ديدار با عبدالملك بن عبدالله بن دهيش - رهاوردی از دیار دوست (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رهاوردی از دیار دوست (3) - نسخه متنی

محمدعلی مهدوی راد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ديدار با عبدالملك بن عبدالله بن دهيش

در يكي از سفرها كه توفيق زيارت رفيق شد، كتاب اخبار مكه فاكهي را تهيه كردم و در ايران به مطالعه گرفتم و از آن بسي بهره بردم. اخبار مكه فاكهي از كهنترين متون تاريخي مرتبط با مكه است و كتابي است بس ارجمند و آكنده از آگاهي هاي تاريخي، حديثي و جغرافيايي. محقق آن آقاي عبدالملك بن عبدالله بن دهيش براستي در تحقيق كتاب رنجي بس گران بر خود هموار كرده است. اينهمه، باعث شد تا در مقالهاي دراز دامن چگونگي كتاب را تبيين كردم و اهميت تحقيق آن را نماياندم.

بدين سان ديدار آقاي دهيش برايم مغتنم بود و چون در اين سفر اين فرصت فراچنگ آمد خرسند شدم، شب هفتم ذيحجه به همراه استادان: دكتر محقّق داماد، دكتر حجّتي و آقاي قاضيعسكر به ديدار وي رفتيم. عبدالملك بن عبدالله بن دهيش در شهر «حائل» واقع در شمال عربستان به دنيا آمده و تحصيلاتش را در منطقه احساء و سپس مكه گذرانده و از دانشكده شريعت مكه دكتري گرفته است. رساله دكتري او با عنوان «الحرم المكي الشريف والأعلام المحيطه به، دراسة تاريخيه ميدانيه» پژوهشي، دقيق و مستند بر كهنترين منابع و پژوهشي ميداني درباره حرم و حدود آن است. او ساليان بسياري منصب داوري داشت و روزگاري رياست دستگاه داوري مكه مكرّمه را. حدود دو سال نايب رئيس حرم نبوي بوده، و سالياني سمت رياست آموزش دختران در عربستان سعودي را به عهده داشت.

عبدالملك بن دهيش در پژوهش و تأليف سختكوش است، تحقيق وي از «اخبار مكه في قديم الدهر وحديثه» محمد ابن اسحاق بن عباس فاكهي، نمونه تحقيقي است گسترده و فرابنيادي كه از آن در مقامي ديگر به تفصيل سخن گفتهام;3از كارهاي علمي وي ميتوان از تحقيق، تصحيح و تعليق كتاب هاي ذيل نام برد:

1 ـ «جامع المسانيد والسنن الهادي لأقوم السنن» ابن كثير، در شش جلد.

2 ـ شرح الإمام الزركشي الحنبلي علي مختصر الإمام الخرقي، 4 جلد.

3 ـ «الأحاديث المختاره للأمام الضياء المقدّس»، 14 جلد.

4 ـ «المتجر الرابح في ثواب العمل الصالح»، دمياطي.

5 ـ «الممتع في شرح المقنع»، زين الدين أبوالبركات دمشقي 6 جلد.

6 ـ «المشاعر المقدسة بمكة المكرّمه و بيان حدودها و أحكامها».

7 ـ «المنهج الفقهي لعلماء الحنابله ومصطلحاتهم في مؤلفاتهم».

عبدالملك بن دهيش را در منزلش ديدار كرديم. منزلي بس بزرگ در خيابان عبدالله دهيش (خيابان عزيزيه) در حياط وسيع آن جمعي نشسته بودند كه ما به جمع آنان پيوستيم از جمله برادرش دكتر عبداللطيف بنعبدالله. مجلّه «ميقات الحج» را برده بوديم كه تقديم كرديم، در شماره دوّم آن مقاله اين بنده (كه تعريب شده است) چاپ شده بود و نظرش را جلب كرد. در آن مقاله درباره چگونگي كتاب سخن گفتهام و از گستره پژوهش وي در آن كتاب تجليل كردهام، از او خواستم از زندگاني و تحصيلاتش سخن بگويد، گفت: زندگينامه خودم را (زندگينامه خود نوشت) ارائهميدهم.

گفتم به لحاظ اين كه شما از شخصيت هاي فرهنگي اين كشور و محققي توانمند هستيد و درباره مكه و تاريخ آن پژوهش گستردهاي انجام دادهايد، دوست داريم براي نشر «ميقات الحج» گفتگويي مفصل سامان دهيم، وعده داد كه در آينده چنان كند و گفت بسيار شايسته است اينگونه مجلات با عالمان اسلامي به گفتگوهاي علمي بپردازند و در پرتو گفتگوهاي علمي، غبار نشسته بر روابط راـكه حتماً از نا آگاهي از افكار يكديگر سرچشمه ميگيرد ـ بزدايند.

در شمارهاي از اين مجله از آقاي حجتي مقالهاي چاپ شده است درباره تفسير «جدال در حج» اين مقاله نظر وي را جلب كرد و گفت: ميخواهيد بگوييد «تظاهرات»، «جدال» نيست؟! آقاي حجتي گفت چنين است و من در اثبات آن به تفاسير و احاديث منابع عامه استناد كردهام. گفت: حتماً بايد بخوانم و استفاده كنم آقاي عبداللطيف گفت:

صدام حسين ديوانگي كرد و سنگ تفرقه را بين ايرانيان و جهان عرب انداخت، بايد هر چه زودتر آثار سوء اين جريان از بين برود و ايران نبايد از جهان عرب و برادران مسلمانش غافل باشد عالمان ما با تمام وجود آماده پيوندهاي علمي هستند.

