مفهوم ادب - آداب و اخلاق اهل علم (03) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آداب و اخلاق اهل علم (03) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بااهل علم نشست و برخواست كن تا دانشت افزون گردد و آدابت نيكو شود.

پس همان گونه كه[ منطق] [ صرف و نحو] و[ معانى و بيان] مى خوانى تا قانون درست انديشيدن و سالم سخن گفتن واستوار بيان كردن را بياموزى صد البته بايد در حد و مرز خويشتن دارى كنترل رفتار و منش خود بكوشى و پا را فراتراز آنچه هستى نگذارى . در هنگام ميلها و زمان بىميليها در پسندها و ناپسندها مرز خود نگهدارى و بر موازين شايسته تكيه كنى . به عبارت ديگر: آن كه مى كوشد تا قواعد زبان و علوم عربيه را نگه دارد واشتباهى را دراعراب كلماتش بر خود نمى پسندد چگونه نبايد در نيكى احوال و رفتار خود بكوشد و آنها را به آداب نيك و پسنديده نيارايد واز خطا و نابسامنيهاى آدابى خويش چشم فرو بندد.

اگر آداب پسنديده از همه سزاواراست از طلايه داران دانش دين سزاوارتراست . روحانى نشان دين و آگاهى بر پيشانى دارد و مسووليت هويت صنفى را به دوش ازاين روى گفتار و كردار وى به حساب مكتب و روحانيت گذاشته مى شود.امام صادق[ ع] به كسى كه خود رااز دوستان اهل بيت[ ع] مى دانست ولى در عمل دچارانحراف بود فرمود:

ان الحسن من كل احد حسن وانه منك احسن لمكانك منا وان القبيح من كل احد قبيح وانه منك اقبح 4 .

نيكى از هر كسى شايسته است واز تو شايسته تر زيرا تو خود را به ما وابسته مى دانى و بدى از هر كه باشد بداست ولى از تو زشت تر.

اكنون كه اهميت[ ادب و متانت] روشن شد مى پردازيم به معنى و مفهوم ادب واشاره اى نيز جايگاه آن در معارف دينى .

مفهوم ادب

ادب واژه اى است عربى كه در زبان فارسى كاربرد خاصى پيدا كرده است واندكى تفاوت ميان اين دو كاربرد به چشم مى خورد.

ادب :ان تجمع الناس الى طعامك و هى المادبه والمادبه . و من هذاالقياس الادب ايضا مجمع على استحسانه . 5

دعوت كردن مردم به طعام واجتماع آنان بر سفره را[ مادبه] گويند. و رفتارى را كه نيكويى آن مورد و فاق واتفاق باشد[ ادب] خوانند.

لغوى ديگرى مى نويسد:

الادب :الذى يتادب به الاديب من الناس سمى ادبا لانه يادب الناس الى المحامد و ينهاهم عن القبايح واصل الادب الدعاء و منه قيل للصنيع يدعى اليه الناس : مدعاه و مادبه و فلان قداستادب بمعنى تادب و يقال للبعيراذا ريض و ذل :اديب مودب . 6

كلمات لغويين بنابر آنچه در لغت نامه دخدا آمده است در معناى ادب نزديك به يكديگراست : بعضى آن را[ ملكه و قوه اى دانسته اند كه صاحبش رااز ناشايستها نگاه مى دارد]. و برخى از آن به عنوان :[ رياضت ستوده اى كه به واسطه آن به فضيلتى آراسته گردد]. ياد كرده اند چنانكه به معناى[ نگاهداشت حد هر چيز] نيز گفته اند و به همين جهت به كسى كه حدود و قواعد زبان و علوم ادبيات را دانا و دارا باشد[ اديب] گويند. و تعبير بعضى در معناى ادب اين است: [ نيك گفتارى و نيك كردارى] و بالاخره[ نيكى احوال و رفتار در نشست و برخاست خوشخويى و گرد آمدن خويهاى نيك و پسنديده]. معين در فرهنگ خود در معنى ادب نوشته است : [ حسن معاشرت حسن محضر آزرم حرمت و پاس] مرحوم علامه طباطبائى مى فرمايد:

[معناى اصلى ادب هيئت نيكويى كه شايسته رفتار بر آن گونه باشد. البته ادب به كارهاى مشروع از نظر دينى و يا مجازاز لحاظ عقل اطلاق شده است .ادب اموراختيارى را فرا مى گيرد كه امكان شكلهاى گوناگون را داشته باشد يعنى بتوان نام كارمودبانه و غير مودبانه بر آن نهاد. بنابراين معناى اصلى ادب همان چيزى است كه بيان شده اگر چه از نظراجتماعات گوناگون واقوام و ملل مختلف مصاديق متفاوتى داشته باشد] 7 .

از آنچه گفته شد چنين نتيجه مى گيريم كه : نيكويى ظرافت مقبوليت
همگانى و زيبايى از مقومات معنى و مفهوم ادب است يعنى هر آنچه از رفتار كردار گفتار واحوال كه شايسته باشد[ ادب] نام مى گيرد. انسان خوش محضر وظيفه شناس منظم نيك گفتار و نيك كردار و محترم را [مودب] مى نامند. دربرخى از روايات اشاره اى به مفهوم[ ادب] شده است كه دقت در آنها به بيان مطلب كمك مى كند امام على[ ع] فرمود:

افضل الادب ان يقف الانسان على حده ولايتعدى قدره 8 .

برترين ادب آن است كه انسان پا را فراتراز آنچه هست نگذارد واز مرزارزش خويش تجاوز نكند.

و نيز فرمود:a

ضبط النفس عندالرغب والرهب من افضل الادب 9 .

خويشتن دارى به هنگام تمايل و بى ميلى از برترين ادبهاست .

و در جاى ديگر مى فرمايد:

كفاك ادبااجتناب ما تكرهه من غيرك 10 .

آنچه برخود نمى پسندى بر ديگران مپسند كه همين تو را درادب بس است .

نتيجه اين كه : خويشتن دارى قدر خودشناسى و حد و مرز خود نگاهدارى از ويژگيهاى مفهوم ادب است .

لازم به يادآورى است كه آداب واخلاق با يكديگر تفاوت دارند كه اينك به تفاوت آن دواشاره مى كنيم :

[مجموع حالات ثابته و صفات راسخه نفسانى كه نفس را بدون نياز به فكر و سنجش و بدون تحمل تعب و رنج به انجام اعمال و رفتار و وا مى دارد اخلاق ناميده مى شود] 11 .

/ 7