وصف الحال حجاج
هاجر صفتان لطف خدا يافتهاند
در چشمه پر شكوه آب زمزم
لبيك خدا و زنگ دل ميشستند
خاك ره دوست با مژه ميرفتند
در حِجْر3 چه مهجور و پريشان حالم
در محضر الله به لطف سبحان
با دور شدن ز خود بسي خوشحالم
از مروه جان تا به صفا تاختهاند
عشقي ابدي ز بهر خود ساختهاند
در طوف طواف حاجيان ميگفتند
در پهنه بيكران بيت معبود
هاجر صفتم ز سوز دل مينالم
با دور شدن ز خود بسي خوشحالم
با دور شدن ز خود بسي خوشحالم