اين مسافرت كه در سال 1331هـ . ش. و همزمان با انتخاب ايشان به عنوان رييس مجلس شوراى ملّى انجام شده است، از ويژگى هاى خاصّى برخوردار بوده كه توجّه خوانندگان ارجمند را به بخش دوّم و پايانى آن جلب مى نماييم:شماره 709 تاريخ 22/7/1331 در تعقيب گزارش محرمانه شماره 551 مورخ 31/5/1331 راجع به مسافرت «حضرت آيت الله كاشانى» به «حجاز» معروض مى دارد:چون با وجود تقاضاى مكرر سفارت، راجع به تعيين روز و ساعت قطعى ورودشان به «جده»، موعد مزبور معين نشده بود، در مقابل پرسش هاى نمايندگان سياسى دول اسلامى و علما و وجوه و اعيان محلى ـ كه علاقه زيادى به شركت در استقبال ايشان اظهار مى داشتند ـ سفارت نمى توانست پاسخ روشنى بدهد، خود اعضاى سفارت هم درنتيجه اين بى اطلاعى، نگران و ناراحت بودند، لذا ناچار از «مقامات سعودى» تقاضا شد كه به مجرد استحضار از ساعت ورود هواپيماى حامل «حضرت آيت الله» سفارت را مستحضر دارند.طى تلگراف شماره 588 وزارت امور خارجه، روز ورود ايشان را اشعار داشته بودند ولى ساعت ورود طياره همچنان نامعلوم بود، تا اينكه كمى قبل از ساعت 45/8 صبح روز چهارشنبه، پنجم شهريور (1331) (كه به حساب محل، هفتم ذى حجه بود) از طرف «رييس بنگاه هواپيمايى سعودى» به سفارت اطلاع داده شد كه در حدود سه ربع ساعت بعد; يعنى تقريباً 30/9 صبح، هواپيماى حامل «حضرت آيت الله كاشانى» و همراهانشان به «جده» خواهد رسيد.فوراً به نمايندگان سياسى دول اسلامى و اشخاصى كه اظهار علاقه به شركت در استقبال ايشان نموده بودند، اطلاع داده و خود به فرودگاه رفتيم.در ظرف اين سه ربع ساعت اكثر نمايندگان دول اسلامى و عده اى از اعيان محلى در فرودگاه حاضر شدند.از طرف بنگاه هواپيمايى سعودى هم، به معاونت وزارت امور خارجه و فرماندار جده و رييس كلّ اداره امور حج و رييس شهربانى و شهردار و رييس گمرك فرودگاه جده، اين خبر ابلاغ شده بود و همه حاضر بودند.در سر ساعت 30/9 كه هواپيمايى از بيروت رسيد. رييس بنگاه هواپيمايى، مستقبلين را تا نزديك هواپيماى مزبور هدايت نمود، اتومبيل هاى مخصوص حضرت آيت الله و همراهان را هم ـ كه از اتومبيل هاى كروكى(1) انتخاب شده بود ـ تا كنار هواپيما آورده بودند كه زحمت پياده راه رفتن در آفتاب را نداشته باشند و براى اينكه بدانند آيا معظم له مُحرِم هستند يا خير و كروك اتومبيل بايد برداشته شود يا نه، از مسافرين طياره، راجع به محرم بودن ايشان استعلام گرديد; معلوم شد ايشان اصلاً در آن هواپيما نيستند!مستقبلين به اتاق رييس بنگاه هواپيمايى (منتقل و) مدتى هم در آنجا معطل شدند كه مأمورين بى سيم فرودگاه در اين باب از «بيروت» استعلام و تحقيق كردند. بالأخره قرب ظهر چون هنوز پاسخ قطعى نرسيد، اكثر مستقبلين ـ به استثناى رجال رسمى دولتى ـ معذرت خواسته و رفتند و بعضى از آنها ـ از جمله كارداران عراق و مصر ـ مصرّاً تقاضا كردند، هر وقت ورود حضرت آيت الله معين گرديد به آنها اطلاع داده شود.راجع به اين سوء تفاهم بازجويى به عمل آمد و معلوم شد، چون اولياى امور «دولت سعودى» از ساعت ورود طياره حامل «حضرت آيت الله» اطلاع صحيحى نداشتند، مأمورين بى سيم فرودگاه پى در پى از مأمورين بى سيم يكى از هواپيماهاى نظامى آمريكايى، بدون اينكه متوجه اهميت مطلب باشد، در مقابل پرسش مأمور بى سيم «فرودگاه جده» جواب مثبت داده و موجب اين بى تربيتى شده بود.