ديدار با محمد قطب نويسنده و متفكر اسلامي - رهاوردی از دیار دوست (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رهاوردی از دیار دوست (3) - نسخه متنی

محمدعلی مهدوی راد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ديدار با محمد قطب نويسنده و متفكر اسلامي

شنيده بودم محمد قطب سالياني است كه در مكّه است. ديدار او، با توجه به آوازهاي كه برادر وي سيد قطب و او داشتند و آثاري كه از آنها خوانده بودم، برايم يك آرزو بود. از آغازين سال هاي تحصيل در حوزه با نام سيد قطب و آثارش ـكه آثاري است برانگيزاننده، حماسي واجتماعيـآشنا بودم. قرائت سيد قطب از دين، قرائتي اجتماعي، سياسي و انقلابي بود. او در انديشه حاكميت اسلام بود، آن هم حاكميت گسترده و فراگير، و شعار محوري «يا اسلام كامل يا هيچ» را كه بارها و بارها، در جاي جاي آثارش آورده است، ميتوان نشاني از اين هدفگيري دانست.

اوّلين اثري كه از سيد قطب خوانده بودم، كتابي بود خُرد امّا شورانگيز و جهتدار و در آن روزگار براستي انقلابي و شور آفرين، با عنوان: «ما چه ميگوييم؟». اين كتاب برگرفتهاي است از مجموعه مقالات او كه اين عنوان را مترجم خوش ذوق و هوشمند آن بر كتاب نهاده بود.

براستي آن روز هر كس در انديشه حاكميت اسلام بود در اين اثر ميتوانست بخشي از آرمان ها و انديشههايش را بيابد.

آثار ديگر او; از جمله: «آينده در قلمرو اسلام»، «عدالت اجتماعي در اسلام» و... بالاخره تفسير بسيار ارجمند، خواندني و الهام بخش او (في ظلال القران) و... بيگمان در جهان اسلام تأثير شگرفي داشته و دارد.

اندك، اندك با نام محمد قطب برادر سيد نيز آشنا شدم. اوّلين كتابي كه از او خواندم، كتاب خواندني و هوشمندانه «هل نحن مسلمون؟!» بود كه با ترجمهاي تقريباً روان نشر يافته بود با عنوان «آيا ما مسلمان هستيم؟!» و من ترجمه آن را خوانده بودم.

خانواده سيد و محمد قطب، خانواده شگفتي است، پدر و مادر آنها كه به تديّن، اخلاص و تحرّك سياسي ستوده شدهاند، از خود پنج فرزند برجاي نهادند، نفيسه، سيد، محمد، امينه و حميد. اينان همه در مبارزه عليه ظلم و تلاش براي حاكميت اسلام يك داستان بودهاند. تمام آنها قلم زدهاند، به زندان رفتهاند، شكنجه شدهاند و در مقابل ستم روياروي ايستادهاند.1 محمد قطب چهارمين فرزند اين خانواده استكه بهسال 1337هـ. = 1919م. به دنيا آمده است. محمد تربيت شده مكتب و مدرسه برادرش سيد است. او اوّلين بار به سال 1374هـ. = 1954م. به اتهام همكاري گسترده با اخوان المسلمين و تلاش عليه حكومت، زنداني ميشود و پس از سال ها بدون هيچ محكوميتي از زندان آزاد ميگردد، بار دوّم به سال 1965م. به زندان ميافتد و تحت شديدترين شكنجه قرار ميگيرد تا بدانجا كه خبر مرگ او در اجتماع ميپيچد.

محمد قطب پس از رهايي از زندان، براي تدريس در دانشگاه امّ القري، به مكه مكرّمه دعوت ميشود و از سال 1392 هـ.= 1972م. در مكه رحل اقامت ميافكند كه تاكنون نيز در آن ديار است.

اينك در اين سفر فرصت براي ديدار وي را مغتنم شمردم، روز پنجم ذيحجه به همراه آقايان دكتر سيد مصطفي محقق، دكتر بيآزار شيرازي و حجت الاسلام براتي به خانهاش رفتيم. آقاي براتي اين ديدار را هماهنگ كرده بود. او براي استقبال از ما به تالار خانه آمد. كاملا پير مينمود و نشانههاي كهنسالي بر وجودش چيره بود. پس از گفتگوهاي آغازين و تعارف هاي معمولي، گفتيم:

«ما هماره آثار شما و برادرتان را ميخوانديم، دانشمندان ايران به آثار شما ارج مينهند و از آنها بهره گرفته و ميگيرند. نوشتههاي شما گام هاي مؤثري است در جهت تقريب بين مذاهب اسلامي; چون نگاهي است به دين فراتر از محدوده مذاهب و پيراسته از شائبههاي اتّهام و يكسويه نگري. ما نيازمند همسويي و هماهنگي هستيم و وحدت را بايد هميشه پيش چشم داشته باشيم.» به راستي چنين است، آثار محمد قطب و برادر او سيد قطب، بيشتر و پيشتر از هر چيزي در جهت نشان دادن چهرهاي زندگيساز و سپيدهگشا و كارآمد و توانمند از دين هستند و بيشتر از هر چيز مستند به آيات قرآن و و سنّت پيامبر(صلي الله عليه وآله) و درك و برداشتي روزآمد از آيات الهي. برخي از عناوين كتاب هاي وي چنين است:

«شبهات حول الإسلام»، «جاهلية القرن العشرين»، «منهج التربية الإسلاميه»، ج1و2 «دراسات في النفس الانسانيّه»، «مذاهب فكريّة معاصره» و ...

