13 ـ رفتار غيرانسانى با بيماران و فوت شده گان
رفتار ناشايست برخى از حمله داران با بيماران و حتى جنازه فوت شدگان بسيار تأسف بار بوده است. نويسنده سفرنامه تير اجل در صدمات راه جبل در اين باره مى نويسد:در مجارىِ حال مريض و امواتِ اين راه، قلم اين جا رسيد و سر بشكست; اين احقر را مجال و حال ذكر تمام آن ها نيست. ناچار به شرح پاره اى قناعت مى كند:
اوّل: حاجى اگر در جدّه يا مكه معظمه يا مدينه طيبه مُرد و وارث قوى و يا وصىّ قابل يا رفيق كامل ندارد، تَرَكه او به حسب عمل، مِلكِ طِلْق مأمور جدّه است; كسى را حقّى در او نيست. تفضّلاً ميّت را به دست چند نفر اوباش... مى دهد كه دفن كنند. معلوم است، كيفيت غسل و كفن و نماز و دفن آن بى چاره هم چه قِسم خواهد بود. و اگر در ميان راه مُرْد به همان نحو، مال حمله دار است و لكن اين جماعت، گاهى مريض بَدْحال را از طول جان دادن فارغ مى كنند و از ترس بروز كردن، خود را در زحمت و خرج غسل و كفن و نماز نمى اندازند; در گودالى او را پنهان مى نمايند و اگر مجال آن نشد، چنانچه در نزديكى صبح كه زمان حركت حاج است بميرد، از آن زحمت هم فارغ، در همان صحرا مى اندازند و امسال از اين قِسْم مكرّر شنيده و به تحقيق رسيد.
دويم: اگر حاجى در وقت رفتن، يك فرسخ از نجف بيرون رفته، مثلاً بميرد، يك ثلث مقطع كه اگر در كجاوه است چهل تومان و كسرى و اگر سرنشين است سى و سه تومان، مال حمله دار است كه اگر گرفته پس نمى دهد والاّ به حكم امير حاج مى گيرد. و اگر در جبل بميرد الى مكه، دو ثلث و اگر در مراجعت چندقدمى از مكه دور شده بميرد، تمام مقطع را مى گيرد. و اما حاجى تازه كه از مكه از اين راه برمى گردد، به مجرد بيرون آمدن، سابقاً يك ثلث و امسال اين حكم نسخ شده و فتوا بر دو ثلث شد، الى بيرون آمدن از مدينه طيبه و از آن جا تمام; الاّ آن كه به بعضى از آن ها در پاره اى موارد سه چهار تومانى به جهت كرايه از جبل تا نجف تفضّلاً كسر مى كنند; و اگر كسى جرأت بكند و از سبب اين بدعت سؤال نمايد، مى گويند قاعده حمله دار به حكم امير حاج چنين است.
سيم: چون حاجى مُرد، در هريك از آن مواضع، به جهت مالِ حاجى، دوباره بايد همان شترى كه اجاره آن را تمام گرفتند، اجاره كرد و مى گويند، چون حاجى مرد، شتر خلاص شد; يعنى آن حاجىِ مرده با دادن مال الاجاره، حق باركردن بر آن شتر ندارد; پس از براى يك شتر در مسافت مخصوص دو كرايه مى گيرند و چنين حكمى در هيچ ملّتى بلكه در ميان طوايف بت پرست هند و چين نيست و سالهاست كه اين بدعت جارى و بسيارى از اعيان و بزرگان دولت عليّه ايران خود ديدند و فهميدند و آن قدر خدمت به دين بلكه به دولت نكردند كه اين جزيى را بردارند يا به عرض خاكپاى مبارك اقدس ظِلُّ اللهى رسانند كه اگر حاجى مرد، آن اجاره و مقاطعه بر هم خورد; پس گرفتن يك ثلث و دو ثلث و تمام چيست؟ و اگر به حال خود باقى است، پس از براى كرايه گرفتن دوباره هيچ راهى نيست.
