حوزه اصفهان-شماره10،تابستان81
مؤلّفات و مصنّفات شيخ بهايى
ترجمه و اقتباس: محمد رضا زاد هوشدرآمد
پيش از آن كه سخنم را درباره نگارشهاى چاپ شده و نشده بهايى آغاز كنم لازم مىدانم كه به برخى نكتههاى مهم متعلّق به همين بحث اشاره نمايم:اول. همگى آنهايى كه درباره شيخ بهايى قلم زدهاند خاطرنشان ساختهاند كه وى آثار زيادى از خود به جا گذارده و بعضى از تراجمنگاران تعداد نوشتههاى شيخ را نزديك به شصت اثر ذكر كرده و عدهاى از آنان اين عدد را به صد نيز رسانيدهاند.[1]اين امر به ما حق اين پرسش را مىدهد كه بهايى در چه زمانى دست به اين مقدار تأليفات فراوان زده در حالى كه وقتى براى اين كار نداشته است.مراجعه به نام نگارشهايى كه براى شيخ ثبت كردهاند به ما مىنماياند كه تعدادى از اين تأليفات فقهى يا علمى حاشيههايى است كه بر كتب ديگران نوشته[2] و حتى مقدارى از آنها - همان گونه كه خود در مقدّمه عروة الوثقى[3] مىگويد - به هنگام
درس و بحث و پيش از آن كه موضوعى را در نظر گرفته و در آن باره كتاب بنويسد، تحرير گشته است. در اين قسمت به بعضى از حاشيههايى كه در ضمن كتاب كشكول است نيز رهنمون مىشويم. همچنين از آن رو كه او متصدى منصب شيخالاسلامى بوده تعدادى سئوالات فقهى از او كردهاند كه پاسخهاى[4] او بدانها در شمار نگارشهاى شيخ آمده است.دوم. كار مورد پسند در شمار آوردن رسالهاى از اجزاء مجموعه رسايل مخطوط و يا مطبوع به صورت مستقل، براى آن كه آن را ارزشمند قلمداد مىكنيم چندان هم پسنديده نيست؛ مثلاً يكى از رسايل در موضوع تعزيه با نام «عزيتنامه»[5]را كتابى بدانيم يا نظرش درباره اشعار سيفالدوله در وصف قوس و قزح[6] يا نامهاى به يكى از معاصرانش [7]كه چيزى نيست جز ملمّعى عرفانى كه در ضمن اشعار فارسىاش به چاپ رسيده را كتابى به شمار آوريم چون در يك كتابخانه يا بيشتر كتابخانههاى عمومى شماره ثبت دارد.سوم. برخى از رسالات به چاپ رسيده؛ همانند وجيزة فى الدراية كه خود بهايى آن را بخشى از كتاب حبل المتين قرار داده و فرائض البهائية كه يكى از ابواب كتاب بوده است.قصيده فوز و امان به تنهايى چاپ شده كه بسيارى آن را از نگارشهاى مستقل شيخ مىدانند؛ فقط به آن خاطر كه رويكرد زيادى بدان شده و شروح فراوانى بر آن نگاشتهاند.چهارم. شهرت بهاءالدين عاملى راه خوبى براى ارتزاق عدهاى شده، نوشتههاى مؤلفين مجهول و بىنام و نشان را به نام شيخ منتشر مىكنند؛ همچون اسرار البلاغة ، مخلاة و فالنامه و... همان گونه كه خواهيم ديد.به همين خاطر، ما در ضمن ذكر نگارشهاى شيخ به حاشيهها و پاسخ پرسشهاى معاصرين و آنچه مستقلاً چاپ شده ولى در حقيقت قسمتى از اجزاى ديگر تأليفاتش محسوب مىگردد مانند تعدادى از رسالههاى علمى او كه شرح و يا بخشى از دو كتاب تشريح الافلاك و خلاصةالحساباند نمىپردازيم و هم در ضمن بحث درباره كتب و رسايل چاپى به ذكر آخرين چاپ و يا بهترين چاپ بسنده مىكنيم و در بحث از مخطوطات[8] و دستنوشتهها موردى را نمىآوريم مگر موجود باشد و مشهور تا آن بخش به فهرستى از مخطوطات عرصه توصيف كتابخانهها و... تبديل نگردد.