اسلام از طلاق و برچيدن روابط زناشويي به سبب آثار منفي آن كه بر هر يك از زن و شوهر و بر كودكان و اجتماع بر جاي ميگذارد، نهي كرده است. طلاق منشأ تشويشخاطر و اضطراب روحي، عاطفي و رفتاري كودكان است. كودك نيازمند دوستي و مهرباني از سوي هر يك از والدين به اندازه مساوي است. بلكه صرف انديشه طلاق و جدايي پدر و مادر در اعماق وجودش توليد اضطراب و نگراني ميكند. در نتيجه وي به طور مداوم با دلهرهها و اضطرابهايي به سر خواهد برد كه آثار منفياي بر ثبات عاطفي و شخصيّت متعادلش خواهند گذارد. اسلام، به منظور برقراري روابط زناشويي و ثبات و ادامه آن و جلوگيري از تصميم به طلاق و ختم پيوندهاي زناشويي و نابودي بنيان خانوده، طرح و برنامهاي خاص دارد و هم از اين روست كه در جاهاي مختلف از طلاق، پرهيز داده است. رسول خدا ـ صلّيالله عليه و آله ـ فرمود: «اوصاني جبرئيل ـ عليهالسلام ـ بالمرأة حتّي ظننت انه لا ينبغي طلاقها الاّ من فاحشةٍ مبنيّة.»[40] «جبرئيل ـ عليهالسلام ـ به من آنقدر نسبت به زنان سفارش فرمود كه من يقين كردم طلاق دادنشان روا نيست مگر آنكه گناه زشت آشكاري از آنان سربزند.» امام صادق ـ عليهالسلام ـ فرمود: «ما من شيءٍ ممّا احلّه الله عزّوجلّ ابغض اليه منالطّلاق و ان الله يبغض المطلاق الذّواق.»[41] «از ميان آنچه خدا حلال فرموده چيزي ناپسندتر از طلاق نزد وي نيست وخدا، مردي كه پيدرپي ازدواج ميكند و طلاق ميدهد را دشمن دارد.» باز آن حضرت فرمود: «انّ الله عزّوجلّ يحبّ البيت الذي فيه العرس، و يبغضالبيتالذي فيهالطلاق، وما منشيءٍ ابغض اليالله عزوجل منالطلاق.»[42] «خداي عزيز و بلندمرتبه خانهاي كه در آن عروسي باشد را دوست دارد و خانهاي كه در آن طلاق واقع شده را ناپسند ميدارد و چيزي مكروهتر از طلاق نزد خداي عزّوجلّ نيست.» اسلام، مرد و زن را به اتخاذ تدابير منطقي براي جلوگيري از طلاق ترغيب فرموده وبه تحكيم روابط محبّتآميز و حلّ مشكلات و اختلافاتي كه منجر به طلاق ميشود، فراخوانده است. هم از اين روست كه خداي تعالي به «عشرت به معروف» (زندگي شناخته شده و نيك) فرمان داده و فرموده است: «و عاشروهنّ بالمعروف فان كرهتمو هنّ فعسي ان تكرهوا شيئاً و يجعل الله فيه خيراً كثيراً»[43] «با زنان به نيكي زندگي كنيد. اگر ناخوش داريدشان بسا چيزي را كه خوش نميداريد و خدا در آن براي شما خير بسيار نهد.» و بر اصلاح و اعاده همبستگي خانوادگي، تأكيد ورزيده و فرموده است: «و ان امرأة خافت من بعلها نشوزاً او اعراضاً فلا جناح عليهما ان يصلحا بينهما صلحاً و الصّلح خيرٌ»[44] «اگر زني از شوهرش بيمبيزاري يا رويگرداني داشت، باكي بر آن دو نيست كه در ميان خود سازشي برقرار كنند و سازش بهتر است.» بنابراين، صلح و سازش بهتر از نبود آن است و از آن جهت كه دلها و احساسات انساني گاه به گاه و در برخي شرايط متحوّل و متغيّر ميشوند، اسلام قبل از آن كه زن و شوهر تصميم به جدايي قطعي بگيرند بر انجام مذاكرات سازش تأكيد ورزيده است. خداي تعالي ميفرمايد: «و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حكما مناهله و حكما مناهلها ان يريدا اصلاحا يوفقّ الله بينهما انّ الله كان عليماً خبيراً» «اگر از جدايي ميان زن و شوهر بيم داريد پس داوري از خانواده شوهر و داوري از خانواده زن تعيين كنيد، اگر سر سازگيري دارند، خدا ميان آن دو سازگاري خواهد داد، آري، خدا داناي آگاه است.» اگر تمام تلاشهاي اصلاحگرانه براي بازگردانيدن روابط زناشويي به روال سابق، بينتيجه ماند و اختلافات متوقّف نگرديد، در اين صورت طلاق تنها راه سعادت هر يك از زن و شوهر خواهد بود و ليكن آن نيز بر روحيه كودك و رفتار او تأثيرش را خواهد نهاد. از اين رو اسلام، دريچه فرصت جديدي را به روي بازگشت به زندگي زناشويي گشوده و به شوهر در مدّتي كه زن دوره عدّه را ميگذراند، حق رجوع بدون عقد جديد را بخشيده و بعد از به سر آمدن عدّه نيز اين حق را با عقد جديد به او عطا كرده و همچنين پس از طلاق اوّل و دوم نيز براي مرد حقّ بازگشت را منظور داشته است. بنابراين، هنگامي كه تمام تلاشها براي اعاده رابطه زوجيّت به شكست انجاميد و جدايي قطعي به وقوع پيوست، پدر و مادر بايد مراقب احساسها و عواطف كودكشان باشند و مهر و محبت خود را متوجه او كنند و لازم است هر دوي آنان شرايط مساعدي را فراهم كنند تا كودك به سلامت اخلاق پدر يا مادرش ايمان بياورد؛ زيرا اسلام بهتان و غيبت و پردهدري را حرام شمرده و با اجراي چنين شيوهاي است كه كودك قادر به تحمّل آسيب طلاق خواهد بود. امّا اگر از چنين شيوهاي پيروي نگردد و هر يك از پدر و مادر سعي خود را در جهت هتك حرمت ديگري در حضور كودك به كار گيرد، در آينده كودك به بيماري نفرت از زندگي و خودكمبيني گرفتار شده و رويكرد او به پدر و مادر بر احساسهاي او اثر خواهد گذارد. از اين رو پس از اطّلاع وي از كردارهاي زشتشان، در زمان واحد هم دوستشان خواهد داشت و هم از آنان متنفّر خواهد بود، و در زندگي به طور مداوم در اضطراب و نگراني به سر خواهد برد و اندوه او هر روز اضافهتر از روز پيش خواهد شد و بر روابط اجتماعي و خانوادگياش در آينده اثر منفي خواهد گذارد.