سخن نيكو:
... و قولوا للناس حسنا 18 به مردم گفتار نيك گوييد.بر خلق خدا شفقت كنيد. با رفق و مدارا با مردم رفتار نماييد. بر سياق اين آيه آيات فراوان ديگرى نيز هست كه آداب مردمدارى و مهر و محبت به ديگران مى آموزد همان آدابى كه زيبنده ترين و ضرورى ترين ويژگى اهل علم است . ادع الى ربك بالحكمه والموعظه و جادلهم بالتى هى احسن ... 19 مردم را با سخنان استوار و مبرهن واندرزهاى نيكو به سوى پروردگارت بخوان و با بهترين شيوه با ايشان مباحثه كند. اين آيه ادب و صحبت را به سر رشته داران تعليم و راهنمايان مردم مى آموزد كه سخن درست و كلام رسا را برگزينند و با مهر و لطافت به گوش ديگران برسانند.اگر مطلبى ازاستحكام و برهان بايسته برخوردار نبود و يا برخوردار بود اما با شيوه درست و همراه با شفقت و مهربانى ابلاغ نگشت با شايستگى انجام نگرفته است . و در آيه ديگر به ادبى اجتماعى و مردمى بر مى خورديم : پاسخ نيكى با نيكى بهتر يا همانند آن : واذا حييتم بتحيه فحيوا با حسن منهااورذوها ... 20 . چون شما را به درودى نواختند به درودى بهتراز آن يا همانند آن پاسخ گوييد.اينجا نيز براى مردمدارى و مهر و محبت به آنان اصل ديگرى از آداب ماشرت و برخورد را بيان مى دارد كه آن : دست برتر داشتن در برابر نيكيها و خدمتهاى ديگران است . طبق اين آيه شريفه و دستورالعمل قرآنى مسلمانان نه تنهااز پاداش نبايد غفلت داشته باشد يا كم آورد و يا حتى به برابر آن بسنده كند بلكه همت بيشتر و پاداش فزونتر بايستى عرضه كند. خواجه عبدالله انصارى مى گوييد:خداوند دراين آيت بندگان را به آداب عشرت و صحبت تعليم مى دهد كه هر كه آارسته ادب نباشد شايسته صحبت نبود. و آداب و صحبت بر سه گونه است : يكى صحبت با حق است به ادب موافقت . دوم صحبت با خلق است به ادب مناصحت (خيرخواهى ).سوم صحبت با نفس است به ادب مخالفت .و هر آن كسى كه پرورده اين آداب نيست وى را با راه مصطفى هيچ كار نيست و در عالم لا اله الا الله وى را قدر نيست . و رب الغزه جل جلاله مصطفى رااول آراسته ادب كرد چنانكه در خبراست : [ ادبنى ربى واحسن تاديبى] واب خلق خدا ادب نگهداشت تااز وى باز گفت :[ وانك لعلى خلق عظيم] اى محمد تو داراى خوى بزرگ و نيكو هستى ... امااصول آداب مصاحبت با خلق آن است كه نصيحت كردن و شفقت نمودن از هيچ مسلمان بازنگيرى و خود رااز همه كس كمتر دانى و حق همه كس فرا پيش خود دارى وانصاف همه از خود بدهى به طريق ايثار و مساوات و حسن الخلق . واز خلاف و معارضه برادران و دروغ زن كردن ايشان بپرهيزى و به امر صريح و نهى صريح ازايشان در نخواهى وايشان را سخن درشت و جواب ناخوش نگويى. 21در جاى ديگر اشاره اى به آداب خويش رويى راه رفتن سخن گفتن و بانگزدن مى كند.