در حدود ساعت دو بعد از ظهر به طور قطع معلوم شد كه «حضرت آيت الله» هنوز از «بيروت» حركت نكرده اند و رييس بنگاه هواپيمايى سعودى گفت: «چون ايشان نخواسته اند با هواپيماى نظامى آمريكايى بيايند، طياره سعودى مخصوص، براى ايشان خواهيم فرستاد» و قرار شد به مجرد استحضار از ساعت ورود هواپيما، سفارت را مستحضر دارند.نزديك غروب اطلاع دادند كه حدود نيم ساعت بعد، طياره وارد خواهد شد، دوباره به فرودگاه رفتيم. معاون وزارت خارجه و فرماندار جده و ساير رجال رسمى حاضر بودند، بنا به تقاضاى اكيد كارداران مصر و عراق، تلفنى به ايشان نيز اطلاع داده شد و به فرودگاه آمدند.تقريباً يك ساعت بعد از غروب، با يكى از هواپيماهاى سربازبر آمريكا، كه دولت آمريكا نظر به ضيق وقت و عدم كفاف طياره هاى موجود آنها را براى آوردن حجاج به جده اختصاص داده بود، وارد شدند و مراسم استقبال رسمى به عمل آمد. ولى به علت مذكور، عده اى كه انتظار مى رفت در استقبال حاضر باشند نبودند و از ساعت ورود حضرت آيت الله نسبت به رويه دولت سعودى نسبت به ايشان بدبين شدند، به خصوص كه اولياى امور دولت راجع به خطابه اى كه مى خواستند در عرفات ايراد نمايند، اعتراض و مخالفت كرده بودند (موضوع تلگراف شماره 97 مورخ 2/6/31 اين سفارت).كاميونى براى حمل جامه دان هاى معظم له و همراهان تا پاى طياره آورده بودند و اثاثيه ايشان و همراهانشان را بدون تفتيش گمركى، از فرودگاه به خانه اى كه براى استراحت ايشان اختصاص داده شده بود بردند. خودشان نيز به آنجا رفتند و مدتى معاون وزارت امور خارجه و فرماندار جده آنجا بودند و قرار شد پس از صرف شام براى عمره به «مكه» مشرف شوند.چون مرسوم در آنجا اين است كه محترمين حجاج و ميهمانان دولت; از قبيل امرا و امراى حج دول اسلامى و بزرگان علما و روحانيون، امثال شيخ ازهر، مفتى اعظم فلسطين يا مصر و نظاير ايشان، پس از ورود، نخست به ديدن ملك يا در صورت نبودن ايشان ـ مانند امسال ـ به ديدن نماينده ايشان امير سعود، ولى عهد مى روند ]لذا[ فرماندار جده به وسيله سفارت به ايشان اطلاع داد كه اگر مايل به ملاقات امير باشند ممكن است صبح روز هشتم ذى حجه در كاخ سلطنتى مكه، يا عصر آن روز در مقرّ امير در «منا» از ايشان ديدن نمايند.حضرت آيت الله كه انتظار داشتند امير قبلاً به ديدن ميهمانشان بيايند و از رسم و عادات محل اطلاعات درستى نداشتند و در عين حال از رويه اولياى امور دولت سعودى، راجع به منع ايشان از ايراد خطابه و سادگى ترتيبات استقبال ناراضى بودند، از اين عمل سخت مكدر شدند و از ملاقات امير خوددارى كردند و مساعى جناب آقاى اعلم در اين باب به نتيجه اى نرسيد. لذا به نحو مقتضى به فرماندار جدّه فهمانده شد بهتر است تعيين وقت ملاقات امير و ايشان به وعده ديگرى موكول شود.فرماندار در جواب اظهار نمود: اين ملاقات اختيارى است و منظور امير و اولياى امورِ دولت سعودى فقط تهيه وسايل آسايش حضرت آيت الله است. ولى طرفين از اين پيش آمد ناراضى بودند و اين برخورد اولى، اثراتى باقى گذاشت و رفتار اولياى امور سعودى نسبت به ايشان، بعد از آن قدرى سردتر از آن بود كه پيش بينى مى شد.معذلك مى توان گفت كه به هيچ وجه در تجليل و احترام و تهيه وسايل آسايش و پذيرايى ايشان فروگذار نشد. و اگر اين سوء تفاهم پيش نمى آمد، به طور قطع مى شود گفت كه استقبال ايشان بى نظير بود.