار شدند. آن حضرت سه پرچم براي سپاه بستند: 1 ـ پرچمي براي نيروهاي اوس به دست اُسَيْدِ بن حُضَيْر.

2 ـ پرچمي براي خزرج بدست حَبابِ بنِ مُنْذِرْ.

3 ـ پرچمي براي مهاجرين به دست علي ـ ع ـ يا مصعب بن عمير. در ميان راه; در محلي به نام «شوط»، عبدالله بن ابي سلول، سركرده منافقين با سيصد تن از اوسيان، به بهانه عدم پذيرش نظرشان از سوي پيامبر ـ ص ـ مبني بر ماندن در شهر، برگشتند;19بنابراين سپاه با هفتصد تن باقيمانده، مسير خود را ادامه دادند. عصر روز جمعه پيامبر ـ ص ـ در «شيخان» اردو زده و به استعراض و سان ديدن از سپاه پرداختند. در اين ميان كساني را كه كمتر از 15 سال سن داشته و يا توان جنگي نداشتند، بازگرداندند.20 پيامبر ـ ص ـ آنگاه نماز مغرب را در اين مكان اقامه فرمود و چون براي اقامه نماز، «زره» يا «درع» خود را درآورده و كناري نهادند، بعدها در اين مكان مسجدي ساخته شد كه به «مسجد الدرع» معروف گشت. رسول خدا ـ ص ـ سحرگاه به حركت ادامه داد. و نماز صبح را در كنار «عينين» در احد به جاي آوردند. فرماندهي كل، كوه احد را به منزله استحكامي طبيعي پشت سر سپاه اسلام و منتهي اليه دامنه آن ـ در سمت شمال را ـ اردوگاه سپاه خود قرار دادند.21 بدين ترتيب جبل العينين يا جبل الرّماة در سمت چپ سپاه اسلام واقع مي شد. اين كوه بسيار كوچك بود ولي موقعيت خاص استراتژيكي همانند يك تنگه داشت; چرا كه نيروهاي سپاه اسلام از سمت غرب آن تا دامنه غربي كوه احد مستقر بودند و سمت شرق تپه مزبور نيز نخلستان هاي بزرگ و انبوهي بود كه دشمن امكان عبور از آن را نداشت. تنها راه قابل نفوذ به پشت سپاه اسلام از مرز شروع اين نخلستان ها تا سمت شرقي اين تپه بود; لذا پيامبر ـ ص ـ براي تأمين امنيت اين گذرگاه 50 تن از تيراندازان سپاه خود را به فرماندهي «عبدالله بن جبير» بر منتهي اليه شرقي آن گماشته و فرمان دادند كه در هيچ شرايطي اعم از پيروزي و يا شكست ـ تنگه را رها نسازند.22 اين كوه به علت استقرار تيراندازان به «جبل الرماة» نيز معروف شد. نيروهاي سه هزار نفره مشركين به فرماندهي ابوسفيان و همراهي دويست سوار، به سوي منطقه نبرد حركت كردند. فرماندهي جناح راست را خالد بن وليد و جناح چپ را «عكرمة بن ابي جهل» بر عهده داشتند. «طلحة بن ابي طلحه» نيز پرچمدار اصلي سپاه دشمن بود.23 نيروهاي قريش به علت وجود استحكامات و موانع طبيعي در جنوب مدينه به ناچار شهر را دور زده و در شمال مدينه در سمت مغرب جبل الرّماة تا نزديكي دامنه شرقي احد; يعني در مقابل سپاه اسلام مستقر شدند. صبح روز هفتم شوال، جنگ بين دو طرف آغاز شد ابتدا پيشقراولان و شجاعانِ دو سپاه با يكديگر درگير شدند; در اين ميان چند تن از بزرگان قريش به دست علي ـ ع ـ و حمزه ـ س ـ به هلاكت رسيدند. دوازده تن از پرچمداران آنها نيز يكي پس از ديگري به خاك افتادند. كشته شدن بزرگان سپاه دشمن، روحيه آنها را تضعيف ساخت و لذا بيشتر مشركين پا به فرار گذاشتند.24تيراندازاني كه بر كوه مستقر بودند با مشاهده پيروزي نيروهاي اسلام، به رغم تأكيد رسول خدا ـ ص ـ و اصرار فرمانده خود «عبدالله بن جبير» به قصد جمع آوري غنائم، تنگه را رها ساخته و داخل منطقه نبرد شدند. خالد بن وليد فرمانده جناح راست دشمن كه از ابتدا به دنبال روزنه اي جهت هجوم به پشت سپاه اسلام مي گشت و موقعيت استراتژيكي تنگه را به خوبي درك كرده بود بلافاصله با سواران خود به سوي آن حركت كرده و با به شهادت رسانيدن عبدالله بن جبير و ده تن از تيراندازان باقي مانده در تنگه، از پشت به سپاه اسلام تاخت.25 در اين هنگام پرچم مشركين دوباره به اهتزاز درآمده و نتيجه جنگ كاملاً دگوگون شد. مشركين مجدداً نيرو يافتند و بسياري از بزرگان اسلام از جمله «حمزة بن عبدالمطلب»، «عبدالله بن جحش»، «مصعب بن عمير» و در مجموع بيش از هفتاد تن از مسلمين به شهادت رسيدند.

