بیشترلیست موضوعات نگاهى به مبانى مجلسى اول در حديث و رجال پيشگفتار مبحث اوّل. شيوه علما در «تصحيح اخبار» و آراى مجلسى 1. شيوه قدما و تفاوت آن با شيوه متأخران 2. ذكر تبرّعى سند براى اصول و كتابهاى معتبر 3. روش علامه در تصحيح طُرق 4. استفاده وثاقت از سندى كه علامه به صحتش حكم كرده است 5. تواتر در نقل از اصول و كتب و امكان حصول آن از معصوم(ع) 6. روايات كتب اربعه قطعى الصدور است 7. صحّت اخبار اصحاب اجماع و اصول 8. عدم نقض اجماع با وجود بدل براى برخى از اصحاب اجماع 9. اثر تكرار خبر در اصول از جهت صحت 10. جبران ضعف سند با عمل اصحاب 11. صحّت مرسلات اصحاب جليل القدر ائمه(ع) مبحث دوم. شيوه علما در «تضعيف راويان و اَخبار» و آراى مجلسى توضیحاتافزودن یادداشت جدید
ب. نيز ايشان در شرح حال محمد بن سنان مى گويد كه محمد بن سنان را مرحوم مفيد توثيق كرده است و ساير علماى رجال وى را تضعيف كرده و نسبت غلوّ بدو داده اند. مرحوم كشّى اخبارى را كه باعث شده به او نسبت غلوّ دهند، نقل كرده است و ما در آنها غلوّى نيافتيم؛ بلكه از اخبار مزبور اين نكته به دست مى آيد كه محمد بن سنان از اصحاب اسرار ائمه(ع) بوده است، پس ما آنچه را كه در مورد وى روايت شده، نقل مى كنيم تا بدانيد كه اكثر بزرگان را به چنين امورى جرح كرده اند.سپس ايشان به نقل اخبار مزبور مى پردازند و سپس در انتها فرموده اند كه اى برادر، با انصاف در اين اخبار بنگر، اينها معجزات امام(ع) است و بى شك ائمه(ع) از بدو تولد، قادر به صحبت بوده اند؛ ليكن برخى نادانها محمد بن سنان را به خاطر نقل اين گونه روايتها تضعيف كرده اند. [36] ج. همچنين در شرح حال جابر بن يزيد جعفى، بعد از نقل عبارات علماى رجال، فرموده اند كه از تتبع در اخبار جابر به نظر مى رسد كه وى از اصحاب اسرار امام باقر و صادق(ع) بوده و به خاطر نقل برخى از معجزاتى كه عقل افراد ضعيف از درك آنها عاجز است، به وى نسبت غلوّ داده شده است. [37] 3. علوّ حال، سبب جرح اكثر مجروحان مرحوم مجلسى بعد از نقل خبرى كه راوى آن جابر بن يزيد جعفى است، فرموده اند كه پس از تتبع، اين مطلب براى ما آشكار شد كه جابر فردى ثقه، جليل و از اصحاب اسرار ائمه(ع) و خواص آن بزرگواران بوده است، و اهل سنت ـ چنانكه از مقدمه صحيح مسلم ظاهر است ـ وى را به همين خاطر، تضعيف كرده اند و برخى از اماميه نيز از آنان پيروى كرده اند؛ زيرا احاديث وى بر جلالت ائمه(ع) دلالت دارد و چون قدح وى به خاطر جلالتش ممكن نبوده، راويانِ از وى را قدح كرده اند، و هنگامى كه تو در احاديث جابر تأمل كنى، برايت آشكار مى شود كه قدحى متوجه آنان نيست؛ بلكه قدح به اعتبار عدم شناخت كاملِ ائمه(ع) متوجه خود جارح است.آنچه كه از تتبع كامل براى ما واضح گشته اين است كه سبب جرح اكثر مجروحان علوّ حالشان است، چنانكه اين معنا از اخبارى كه وارد شده اند از ائمه(ع) ظاهر مى گردد:اعرفوا منازل الرجال على قدر رواياتهم عنّا [38] و ظاهراً مراد از «قدر الرواية» اخبار عاليه اى است كه عقل اكثر مردم از درك آنها عاجز است، و متواتراً از آن بزرگواران روايت شده كه:إنّ حديثنا صعب مستصعب لا يحتمله إلاّ ملك مقرب، أو نبى مرسل، أو عبد مؤمن امتحن اللّه قلبه للإيمان. [39] و به همين خاطر مى بينى كه مرحوم كلينى، و على بن ابراهيم، و محمد بن حسن صفار، و سعد بن عبداللّه و افرادى مانند ايشان از جابر جعفى و ساير اصحاب اسرار ائمه(ع) نقل روايت كرده و بر آنها اعتماد كرده اند؛ اما ابن غضايرىِ مجهول الحال آنها را جرح كرده است، و متأخران ـ رحمهم اللّه تعالى ـ بر اقوال نامبرده اعتماد كرده اند، به همين سبب، اكثر اخبار ائمه ـ صلوات اللّه عليهم ـ تضعيف مى شوند. [40] 4. تضعيف برخى از اصحاب سرّ به خاطر كسر مذهب غُلات از دو عنوان سابق دانسته شد كه مرحوم مجلسى جرح برخى از راويان جليل القدر را از سوى بعضى از عالمان رجالى (مانند ابن غضايرى) به خاطر نقل معجزات ائمه(ع) به وسيله راويان مزبور مى داند؛ زيرا آنان بر اين باور بوده اند كه معجزات مزبور از آن بزرگواران صادر نشده و غُلات براى تقويت مذهب خود به دروغ آنها را به ائمه (ع) نسبت داده اند.