بیشترلیست موضوعات پيام حوزه پيش گفتار مأخذ تاريخي در باره اسماعيليه چيست؟ قديمي ترين منبع تاريخي منابع تاريخي ديگر در باره اسماعيليه دست نوشته هاي جويني عمده ترين مأخذ چند اثر باقي مانده از اسماعيليه پرفسور كُربن و طرفداري او از اسماعيليه توضیحاتافزودن یادداشت جدید
به قول علامه قزويني گويا جويني از فرط تدين و تصلب او در عقيده، اين كتاب سرگذشت سيّدنا را از كتب كفر و ضلال محسوب مي داشته و در كمال اكراه و تنفر قلب از آن استفاده كرده است، لذا مي بينيم كه با نهايت افراط در تلخيص و اختصار آن كوشيده و در حد امكان از نقل كم ترين مقدار از آن كه براي فهم تاريخ «ملاحده» ضروري بوده اكتفاء كرده است.38اين دو خلاصه به عنوان مأخذ اسماعيليه نزاريه، در كمال اهميّت و ارزش است و معلومات ارزشمندي كه در آن ها است، در هيچ كتابي ديگر يافت نمي شود. به اين ترتيب جويني به اعتراف خود منابع و كتاب هاي اسماعيليه نزاري را به عنوان كتب ضاله، طعمه حريق ساخته است. اي كاش او با توجه به آن منابع، تحليلي درست و منصفانه از اين فرقه به دست مي داد، ولي او به رغم اين منابع، هم چون ديگران به تحليل غير منصفانه و غرض آلود، پرداخته است. او مي نويسد:در ابتداي ملت اسلام، بعد از ايّام خلفاي راشدين در ميان اسلام جماعتي پيدا شدند كه ضماير ايشان را با دين اسلام الفتي نبود و عصبيت مجوس در دل هاي اين طايفه رسوخ داشت، از جهت تشكيك و تضليل در ميان خلايق سخني انداختند كه ظاهر شريعت را باطني هست كه بر اكثر مردم پوشيده است و كلماتي كه از فلاسفه يونانيان به ايشان رسيده بود در تصرف آن اباطيل ايراد مي كردند و از مذاهب مجوس نيز نكته اي چند درج... تا در آن وقت كه كيسانيان از باقي شيعه جدا شدند، اين قوم نيز خود را بر كيسانيان بستند... چون كيسانيان را عدد و عدّت زيادت نماند، آن قوم خويش را بر روافض بستند و در ميان اينان شخصي بود از فرزندان جعفر طيّار، نام او عبداللّه بن معاويه، دعوت روافض قبول كرد و در آن مذهب، تبحر يافت و جدولي در معرفت اوايل شهور عرب استخراج كرد و گفت به رؤيت هلال احتياج نيست و وضع آن جدول را كه بحر ضلال بود، بر ائمه اهل بيت رضوان الله عليهم بست و گفت ماه يك شبه امام تواند ديد... روافض شيعه بر او انكار كردند و ميان ايشان اختلاف پيدا شد. جماعت جدوليان، خود را اهل علم باطن نام نهادند و ديگر شيعه را اهل ظاهر... قوم مذكور كه از كيسانيان به روافض نقل كرده بودند، خود را به اسماعيل بستند و از روافض جدا شدند و گفتند هر كه باطن شريعت بدانست اگر به ظاهر تغافلي كند بدان معاقب نباشد...39.در اين كه اسماعيليه اهل تأويل بودند و بسياري از ظواهر شرع را به دل خواه خود، به اموري نامربوط تأويل مي كرده اند، شكي نيست و در اين كه براساس منابع شيعه اثني عشريه، امامت اسماعيل بن جعفر مردود است و فرقه اسماعيليه از ِفَرق باطل شمرده مي شود، باز شكي نيست، ولي نسبت دادن هر انديشه خلافي و هر جنايت هولناكي به آنان صحيح نمي باشد. و معلوم نيست بر اساس چه ملاكي اسماعيليان را متهم به مجوسيّت كرده اند يا «مزدكيه» به آن ها اطلاق نموده اند40. و بعضي درباره قرامطه گفته اند: ايشان جماعتي گبر بودند در زمان مأمون خواستند مذهب خود را آشكار كنند و مي دانستند كه بر مسلمانان غلبه نمي توانند بكنند، گفتند؛ وظيفه آن است كه ما تأويل اركان شريعت به وجهي كنيم كه به كلي، دين و ملت را براندازد.41
تحليل نظام الملك
از اين عجيب تر، تحليل نظام الملك است. او بيرون آمدن سندباد گبر را به «مزدك» ارتباط داد و سپس از توجه سندباد به روافض سخن به ميان آورده و گفته است:و دانست كه اهل كوهستان بيشتر رافضي و مشبهي و مزدكي اند... چون رافضيان نام مهدي بشنيدند و مزدكيان نام مزدك، جمعي بسيار گرد آمدند و كار او بزرگ شد به جايي رسيد كه صدهزار مرد بر او گرد آمدند و هر كه با گبران خلوت كردي گفتي كه دوست عرب شد كه در كتابي يافته ام از كتب بني سامان و باز نگردم تا كعبه را ويران نكنم، كه او را بَدَل آفتاب بر پاي كرده اند و ما هم چنان قبله خويش، آفتاب كنيم، خرم دينان را گفتي كه مزدك شيعي بوده و من شما را فرمايم كه با شيعه دست، يكي داريد... منصور سه روز با سندباد كارزار كرد روز چهارم سندباد به دست جمهور كشته شد و آن جمع، پراكنده گشتند و مذهب خرمديني و گبري آميخته شد، تا هر روز اين مذهب اباحت پرورده تر شد و جمهور چون سندباد را بكشت، در ري شد. هر چه از گبريان يافت همه رابكشت42... با توجه به اين عبارات روشن مي شود كه به نظر خواجه نظام الملك قرامطيان و باطنيان در كوهستان و عراق و خراسان از اين حركت پديد آمدند او به جاي اين كه به كتاب هاي اسماعيليه مراجعه كند و آراء و عقايد و مسائل فكري آن ها را از منابع خودشان بگيرد، از اين حركت فراگير و مذهبي تحليلي غير عالمانه ارائه كرده است. مسلما اين نوع تفسير و تحليل ها گمراه كننده است.