علت اختيار خسوف قمر در تعيين طولبـلاد
بيان: علت اختيار و انتخاب «خسوف قمر» در تعييناطوال بلاد و عدم اختيار «كسوف شمس»، اين است كه چون شمس به ذات خود ضياء است
و از نيّر ديگري كسب نور نميكند و كسوف شمس، حائل شدن جرم ماه بين ناظر
و شمس است، لذا كسوف در آفاق به سبب اختلاف منظر، مختلف ميگردد. بطوري
كه در يك افق ممكن است كسوفِ كلي وقوع يابد و همين كسوف در آفاق ديگر با
تفاوتهاي گوناگون جزئي باشد و در آفاقي ديگر اصلاً كسوف واقع نشود، به
خلاف خسوف قمر، زيرا قمر به ذات خود ضياء نيست و نورش مكتَسَب از خورشيد است;
لذا وقتي در ظل ارض افتاد، خواه كلي و خواه جزئي، واقعاً بينور است و
اختلاف منظرها در آفاق، دخل و تأثيري در آن ندارد، مگر اين كه به حسب اختلاف
طول بلاد كه موجب تقدم و تأخر طلوع اجرام سماوي است، مقدار منخسف قمر مختلف
نمايد، مثلاً در افقي خسوف كلّي باشد و در افق ديگر، مخالف او به حسب طول،
خسوف جزئي كه قمر در حالي كه مقداري از آن منخسف شده طلوع كرده باشد و به
همين قياس كه به حسب اختلاف در طول مقدار منخسف آن متفاوت ديده شود. ولي
اختلاف در طول بلاد در انخساف واقعي قمر اثري ندارد چنانكه در اختلاف عرض هم
ندارد، به اخلاف انكساف شمس كه اختلاف عروض بلاد در انكساف واقعي شمس اثر
دارد و آن هم از اختلاف منظر است كه گفتهايم.
و علت اختيار
كردن عدد 15 اين است كه چون مدارات يومي هر يك به سيصد و شصت درجه
منقسماند و يك شبانه روز بطور مساوي به 24 قسم، تقسيم ميكنند،
حصه هر ساعت زماني 15 درجه فلكي ميگردد (15=24:360) و هر يك درجه فلكي
به چهار دقيقه زماني و يك دقيقه فلكي به چهار ثانيه زماني.
اين در صورتي
است كه ساعات مستويه باشد، و اگر ساعات معوجه باشد هر يك از شبانهروز
در تمام فصول سال به 12 قسمت تقسيم ميگردد و در اين صورت گاهي كه شب و
روز با هم برابر باشند كه اول حمل و اول ميزان است هر قسم از اقسام ساعات
معوجه نيز، 15 درجه است و به غير از آن دو شبانهروز، درجات ساعات معوجه
متفاوت است و به همين جهت كه تفاوت دارند معوجه ناميدهاند كه اعوجاج در
مقابل استواي ساعات مستويه است.
در همين موضوع
تقريبي بودن طول بلاد، در جداول زيجات و دفاتر قدما، راصد مذكور در همان زيج
نامبرده6 گويد:
مؤلف به خدمت
هر آشناي فن، مكرر عرضه ميدهد كه: فن اقاليم به نسبت كسي كه او را سير
اتفاق نيفتاده باشد از قبيل علوم منقوله است و آنچه آن را به خبر دريافته است
از آلات رصديه تصديق آن نميتواند كرد مگر وقتي كه به بقعه مخبر عنها
برسد و آنچه في زماننا هذا در دفاتر ما ارقام اطوال و عروض بلدان يافته
ميشود، اكثر آن مختلف است كه غايت تفاوت اختلاف تقريباً به دو درجه
ميرسد. نادرتر آن كه كرات ارضي كه اذكياي فرنگ ترتيب دادهاند
عهود هر كدام كه مختلف است، در آن نيز اختلاف مشهود است.
غرضم از تعرض
بحثِ طول و عرض، اين است كه انسان بدون به كار بردن قوسهاي طول و عرض و
ادوات نجومي، به فاصله صد فرسنگ بر خطي قرار بگيرد و مواجه ناودان كعبه
بايستد و بگويد: «محرابي علي الميزاب»! و
براي ديگران با به كار بردن آلات و قواعد رياضي ميسور نباشد، اين انساني است
كه: «ينظر بنورالله» و همه اقوال و احوال و
افعالش به همين مثابت است چنان كه فنان و خريت هر فن در برابر او زبون
است.
مرحوم
مجلسي7، به ظاهر برخي از جداول
طول و عرض بلاد كه در دست داشت قبله كنوني مدينه را به 37 درجه از جنوب به
مشرق منحرف دانسته است و پنداشته كه سلاطين جور سمت اصلي قبله مدينه را تحريف
كردهاند; ولي اين زعمي نادرست است و چنانكه گفتهايم قبله مدينه
بصورت خود باقي است و محاسبه ابوريحان بيروني در قانون مسعودي و نظر ناصر
خسروي علوي در سياحتنامه و زيج هندي و همچنين بسياري از محاسبات
متأخرين، نيك موافق با آن است كه درست عمل كردهاند و اگر
محاسبهاي مخالف است در آن اشتباه راه يافته است، هر چند خريت در صناعت
باشد.
فرهاد ميرزا
در كتاب ارزشمندش8 عرض مكه
مكرمه را 21 درجه و 33 دقيقه شمالي و طول آن را از گرنويچ، رصدخانه لندن 40
درجه و 10 دقيقه شرقي، و عرض مدينه منوره را 25 درجه شمالي و طول آن را 39
درجه و 55 دقيقه آورده است كه تفاوت ميان دو نصفالنهار مكه و مدينه 15
دقيقه است. و در اطلس ژنرال لاروس9 مكه و مدينه را تقريباً در يك خط نصفالنهار
ترسيم كرده است. و اين گفتار جام و كار اطلس همان است كه ناصر خسرو در هزار
سال قبل از اين، در سياحتنامه گفته است (قبله مدينه سوي جنوب افتاده
است) و يا بيروني پيش از ناصر در قانون مسعودي با جام جم به پانزده دقيقه
فلكي اختلاف دارد.