نتيجه مطلب، آنكه مرحوم مجلسى عالمان رجالى مزبور را به خاطر اين گونه تضعيفات خطا كار مى داند؛ اما ايشان در عنوانى كه پيش روى داريم نظر ديگرى را ابراز مى دارند و معتقدند اين گونه تضعيفات از روى مصلحت بوده و عالمان رجالى مزبور، خود نيز به بزرگى و جلالت راويانى كه به جرح آنان مبادرت كرده اند، معترف بوده اند. تفصيل نظر ايشان را در عبارتهاى ذيل بجوييد.الف. مرحوم مجلسى در انتهاى شرح حال معلى بن خنيس، بعد از نقل عبارتهاى نجاشى و ابن غضايرى درباره ضعف نامبرده، و نيز نقل رواياتى از رجال كشى ـ که مشتمل بر مدح وى است فرموده اند كه اى شخص منصف، بنگر كه معلى بن خنيس با آنكه در مرتبه اى عالى بوده، چه چيزهايى به وى نسبت داده شده است. آنچه كه از تتبع كامل براى من حاصل شده و اميدوارم كه مانند آن نيز براى شما حاصل شود، اين است كه چون عده اى از علماى دانش رجال ديده اند كه غُلات ـ لعنهم اللّه ـ به جماعتى چون جابر، و مفضل بن عمر، و معلى...، اَخبار باطلى را ـ كه آنان مبراى از آن هستند ـ براى ترويج مذهب فاسدشان نسبت داده اند، مصلحت را در آن ديده اند كه راويان جليل القدرى مانند عده مذكور را براى ايجاد خِلل در مذهب باطل غلات، تضعيف كنند تا آنان نتوانند ما را به پذيرش اَخبار مزبور ـ كه غلوّآميزند ـ ملزم نمايند.اهل سنت نيز با ما در نقل اخبار از عده اى چون ابوالطفيل، ابو نعيم، جابر بن عبداللّه، عبداللّه بن عباس و... همين شيوه را پيش گرفته، عده مزبور را متهم به تشيع و تضعيف كرده اند تا اماميه نتواند اهل سنت را به پذيرش اَخبارى كه آنان در فضايل اهل بيت روايت كرده اند، ملزم نمايد. بعضى از اصحاب ما (اماميه) نيز در نحوه ايجاد خِلل در مذهب غلات، از اهل سنت متابعت كرده و همين شيوه را در پيش گرفته اند.پس اى اهل انصاف، در آنچه براى شما بازگفتيم دقت كنيد تا براى شما نيز علم حاصل شود و به ظاهر جرحى كه برخى علماى دانش رجال در مورد اصحاب بزرگ ائمه(ع) ذكر كرده اند، توجهى نكن. از آنجا كه ايشان از اصحاب اَسرار ائمه(ع) بوده و معجزات آن بزرگواران را نقل كرده اند، غُلات آنان را بهترين افراد براى انتساب اَخبار جعلى يافته اند. اين مطلب چندان واضح است كه حتى فرد جاهل به احوال راويان حديث نيز نمى تواند منكر آن شود؛ چنانكه پيش از اين از معلّى بن خنيس نقل كرديم كه وى گفته است:إنّ الأئمة (ع) محدثون بمنزلة الأنبياء، بل قال رسول اللّه(ص): علماء اُمتى كانبياء بنى اسرائيل. [41] و ليكن آنان گمان كرده اند كه وى گفته است:إنّهم انبياء. [42] ب. ايشان در شرح حال محمد بن فضيل بن كثير نيز، بعد از نقل عبارت «يرمى بالغلوّ» از رجال مرحوم شيخ، [43] فرموده اند كه شيخ به غلوّ محمد بن فضيل حكم نكرده است و فقط گفته است كه وى به غلوّ متهم شده است، و ظاهراً اين اتهام به خاطر نقل روايتهايى است كه جرح كنندگان از فهم آنها عاجز بوده اند؛ روايتهايى كه مشتمل بر معانى دقيق در فضايل اهل بيت(ع) است و مرحوم كلينى و ابن بابويه در كتابهايشان آنها را روايت كرده اند.به نظر من انگيزه اى كه باعث شده تا تمام مشايخ و يا برخى از آنان به جرح راويان اين چنين جليل القدرى مبادرت ورزند اين است كه غاليان ـ لعنهم اللّه ـ هنگامى كه متوجه صدور معجزه اى از ائمه(ع) مشتمل بر خبرهاى غيبى مى شدند، آن را حجتى براى مذهب خود تلقى كرده و مى گفتند چون كسى جز خداوند متعال از غيب خبر ندارد، پس ائمه(ع) خود، خداوندند.اخبار غيبى اى كه از آن بزرگواران نقل شده است، بسيار زياد است، و غاليان نيز اقوالى را مانند: «نحن جنب اللّه، و نحن باب اللّه، و نحن وجه اللّه» را مستمسك مذهب خويش قرار مى دادند و حتى نقل اخبارى كه در ديدن خداوند وارد شده، به همان معناى ظاهرى اش متداول بين آنها است، درحالى كه مراد از ديدن خداوند در اَخبار مزبور، ديدن حجتهاى خداوند است، چنانكه خداوند متعال در قرآن مجيد فرموده است:إنّ الذين يبايعونك انما يبايعون اللّه. [44] چون برخى از راويان جليل القدر، راوىِ اخبارى مانند اخبار فوق بوده اند و غاليان، اين گونه اخبار را حجتى براى مذهب خويش تلقى مى كرده اند، به ناچار برخى از علماى دانش رجال آنان را جرح و تضعيف كرده اند تا غاليان نتوانند از اخبار مزبور به عنوان حجت عليه ما استفاده كنند. [45]
. اين مقاله برگرفته از تحقيق تفصيلى نگارنده در گروه رجال مركز تحقيقات دارالحديث است.