او يك جلد فهرست نسخههاي فقهي مؤلفات فقهي حنفي را هديه داد و گفت:

اي كاش دانشگاه ام القري باز بود و شما از آنجا ديدار ميكرديد و ما از تجربههاي شما استفاده ميكرديم. آقاي عبداللطيف «مدير پژوهش هاي علمي و احياء تراث اسلامي» دانشگاه امّالقري، و استاد تاريخ بخش تاريخ آن دانشگاه است.

آقاي محقق با آقاي عبداللطيف به زبان انگليسي سخن گفتند: او دكتراي تاريخ جهان را از بريتانيا گرفته است و آنگاه آقاي محقق خطاب به هر دو گفتند:

«امروز رسالت محققان اسلامي توجه به مسائل جاري زمان است، اكنون اصل و اساس دين مورد هجوم جريان هاي فرهنگي معارض با دين است، آنها اصل دين را نشانه رفتهاند، بايد ما به مسائل اساسي ديني توجه كنيم در كتابخانهها و دانشگاه هاي اينجا، در اين چند روز آنچه ما ديديم بيتوجهي به مسائل اساسي و توجه به مسائل تحقيقي محض بود، كه در جاي خود مهم است امّا ضروري نيست. كاملا مشهود است شما امكانات داريد چرا به اين نكات نميپردازيد، و آثار ديگران را به كتابخانهها راه نميدهيد.» آنها همچنين تأكيد ميكردند بايد آثار مهم خود را به عربي ترجمه كنيد، تا عالمان جهان اسلام از پژوهش هاي نو شيعه آگاه شوند و جهان اسلام از آراء و انديشههاي عالمان شيعي بهره بگيرند.

ديدار ما سرشار از همدلي و برادرانه بود. او زندگينامهاش را به ما داد و قول داد براي «ميقات الحج» مقاله دهد و برخي از آثارش را به ما هديه كرد. در نهايت از كتابخانه وي كه در گوشهاي از آن خانه بزرگ بود بازديد كرديم و ... ديدار دوّم ما با وي، هم سودمند بود و هم شگفتانگيز.

در اين ديدار نيز وي با مهرباني از ما استقبال كرد، كتاب هايي تقديم كرديم و درباره مسائل مختلف جهان اسلام سخن گفتيم; از چگونگي مسائل جاري در ايران پرسش هايي كرد و پاسخ داديم. از اينكه روابط دو كشور رو به گسترش نهاده اظهار خرسندي كرد، آنگاه با ملايمت و تا حدودي با احتياط گفت:

«آيا درست است كه قرآن شما ايرانيان با قرآن معروف و مشهور مسلمانان تفاوت دارد!» ما كه از عالم، متفكر، مطّلع و محققي چون او هرگز انتظار چنين پرسشي را نداشتيم، از سَرِ شگفتي گفتيم: هرگز!

گفت: ميگويند قرآن شما از جمله دو سوره اضافه دارد، اي كاش من آن قرآن را ميديدم.

گفتيم موضوع از اساس بيبنياد است. در ايران همين قرآن به خطّ «عثمان طه» ميليون، ميليون، افست ميشود و هيچ شيعي عاقلي به اين مطلب اكنون باور ندارد. سخن از روايات، رفت گفتيم اين روايات در منابع شيعه و سني پراكنده است و هيچ محققي بدانها گردن ننهاده است. گفتم من در دانشگاه تدريس ميكنم و از جمله مواد درسي قرآني، سلامت قرآن از هر گونه كاستي و نااستواري و تحريف است. از آيتالله العظمي خويي سخن رفت كه با بحث و استدلال به اين موضوع رسيدگي كرده و پس از استوار سازي اين موضوع معتقدان به تحريف را به عدم تدبّر و بلكه نقصان خرد نسبت داده است. او از اين توضيحات شگفت زده ميشد. پس از اين گفتگو گفت: اين موضوع را بنويسيد و در تمام عالم اسلامي پخش كنيد. گفتيم چنين شده است، اما كو گوش شنوا؟! و كو خواننده از عالمان يا عالم نمايان. آنگاه با شگفتي گفت: عجيب است! و دو بار تكرار كرد.

گفتم چه چيزي عجيب است استاد! گفت: جرأت مشايخ و عالمان و استادان ما كه باصراحت ايننسبت را به شيعه ميدهند و در محاضراتشان در دانشكدهها بدون هيچ استثنايي و توضيحي اينها را ميگويند.

عبدالملك مردي فرهيخته، مؤدب و بسيار خوش برخورد است. وي عذرخواهي كرد و گفت از اين كه اين موضوع را طرح كردم اعتذار ميجويم، اميدوارم با اين پرسش شما را نرنجانده باشم.

بر سر روابط ايران و عربستان دوباره سخن رفت و او براي بهبودي بسيار و آگاهي دو ملت برادر از يكديگر و استحكام روابط اظهار اميدواري كرد و يك دوره فقه، كه از آثار تحقيقي و تازه نشر يافتهاش بود به ما هديه كرد.

/ 7