پس از صرف شام براى عمره، آماده سفر مكه شدند و چون لازم بود شخصى وارد به اوضاع و آشنا به رجال و زبان محلّى همراه ايشان باشد، بنده در معيتشان به مكه رفتم.پنج اتومبيل سوارى براى حضرت آيت الله و همراهان و دو كاميون براى جامه دان ها و اثاثيه و پاسبانان و مستخدمين در اختيارشان گذاشته شده بود. يكى از افسران شهربانى جدّه به درجه سروانى و يكى از پيشخدمت هاى مخصوص امير سعود وليعهد و چهار پاسبان و يك ميهماندار و دوازده پيشخدمت و نوكر و دو آشپز براى پذيرايى ايشان در مكّه و منا و عرفات اختصاص داده بودند.در مكه دو خانه بزرگ و مجلّل در نزديكى حرم (كه يكى از آنها كاملاً متصل به حرم بود و پنجره هاى آن به مسجد باز مى شد و براى ورود به حرم احتياجى به عبور از خيابان هم نداشت و قطعاً بهترين خانه اى بود كه مى شد براى يكى از محترمين حجاج ميهمان دولت تهيه شود) در اختيارشان گذاشته شده بود كه فقط از آن استفاده كردند و آن خانه دوّمى فقط براى پخت و پز استفاده مى شد (كرايه هريك از اين دو خانه فقط براى ايام حج حدود 16000 ريال سعودى; يعنى تقريباً دو هزار لير مصرى بود).براى يك روز توقف در عرفات هم چندين خيمه مفروش با تمام لوازم آشپزخانه و آبدارخانه و مستخدمين لازم براى استراحت ايشان آماده شده بود.در «منا» هم يكى از مهمترين و خوش موقعيت ترين خانه ها را كه در نزديكى جمره وسطى (شيطان وسطى) واقع بود براى اقامتشان اختصاص داده بودند و در اختيار اين خانه، مخصوصاً راحتى ايشان را در نظر گرفته بودند كه براى رمى جمار (انداختن سنگريزه به شيطان ها) در آن ازدحام و گرماى شديد زحمتى نداشته باشند.در اين سه روز هم تمام وسايل پذيرايى و مستخدمين لازم در اختيارشان بود. دو افسر شهربانى و عده اى پاسبان براى حفاظت ايشان همراهشان بودند كه در موقع طواف و سعى و رمى جمار، اطراف ايشان را مى گرفتند و راه را بر ايشان باز مى كردند.در هشتم ذى حجه كه در نتيجه اختلاف رؤيت هلال دو روز اختلاف بين تقويم ايران و حجاز پيش آمد، حجاج سخت ناراحت شده بودند و براى حل اين اشكال و وقوف اضطرارى روز بعد در عرفه، به حضرت آيت الله مراجعه مى كردند و بالأخره ايشان مصمّم شدند در اين باب با اولياى امور دولت سعودى مذاكره نمايند و با وجود اينكه نظر به سوابقى كه داشتم، تذكر دادم كه قطعاً اقدام در اين باب مفيد فايده اى نيست، در نتيجه اصرار ايشان، ناچار دستورشان را اجرا كردم، جريان هم به اين قرار بود كه معظم له قبل از ظهر آن روز به بنده فرمودند: مى خواهم پيغام مرا به مقامات محلّى اينجا برسانى (و پيغام خود را شرح دادند). بنده نخست «شيخ ابراهيم السليمان» رييس دفتر امير فيصل را كه با بنده سابقه دوستىِ ممتدى دارد، ملاقات نموده و نظر به روابط و سوابق موجود فيمابين موضوع را صراحتاً در ميان گذاشته، به او تذكّر دادم كه تفاوت هر ساله بين تقويم هاى ايران و حجاز يك روز بود، لذا دليل اختلاف افق قابل قبول بود ولى حالا كه اختلاف دو روز است كار بر ما مشكل شده و بايد صراحتاً بگويم كه شهود امسال شما قطعاً اشتباه كرده اند; چه از نقطه نظر نجومى رؤيت هلال در حجاز و نجد (كه در مشرق مصر واقع است) قبل از رؤيت آن در ايران امكان دارد، ولى قبل از موعد رؤيت آن در مصر به هيچوجه امكان ندارد و با بودن رصدخانه «حلوان» در «مصر» و دقتى كه در اين باب به عمل مى آيد، نمى توان گفت آنها اشتباه كرده اند و جز كشور عربى سعودى، تمام كشورهاى اسلامى به خطا رفته اند!