چنانچه ذكر شد حضرت ابراهيم(عليه السلام)بعد از اتمام «ساختمان» كعبه ندا كرد و فرمود «أيّها النّاس هَلُمَّ إلي الحجّ» به صيغه مفرد، به جهت اين كه خطاب شامل شود بر اشخاصي كه در آن زمان موجود و در عالم شهود بودند، و به كساني كه بعد از آنها خواهند آمد تا روز قيامت. در حديث است كه هر گاه «هَلُّموا» مي فرمود به صيغه جمع شامل نمي شد مگر به حاضرين در آن زمان، و علما(رضوان الله عليهم) در اين مطلب تحقيقاتي فرموده اند، از آنها آنچه به نظر رسيده اين است: اوّل: به درستي كه حقيقت و ماهيّت انسان موجود است به وجود فردي از افراد آن، و شامل است به جميع افراد انسان، موجود باشد يا نه، ولكن فرد خاص و معيّن از انسان پس نمي گردد فرد خاصّ و جزئي از او مادامي كه موجود نشده، پس ابراهيم(عليه السلام)به كلمه «هَلُمَّ» كه مفرد است، نداي حقيقت انسان و طبيعت واحده آن نموده كه شامل شود بر موجود و غير موجود، و اگر «هَلُّمُوا» مي گفت از اين خطاب معدود معيّن مستفاد مي شد، و بر معدومين در آن زمان شموليّت نمي رساند. دوم: علما فرموده اند كه استغراق مفرد اشمل است از استغراق جمع، چنانچه زمخشري72 در چند موضع از كتاب «كشّاف» تصريح به اين مطلب نموده است، پس اراده ابراهيم(عليه السلام)استغراق جميع افراد ناس بوده از حاضر و غايب. سوم: بدرستي كه صيغه خطاب شامل مي شود غير موجود را مگر مجازاً و با قرينه، و با جمع قرينه ندارد كه دلالت كند به شموليّت آن به غير موجودين به خلاف مفرد، پس بدرستي كه قرائن حاليه و مقاليه قائم است به عدم اراده خطاب به معيّن، و در علم معاني مقرر است اين كه بسااوقات ترك مي شود خطاب بامعين به غير به جهت قصد عموم و اراده جمع اشخاصي كه به اين خطاب صلاحيت داشته باشند، چنانچه درآيه شريفه {وَلَوْ تَري اِذْ وُقِفُوا عَلَي النّارِ}73كه كلمه «تري» در لغت عربي موضوع است بر خطاب با معيّن، ولكن از خطاب معيّن عدول نموده شده بر معين و غير آن به جهت شمول موعظه و تنبيه به همه از مخاطب و غير آن.