خودداري حاكم مصر از موافقت با تقاضاي شاهرخ وي را خشمگين ساخت و فرستاده ديگري به نام هاشم شريف به قاهره فرستاد، كه حامل نامه تهديدآميزي به عنوان ملك مصر بود. هاشم شريف در 24رمضان المبارك همان سال به قاهره رسيد. نامه شاهرخ بسمله و مهر نداشت كه بيانگر خشم فراوان ملك شرق (پادشاه خراسان) بود. در افتتاح نامه نوشته شده بود: «الم تركيف فعل ربّك باصحاب الفيل...» . شاهرخ القاب معمول و رسمي حاكم مصر را در اين نامه ننوشته و او را سخت مورد تهديد قرار داده بود. و به قول مقريزي تندرآسا و صاعقهوار خروشيده و درخشيده بود. در عين حال تحفه اي هم به حاكم مصر فرستاده بود كه مؤلف «بدايع الزهور» از آن به عنوان «هديه فشرويه» ياد كرده است.الملك الاشرف تسليم نشد و نامه درشت شاهرخ را همچنان با كلمات درشت جواب گفت و به قول ابن اياس: «من دقّ الباب سمع الجواب». نامه هاي عتاب آميز شاهرخ مكرر گرديد ولي بي نتيجه ماند. ابن تغري بردي كه به روشني رنگ نژادپرستي از نوشته هاي او نمايان است، در مورد لجاجت الملك الاشرف و رد تقاضاي شاهرخ مي نويسد كه ثبات و ايستادگي اشرف در برابر خواسته هاي شاهرخ، پس از فتح قبرس، مهمترين اقدامي بود كه وي در طول سالهاي سلطنت خويش انجام داد.او مي نگارد كه الملك الاشرف با در دست گرفتن انحصار امتياز پوشانيدن جامه كعبه حرمت مصر و حرمت حكام مصر را تا قيامت حفظ كرد. امّا از مطالبي كه در ديگر تواريخ مصر در اين باب درج است برمي آيد كه نوشته ابن تغري بردي گزاف و چاپلوسي به حاكم مصر بوده; زيرا در نامه بعدي كه شاهرخ به اشرف فرستاد از وصول هداياي او اطمينان داده شده است.