پس از اين مقدمه، از ايشان خواستم جريان را به نحو مقتضى به امير فيصل كه شخص روشن و فهميده اى است، برساند و همانطور كه آيت الله خواسته بودند، محرمانه از ايشان تقاضا كنيد دستور دهند مأمورين شهربانى مزاحم و متعرض عده اى كه روز بعد در عرفات مى مانند و شب بعد به مشعر مى روند، نشوند.نامبرده با اينكه باطناً با بنده هم عقيده بود، اظهار نمود: استدلال هاى نجومى و رياضى در اينجا بى اثر است و در مقابل حكم محكمه شرعيه جز تمكين چاره اى نيست.امير فيصل هم با بودن امير سعود، كارى نمى تواند بكند. بهتر است در اين باب با امير سعود مذاكره شود.اگرچه معلوم بود كه مذاكره با امير سعود هم اثرى ندارد و رييس دفتر امير فيصل براى اينكه از مداخله در اين موضوع حساس راحت شود، بنده را به امير سعود حواله كرده است. چون در اين باب حضرت آيت الله اصرار داشتند، ]براى[ گرفتن وقت ملاقات از منشى مخصوص امير سعود به كاخ وليعهد رفتم و وقتى آنجا رسيدم كه امير سعود مشغول صرف نهار بود.سوابق بنده با منشى مخصوص امير سعود كه اخيراً عهده دار اين پست شده است، زياد نبود; لذا خود را به نحو مقتضى به او معرفى نموده، سوابق و علاقه ام را به كشور عربى سعودى خاطر نشان كردم و با ذكر موقعيت ممتاز حضرت آيت الله كاشانى در عالم اسلام و لزوم جلب رضايت او و حسن اثر آن در ميان ايرانيان و ساير مسلمانان، جريان را به نحو مقتضى بيان نموده، گفتم: درخواست حضرت آيت الله اين نيست كه اجازه وقوف مخصوص به ايرانيان بدهند، ]بلكه[ تنها تقاضايشان اين است كه براى اشخاصى كه مى خواهند عمل به احتياط نمايند و براى وقوف اضطرارى مى خواهند روز شنبه به عرفات ]و[ شب يكشنبه به مشعر بروند سخت گيرى نكنند; يعنى مأمورين شهربانى نسبت به اين قبيل اشخاص اغماض و چشم پوشى نمايند و مخصوصاً خاطر نشان نمودم كه اين عمل صورت معامله استثنايى نسبت به ايرانيان و موافقت با وقوف مخصوص براى آنها را به خود نخواهد گرفت.نامبرده جريان را به عرض امير سعود رسانيد و درجواب با ابلاغ مراتب احترام و سلام وليعهد به حضرت آيت الله گفت:امير مى گويد: چنين تقاضايى از ايشان كه از دعات و پيشروان وحدت اسلام اند بعيد و مستبعد به نظر مى رسد، چون انجام آن موجب تشتّت و تفرقه مسلمين خواهد شد.ساير مسلمين با اينكه حكم محكمه شرعيه راجع به روز وقوف عرفات با تقويم كشورهايشان و با احكام محاكم شرعيه آن كشورها اختلاف دارد، به حكم قاضى محل تمكين مى نمايند و حدود 400 هزار مسلمان از بلاد مختلف، روز جمعه در عرفات وقوف مى كنند، اغماض نسبت به عده اى حدود سه هزار نفر در وقوف روز بعد، كه به منزله اجازه ضمنى اين عمل است، اسباب تفرقه مسلمين مى شود و دولت سعودى كه دولت اسلامى است، به هيچوجه نمى تواند با چنين امرى موافقت نمايد. و اكيداً از حضرت آيت الله تقاضا مى نمايند كه به ايرانيان دستور دهند از اجماع ساير مسلمين خارج نشوند و در همان روزى كه سايرين در عرفات وقوف مى نمايند وقوف كنند.و در خاتمه از قول امير چنين تذكر دادند كه اولياى امور نسبت به كسانى كه برخلاف اجماع مسلمين قيام كنند و روز شنبه به عرفات يا شب يكشنبه به مشعرالحرام روند، نهايت شدّت را اعمال خواهد كرد.