محمد قطب كه با آرامش گوش ميداد، گفت:

حركت استكبار و دشمن عليه دين اسلام، عليه اساس و بنياد دين است و نه عليه مذهب و دولت خاص.

دشمن براي هدم اساس اسلام كمر بسته است و بايد مسلمانان به اين نكته توجّه كنند. دشمن تهاجمي گسترده دارد و من در اين آثار اخير از تهاجم فرهنگي دشمن سخن گفتهام و نشان دادهام كه دشمن چگونه با اساس اسلام به تنازع و نبرد پرداخته است. علماي اسلام نيز بايد در دفاع از اسلام و حقايق اسلامي، به اين نكته توجه كنند.

ما ضمن تأكيد بر آنچه وي گفت، اضافه كرديم كه:

«انقلاب اسلامي ايران، اين حقيقت را چونان شعاري محوري برگزيده است. امام خميني رضوان الله عليه بر وحدت همه فرقههاي اسلامي تأكيد كرد و تفرقه و حركت هاي تفرقهآميز را حرام دانست. متأسفانه بسياري از كسان كه مزدوران توطئههاي شيطاني و استكبار هستند، با نوشتن كتاب هايي عليه شيعه و نسبت دادن تهمتهاي ناروايي; مانند: «اعتقاد به تحريف قرآن» و «غلو» ميكوشند اين تفريق را گسترده كنند، در حالي كه عالمان و محققان شيعه به كفر اهل «غلوّ» تصريح كردهاند و بارهاي بار تصريح كردهاند كه شيعه بر اين باور است كه از قرآن نه يك كلمه كم شده است و نه يك كلمه بر آن افزوده شده است.» قطب گفت:

«اين موضع بسيار عالي است بايد همه اينگونه فكر كنند. بر وحدت تأكيد كنند. من از اين موضوع خرسندم و دعا ميكنم و همه براي پيروزي اسلام و مسلمين بايد دعا كنند و در اين جهت تلاشكنند.» گفتم:

بسياري از: آثار شما در ايران ترجمه شده است از جمله «الإنسان بين المادية والإسلام»، «شبهات حول الإسلام»، «جاهلية القرن العشرين»، «الثبات والتحوّل»، «منهج التربية الإسلامية»، «هل نحن مسلمون»، «دراسات قرآنيه» و... دراسات قرآنيه شما كه پژوهشي است عالمانه درباره سورهها و آيههاي مكي و مدني و چگونگي تحليل محتوايي آنها و شناخت سورهها و آيهها به لحاظ محتوا و... نام گويايي ندارد، شايسته است نام كتاب عوض شود و كاملا نشانگر محتواي آنباشد.

محمّد قطب از اين توجّه خرسند شد و اين پيشنهاد را پذيرفت. او از اين كه ميشنيد بسياري از كتاب هايش ترجمه شده است و كساني هستند كه كاملا با انديشههاي او آشنا هستند، خرسند ميشد، گفتم در ايران اهل قلم با سيد قطب و زندگاني او آشنا هستند، چون درباره زندگاني وي مقالات سودمندي به فارسي نشر يافته است و نيز كتاب هاي شايستهاي به عربي از جمله: «سيد قطب من الميلاد الي الإستشهاد». دوست داريم از زندگاني و آثار شما نيز به تفصيل آگاه شويم، شما كجا تحصيل كردهايد و زندگاني علميتان چگونه بود؟ او از سر تواضع گفت:

«من چيزي نيستم و زندگاني قابل ذكري ندارم. در دانشگاه زبان انگليسي خواندهام و آنگاه در روانشناسي فارغ التحصيل شدهام و مسائل ديني را با مطالعه و تدبّر در قرآن و معارف ديني دريافتهام و نگاشتههايم نيز به همينگونه سامان يافته است. من تحصيلات ديني رسمي ندارم. آنگاه به تدريس پرداختهام و پس از آن كه به عربستان منتقل شدم تدريس كرده و گاه كنفرانس دادهام.» گفتيم آنچه در برخي آثارِ نشر يافته در اين ديار ديده ميشود، يكسويه نگري، محدود انديشي و سلفيگري است، فكري روشن و فضاي باز فكري يكسر محسوس نيست، افكاري مانند افكار برادر شما و شما (در سال هاي گذشته) ظاهراً تحمّل نميشدهاست.

گفت: من آثار خودم را تدريس ميكنم.

پرسيدم: تحمّل ميكنند؟ گفت: تحمّل ميكنند.