چهارم: اگر آن مرده را بخواهند بر شتر خودش كه تمام كرايه آن را داده حمل نمايند به نجف اشرف، در مراجعت، بعد از بيرون آمدن از مدينه طيّبه يا به مدينه، اگر در بين الحرمين مرد، به كرايه دوباره تنها قناعت نمى كنند و غير از آن حمله دار كه اين حاجى مرده در حمل او بود، احدى مرخّص نيست به حكم اميرحاج كه آن جنازه را بردارد. پس آن حمله دار، مبلغ كلّى مى گيرد به حسب انصاف خود از صاحب آن ميّت كه ناچار است به حسب وصيّت يا ملاحظه شأن از حَمْلِ او; و خود ديدم صد تومان گرفتند به جهت حمل از جبل تا نجف; و البته ده تومان خرج نكرد و امسال يك منزل يا دو منزل مانده به مدينه از سى تا پنجاه تومان گرفتند و هرچه نگرفتند از روى ترحّم بود و الاّ مانعى از خوف خداوند يا خلق در ميان نيست.
پنجم: اگر حاجى در آخر شب مرد، به نحوى كه وقت برداشتن او نيست و بايد او را تا منزل آورد، حمله دار وجه كلّى مى گيرد به جهت اين سه چهار فرسخ كه او را بر شترش بگذارد. امسال جنازه اى از شخص استرآبادى مطّلعم، حمله دار، ده امپريال گرفت نقد كه او را به منزل آورد. يكى از علماى بسطام تدبيرى كرد و از خارج، بعضى را مدّعى مال اين ميّت نمود و حكومت به نزد امير حاج كشيد. حكم به تنصيف كرد; قريب دوازده تومان به جهت اين چند فرسخ گرفت، غير از كرايه كه در اصل مقاطعه بود.
ششم: اگر سرنشين مريض شود به نحوى كه طاقت سوارى ندارد و بايد كجاوه بنشيند، اگر يوميه بگيرد، روزى از دو امپريال يا پنج مى گيرند و بسيار كم مى شود كه به دو سه تومان قناعت بكنند، و اگر تا آخر بخواهند، علاوه بر مقاطعه سرنشينى سى تا چهل تومان، گاه زياده از اين مى گيرند; و اگر چند فرسخ يا يك منزل آمده، مرد، هر دو مقاطعه بالتمام مى گيرند.
هفتم: ناخوش گاهى با حمله دار خود در شب قرار مى دهد در چند امپريال كه فردا در كجاوه بنشيند و همان شب مى ميرد، آن مبلغ را مطالبه مى نمايند. خود مطّلعم در چنين موردى نگذاشت جنازه را بردارد تا دو ليره عثمانى گرفت.
هشتم: مريض گاهى در سر شتر بى حال مى شود; ساربان يا غير او، بيچاره را از روى شتر مى اندازند و مى روند، تنها در روى خاك جان مى دهد و مال او در دست ديگران; كسى نيست از حمله دار مطالبه كند كه اين حاجى كو؟ مالش كجاست؟
نهم: اگر حاجى مرد از بى نظمى امير حاج، بايد كلى داد به مرده شور و قبر كن; كه اگر كسى مرده را دفن كرد به ده تومان، خيلى زيركى كرده.
دهم: قساوت قلب و بى رحمى حمله دار و اتباعش و عمله موتى در شدّت و كثرت، به جايى رسيده كه از ايشان تجاوز كرده، به طبيب هم مى رسد. چه اين طايفه نيز چون مَثَل حاجى را مثل كافر حربى بى قوت و بى معينى مى بينند كه هر كس به هر اسم در فكر برهنه كردن ايشانند، به طمع افتاده كه مالى در معرض تلف است; چرا من نبرم و مخارج كرده و آينده اين راه را از اينجا بيرون نياورم. پس نرخ حق القدم را از يك لير امپريال كمتر نمى گذارند. قدرى دوا و حَبُّ و جوهريات از اصل و بدل همراه گرفته، به قيمت بسيار اعلى مى فروشند. مثقالى روغن چراغ خود ديدم در يك امپريال فروخت و آخر معلوم شد كه در شيشه آن، وقتى زمانى روغن چراغ بود. سه يا چهار دانه حب كرم پنج قران و هكذا.