ازاين كه با كبر و گردن كشى از مردم روى برتابى و در معابر و مسيرها به خود كامى راه روى خرامندگى و لاف زنى را پيشه خودسازى نهى مى كند و فروتنى نرم روى و كم كردن صدا را سفارش مى نمايد: ولاتصعر خدك للناس و لاتمش فى الارض مرحاان الله لايحب كل مختال فخور واقصد فى مشيك واغضض من صوتك ان انكرالاصوات لصوات الحمير 22با تكبراز مردم روى به يكسو مبر و به خودپسندى و سمتانه برزمين راه مرو زيرا خداوند خرامنده فخر فروش را دوست ندارد. در راه رفتن معتدل باش و آوازت را فرود آر كه زشت ترين آوازها بانگ خران است . كوتاهى دراين گونه[ آداب اجتماعى] باعث از هم پاشيدگى روابط صميمانه مى گردد.اگر حركات عادى و روزانه آلوده به اين گونه صفات ناشايست شود حيثيت اجتماعى رو به ضعف و پستى مى نهد. روشن است كه بيان اين گونه آداب از باب نمونه است و منحصر در همين موارد نيست چنانكه امام صادق[ ع] اين آيه را به :[ عطسه اى كه با صداى بلندادا شود و يا داد و فريادى كه به هنگام سخن گفتن انجام گيرد] 23 تفسير كرده اند كه در حقيقت بيان مصداق روشن از آيه است . ازاين آيات نتيجه مى گيريم كه بايد در تمامى مراحل و رفتار رعايت آداب و متانت لازم را كرد تا در ميان مردم محبوب بود و در پيشگاه خداوند عزيز.آنچه گذشت نمونه اندكى بود كه از بحثهاى فراوان قرآن درباره آداب كه به روشنى جايگاه واهميت[ ادب و متانت] را در وحى الهى بيان مى داشت .اما روايات به طور گسترده ترى به بحث از[ آداب] پرداخته اند. دهها كتاب روايى در جنبه هاى گوناگون[ آداب] نگارش يافته و روايات مربوطه را گردآورده اند. بر شمردن آدابى كه در روايات آمده و بحث از آنهااز گنجايش اين نگاشته افزون است 24 .ازاين روى ناگزيريم درباره هر يك از آداب بويژه آداب اهل علم در نوشتارى ديگر بحث كنيم و دراينجا فقط به جمع بندى مطالب گذشته اكتفا كنيم .از آنچه تاكنون نگارش يافته نتيجه مى گيريم كه : رمز موفقيت و عامل پيش برندگى انسان بويژه اهل علم مقبوليت مردمى احترام و شخصيت اجتماعى است . نخستين عامل براى محبوبيت اجتماعى بى شك[ ادب و متانت] شايسته است بايد پذيرفت كه اين حركات ولو بظاهر جزئى است كه موقعيت اجتماعى و نفوذ معنوى را مى سازد. مردم يك شبه به كسى علاقه و دلبستگى پيدا نمى كنند بلكه نفوذ و آبرومندى چيزى است كه به تدريج از برخوردها و رفتار پديد مى آيد و در نهايت برآورد و قضاوت ويژه اى را در ذهن مى آفريند. درست است كه برخى ازاين گونه آداب ساده به نظر مى رسنداما همين نمونه ساده بيانگر حالات درونى واخلاقى و نشانگر شخصيت انسانى است چرا كه روحيات و خلقيات در لابلاى اعمال و رفتار منعكش شده و جلوه مى نمايند. يك عمل يا حركت كوچك مى تواند حاكى از يك روحيه ريشه دار باشد يعنى در پرتواين گونه آداب است كه آدمى برون افكنى مى كند و صفحه شخصيتش را مى گشايد. ناهنجارى در آداب و شكل ظاهرى رفتار باعث خدشه دار شدن شخصيت انسانى شده و حتى ديگر تواناييها و مهارتها را نيز كم رنگ مى سازد يعنى اگر كسى اصطلاحات فراوان بداند و دهها فضل از علوم را دارا باشد اما ظاهرى آراسته رفتارى مودبانه و برخوردى زيبنده نداشته باشد از منزلت و قدرش كاسته مى شود و در نظر سبك و كم ارزش جلوه مى كند.