فرستاده ديگري كه در 27محرم 838 به قاهره رسيد و با آوردن هدايا و نامه تقاضاي شاهرخ را تجديد كرد، تاج الدين علي بن عبداللّه شريف نام داشت كه به روايت ابن حجر كه او را ديده است، داماد سيد شريف گرگاني بود. در اين نامه هم شاهرخ نوشته بود كه نذر كرده است تا براي كعبه جامه اي بفرستد تا آن را از داخل خانه كعبه بياويزند. و خواسته بود كه الملك الاشرف نماينده اي براي تحويل گرفتن جامه به هرات بفرستد.الملك الاشرف قاضيان چهار مذهب را در مجلسي فراخواند و تقاضاي ملك شرق را با آنان در ميان نهاد و خواست تا در آن مورد فتوا بدهند. قاضى القضات بدرالدين حنفي جواب داد كه: اين نذر منعقد نمي گردد.ابن حجر قضات اربعه را به باد انتقاد گرفته و از جواب هاي نامربوط آنان ياد مي كند. او مي نويسد كه بعضي از قاضيان بدون آنكه از آنان پرسشي شده باشد خود هم سؤال و هم جواب را نوشته بودند. برخي نوشته بودند كه «چون اين عمل تعطيل وقف مي كند، جايز نيست.» يكي نوشته بود كه «چون با اين عمل بر سلطان مصر تحكّم صورت مي گيرد، جايز نيست.» امّا سلطان خود عذر آورد كه مبادا با اين كار راه پوشانيدن جامه كعبه براي شاهان ديگر باز گردد. ابن حجر مي نويسد كه من هم در واقع همان جواب سلطان را عذر آوردم كه با موافقت به اين عمل، رخنه و راهي براي ديگران باز خواهد شد.شريف تاج الدين را هنگام بازگشت به خراسان، اقطوه موساوي مؤيّدي مهماندار همراهي مي كرد كه نامه جوابيه سلطان را به عنوان شاهرخ با خود داشت.