جواب مزبور را به عرض حضرت آيت الله رساندم، در اين اثنا; يعنى قبل از بازگشت بنده و ابلاغ پيغام مزبور، يكى از آقايان علما، به نام بحرالعلوم، به ملاقات حضرت آيت الله آمده و اظهار نمودند كه دو نفر از شيعيان كه يكى از آنها از اهالى كويت است و هر دو، مورد اطمينان ايشان اند، شهادت به رؤيت هلال در شب جمعه 31 مرداد داده اند. آقاى شمس قنات آبادى هم شهادت دادند كه شب جمعه مزبور در موقعى كه از شميران به تهران مى آمدند بدون هيچ زحمتى ماه را ديده اند، آقاى عباس ناجى داماد آيت الله هم كه در آن شب همراه آقاى قنات آبادى بود، اين شهادت را تأييد نمود و از مجموع اين شهادات، نزد حضرت آيت الله رويت هلال ذى حجه در شب جمعه 31 مرداد ثابت گرديد. و اختلاف دو روز به يك روز مبدّل شد. و چون با اختلاف افق، اختلاف يك روز امر عادى است، رؤيت هلال در حجاز به شب پنجشنبه سى ام مرداد جزو امور محتمله در آمد و چون علم به خلاف آن نداشتند; يعنى نمى توانستند قطع داشته باشند كه ادعاى رؤيت اهالى اينجا برخلاف حقيقت است، مطابق موازين فقهى، حكم به متابعت دادند، به خصوص كه بعضى از اجلّه فقهاى شيعه حتّى با علم به خلاف هم، امر به متابعت از جماعت كرده اند.اين بود كه اكثر حجاج ايرانى مطابق دستور حضرت آيت الله و عده اى از حضرات علما كه به حج مشرف شده بودند، روز جمعه 31 مرداد ماه ]را[ نهم ذى حجه گرفته، با سايرين در عرفات وقوف نمودند.ولى باز عده اى عمل به احتياط نموده شب بعد به مشعر رفتند و مأمورين شهربانى آنها را مجبور به مراجعت نموده، به آنها توهين كردند. پس از مراجعت از منا، شب سيزدهم ذى حجه را حضرت آيت الله و همراهان در مكّه گذراندند و قرار بود سحر آن روز به جده بروند و از آنجا به مدينه پرواز كنند، ولى شب تصميم گرفته شد كه به عنوان تشكّر و خدا حافظى از امير سعود، آقايان شمس قنات آباى و مصطفى كاشانى فرزند حضرت آيت الله به ملاقات امير سعود بروند.صبح زود، وقت ملاقات از امير خواسته و ساعت 30/8 به اتفاق ايشان به ملاقات امير سعود رفتم. ايشان با نهايت گرمى و محبت از آقايان پذيرايى كردند و پس از ابلاغ سلام و پيغام هاى حضرت آيت الله و تشكّر و گله ايشان مراجعت نمودند.اين ملاقات تا اندازه اى از شدّت رنجش اولياى امور سعودى كاست و شرح آن را به تفصيل با آب و تابى در روزنامه درج نمودند.پس از آن، به جدّه رفته، چند ساعتى در آنجا استراحت نمودند. در اين ضمن نامه اى كه امير سعود در پاسخ پيغام هاى حضرت آيت الله، مبنى بر اظهار تشكّر و خشنودى از آمدن ايشان به حجاز و تجليل و تكريم ايشان نوشته بودند، به وسيله پيك مخصوص به جدّه فرستاده و تسليم حضرت آيت الله شد.قبل از غروب آن روز، با هواپيماى مخصوصى كه دولت سعودى مجاناً در اختيار ايشان گذاشت، به مدينه مشرف شدند. در اين مسافرت هم، بنده در معيتشان بودم و تا ساعت حركت به دمشق آنى از ايشان جدا نشدم.تا روز هجدهم ذى حجه در ضيافت دولت سعودى در مدينه بودند و آقاى ضريحى پدر زن وزير دارايى كه يكى از بزرگترين اعيان و رجال برجسته مدينه است مأمور پذيرايى ايشان بود.