از عمرش پرسيدم.

گفت: بيش از هفتاد سال دارم.

دعوت نامهاي براي شركت در مجمع تقريب، آقاي بيآزار شيرازي ارائه دادند، گفت نه ميگويم، آري و نه، نه.

گفتند: مقالهاي بنويسيد. گفت: تا ببينم حالم چگونه است و وضع زندگي...، من الآن حالت «امّي» دارم نه ميخوانم و نه مينويسم!

البته نوعي فروتني بود وگرنه چنانكه خواهم گفت در همين سال هاي اخير آثاري قلم زده است با همان سمت و سوي مدافعانه از اسلام و به داعي مقابله با انديشههاي دخيل.

باري، محمد قطب در اين سال هاي واپسين نيز قلم زده است و كتاب «التأصيل الإسلامي للعلوم الإجتماعيه» او به سال1418 نشر يافته است. او هنوز هم دغدغه جدّي درباره تهاجم فرهنگي عليه اسلام و فكر اسلامي دارد. خلوص انديشه اسلامي و پيراستگي آن از شائبهها، چونان هدفي استوار در نگاشتههاي او و برادرش و البته با آن زاويهاي كه آن دو به دين نگاه ميكنند، روشن است. او در نگاشتهاي كوچك به عنوان «هلم نخرج من ظلمات البتّه» در پي آن است كه وضع كنوني جامعه اسلامي را نوعي سرگرداني، تحيّر و گمراهي تصوير كند و اينهمه را معلول رويگرداني از بنيادهاي فكري و منابع درست انديشه ديني و آموزههاي قرآن تلقي كند و نوعي روي آوري به انديشه غربي و فكر و آيين غربي. او ميگويد زمينههاي اين گمراهي و تحيّر بيش از يك قرن است كه رقم خورده و سپس گسترده شده است. او تأكيد ميكند كه بيداري اسلامي اكنون به يمن بيدارگري هاي مفكران اسلامي آغاز شده است اما در آغاز راه است و نياز به تعميق و تعميم دارد. او به صراحت ميگويد: «غرب با همه دلربايي ها، صحنهسازي ها و تبليغات رنگارنگ... بزرگترين دروغ تمدن بشرياست».

قطب تأكيد ميكند كه اين بيداري و نگاه پردغدغه به غرب و تأمل در ميراث اسلامي، بيداري مباركي است كه بايد پاس داشته شود و شعار «هلمّو نخرج من ظلمات البتّه» همگاني شود. و بايد مناديان اين حقيقت بدانند كه راه، راهي هموار، بيدغدغه و گلباران نيست، راهي است دشوار، خاردار، سخت، امّا شوق انگيز و مبارك و خوش فرجام. چون پيام الهي اين است كه: دين حق پيروز است و نور الهي خاموش ناشدني...

{يُريدون لِيُطْفِئُوا نُورَ الله بِأفواهِهِم والله مُتمّ نورِهِ وَلَو كَرِهَ الْكافِرُونَ}.2 عناوين برخي ديگر از آثار وي چنيناست:

«حول التأصيل الإسلامي للعلوم الاجتماعيه»، «واقعنا المعاصر»; در اين كتاب محمد قطب تحوّلات فكري در مصر و جريان هاي انحرافي انديشهاي در آن ديار و ريشههايش را بررسي كرده است. فصل مرتبط با جريان «آزادي زن» (تحرير المرأة) ومسائل مرتبط با آن خواندني است.

«مذاهب فكريّة معاصره»; در اين كتاب قطب از جريان هاي دموكراسي، كمونيستي، علمانيگري، عقل گرايي، ملي گرايي، اومانيستي و الحادي سخن گفته است.

«رؤية حول العالم المعاصر»; نگاهي است به وضع فرهنگي و فكري معاصر و از جمله سيطره صهيونيست به جوامع بشري.

پيشتر گفتم كه گَرد پيري بر چهره محمد قطب نشسته است، آن تصوير شورانگيز، انقلابي، درگير و پرهيجاني كه من با خواندن آثارش در ذهنم ترسيم كرده بودم، با اين ديدار يكسر فرو ريخت، اكنون با مردي كهنسال رويارويم كه آرام و ساكت است و گذشت روزگار و شكنج زمان او را شكسته و دوري از ديار و محدوديت بر زبانش مهر زده است. با خواندن آثار جديد او دريافتم، آن عشق به اسلام، اسلام پيراسته از دغدغه، هجوم، هجوم بر انديشه اسلامي، دلهره از انديشههاي وارداتي غرب، صهيونيست همچنان در آثارش نمايان است.

و «حول التأصيل ...»; تحوّل شايستهاي است در نوع نگاه او به دين، ثابت ها و متغيرهاي دين، و همسويي ارزش ها و آرمان ها با واقعهاي زماني.

در اين ديدار ما مجله «ميقات الحج» و برخي ديگر از آثار اسلامي را به وي هديه داديم و او برخي از آثار جديدش را به ما داد و با گرمي خداحافظي كرديم.

/ 7