رسول خدا ـ ص ـ محاصره و مورد اصابت سنگ قرار گرفت; بطوري كه لب هاي او شكافته و خون بر صورتش جاري گشت و حتي چند دندان فك پايين حضرت نيز شكسته شد.26(بعدها به ياد آن واقعه دردناك مسجدي به نام قبة الثنايا بر مكان مذكور ساخته شد). كسي كه مصعب بن عمير را كشته بود ناگهان فرياد برآورد كه محمد ـ ص ـ را كشتم. با اين سخن سپاه اسلام رو به هزيمت رفته و همگي به سوي احد عقب نشيني كـردند.27 كفار نيز با شنيدن خبر قتل رسول خدا ـ ص ـ دست از جنگ كشيده و براي هميشه كار مسلمانان را تمام شده تلقي كردند. اين خبر از طرفي نيز باعث حفظ جان رسول خدا ـ ص ـ شد. پيامبر ـ ص ـ كه ده ها زخم برداشته بودند، به وسيله علي ـ ع ـ در دامنه جنوبي احد در داخل شكافي به استراحت نشستند. «ابوعبيدة بن جراح» با دندان خويش دو حلقه كلاهخودِ آن حضرت كه بر گونه هايشان فرو رفته بود را خارج ساخت كه در نتيجه دو دندان پيشين او شكست، مالك بن سنان پدر ابي سعيد خدري خون روي رسول خدا ـ ص ـ را مكيد. علي ـ ع ـ با پوستي، از «مهاريس» كوه احد آبي آورده و فاطمه ـ س ـ زخم پدر را مي شست و با حصير سوزانده و پانسمان مي كرد.28 پيامبر ـ ص ـ با اين حالت مي فرمودند: «غضب و خشم خداوند بر مردمي كه چهره پيامبرشان را به خون آغشتند». آنگاه به علت كثرت جراحات و ضعف بدن، در نزديكي همان غار، در كنار كوه نماز ظهر را نشسته اقامه فرمودند و مسلمانان نيز با ايشان در اين مكان نماز گزاردند.29 (در اين مكان بود كه ـ به نقل مفسّرين ـ آيات فسح نازل شد و بعدها مسجدي ساختند كه به فسح يا احد معروف گشت). مشركين پس از پيروزي به فجيع ترين اعمال; يعني مثله كردن شهدا دست زدند. هند همسر ابوسفيان كبد حمزه ـ س ـ را از بدن مبارك او بيرون آورد. گوش و بيني بعضي از شهدا رابريدند. تعداد شهداي مسلمين را بين 70 تا 81 تن ذكر كرده اند.30 پيامبر ـ ص ـ بر جنازه حضرت حمزه ـ س ـ حاضر شده و چون او را بدين حال رقّت بار ديدند، به شدت گريستند و فرمودند: «هرگز به مصيبتي سخت تر از اين نرسيدم و هرگز به مصيبت كسي مانند تو گرفتار نخواهم شد».31 سپس بر جنازه حمزه ـ س ـ و شهداي ديگر نمازگزارده و در هر نماز حمزه ـ س ـ را شريك مي نمودند; بطوري كه مجموع نمازهاي اقامه شده بر عموي بزرگوارشان، به هفتاد و دو نماز يا بيشتر رسيد.32پيامبر ـ ص ـ زنان را دستور مي فرمود تا كنار قبر حمزه ـ س ـ گريه كنند و خود نيز از غم فراق عموي بزرگوار خويش بسيار مي گريست. فاطمه ـ س ـ نيز پس از مرگ پدر، بارها به زيارت حضرت حمزه ـ س ـ آمده و مي گريستند.

/ 8