در فرودگاه مدينه پسر بزرگ امير مدينه (كه از منسوبين ملك است) به نمايندگى امير و آقاى ضريحى و رييس اداره حج در مدينه و رييس شهربانى و شهردار و سيد مصطفى عطار (زيارت نامه خوان ايرانيان در مدينه) در استقبال حاضر بودند و اتومبيل هايى قبلاً آماده شده بود، ايشان را از فرودگاه به خانه اى كه براى اقامت ايشان تهيه شده بود، برد.در مدينه هم، امير كه خود را نماينده دولت مى داند، و معمولاً واردين به ديدن او مى روند، به تأسى از رويه امير سعود به ديدن حضرت آيت الله نيامد، ايشان هم از ديدن وى خوددارى كردند. ساير رجال مدينه هم كه رفتار امير را نسبت به ايشان ديدند و از خوددارى حضرت آيت الله از ملاقات وليعهد مطلع بودند، به خيال اينكه تماس با ايشان اسباب خشم اولياى امور دولت مى گردد، از ملاقات ايشان پرهيز كردند و حتى آشنايان قديمى ايشان كه در سفر سابق مكرر به ديدنشان آمده بودند، از ملاقاتشان احتياط داشتند و كار به جايى رسيد كه «سيد على عمران حبولى نجفى» از دوستان قديمى ايشان با اينكه مكرر از طرف آيت الله كسى به سراغش رفته بود، به عنوان بيمارى از ملاقات عذر خواست و اين خود براى حضرت آيت الله سوء ظن شد كه امير اشخاصى را از ملاقاتشان منع كرده است.مطلب را به نحو مقتضى به اطلاع امير رساندم، قسم ياد كرد كه هيچ منعى در بين نيست، راست هم مى گفت ولى نظر به رژيم خاص حكومت فعلى در حجاز، خود مردم از بيم اينكه مبادا ملاقاتشان با حضرت آيت الله اسباب عدم رضايت اولياى امور شود، از اين ملاقات خوددارى مى كردند.براى حركت ايشان از مدينه به دمشق نيز اداره هواپيمايى سعودى در مدينه، طياره اى در اختيار شان گذاشت ـ و با تبديل بليت هاى S.A.S به بليت هاى هواپيماى سعودى ـ آنها را تا دمشق بردند.روز حركت هم پسر امير مدينه به نمايندگى پدرش و آقاى ضريحى و عده اى از رجال رسمى در فرودگاه حاضر بودند، در آنجا نيز حضرت آيت الله به حدى سخت از رفتار امير گله كرد كه پسرش در جواب واماند و در مقابل عده اى كه حاضر بودند سرافكنده شد.خوددارى حضرت آيت الله از ملاقات امير سعود و امير مدينه، اگر چه اسباب عدم رضايت اولياى امور دولت شد، در بين اهالى حجاز و حجاج كشورهاى اسلامى تأثير خوبى داشت و اغلب مخصوصاً رجال ممتاز از اينكه معظم له احترام موقعيت روحانى خود را نگاه داشته اند، خشنود بودند.مجله «المصوّر» از انتشارات «دار الهلال» مصر در اين باب شرحى اغراق آميز نوشته است كه بعضى قسمتهاى آن كاملاً مخالف با حقيقت است (قطعه روزنامه و ترجمه آن براى مزيد استحضار به ضميمه تقديم مى گردد).به طورى كه عرض شد تقاضاى حضرت آيت الله كه صورت محرمانگى كامل داشت و معلوم نيست به چه علتى مأمورين محلى خبر آن را، (ولو اينكه مجله جريان را مطابق با واقع ننوشته است) به مجله مزبور داده اند؟!اجازه وقوف جداگانه براى ايرانيان نبود، پاسخ امير هم مطابق شرحى بود كه به عرض رسيد و اظهاراتى كه مجلّه به امير نسبت داده است، داير بر اينكه «دولت سعودى به هيچوجه اجازه نمى دهد به يكى از مسلمانان ]كه[ بدين كشور بيايد و قانونى غير از قانون معمول در اين كشور را بر حكومت محلّى تحميل نمايد و دولت به كاشانى و ديگران اجازه نخواهد داد يك دقيقه پس از حركت حجاج از عرفات، در آنجا بمانند و اگر وى با اين ترتيب موافقت نكند، طوعاً يا جبراً ]با[ يكى از هواپيماها او را به كشورش بازگشت خواهد داد» به كلّى عارى از حقيقت است. كاردار ـ كاظم آزرمى 22/7/31