مقدمه - آنچه یک جوان باید بداند (پسران) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آنچه یک جوان باید بداند (پسران) - نسخه متنی

رضا فرهادیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زنـدگـى در دنياى امروز, زندگى در مدرسه است و سعادت و شقاوت هر انسانى به اراده همان انسان رقم مى خورد.اگر بخواهيد عزيز و سربلند باشيد بايد از سرمايه هاى عمر و استعدادهاى جوانى استفاده كنيد و با اراده و عزم راسخ خود به طرف علم و عمل وكسب دانش و بينش حركت نماييد.

امام خمينى (قدس سره ).

مقدمه

جوان براى درك بهتر خود و نيز آشنايى با محيط پيرامون خويش , نياز به راهنمايى و آگاهى دارد.او هـمـواره در حال رشد و نمو است و رشد جسمى اش بطور طبيعى , همراه باحالتها و هيجانهاى روحى و عاطفى است .جـسـم جـوان به شكل غير ارادى به رشد خود ادامه مى دهد و رشد روحى و روانى وى در ارتباط مستقيم و متقابل با جسم اوست .هـنـگـامى جريان رشد, حالت طبيعى به خود مى گيرد, كه او از نظر فكرى و اعتقادى در جهت صحيح و در مسير طبيعى برنامه هاى تكاملى نظام آفرينش قرار گيرد.

بـنـابـرايـن , جوان براى رشد روانى و سازندگى خود, نيازمند هدايت و راهنمايى مربيان صالح و خيرانديش است .از طرفى او نيازمند به فكر كردن درباره خود و رفتار و اعمال و عكس العملهاى خويش در محيط زندگى است .او بايد چگونه زيستن را بياموزد, بخصوص زمانى كه به هويت خود پى مى برد و كم كم خودش را پيدا مى كند كه من كيستم و در كجا هستم و چگونه بايد باشم .

او بـايد پاسخ اين سوالها را بيابد تا بتواند در مسير زندگى خود سنجيده گام بردارد و به آينده اى مطمئن و سعادتمند دست يابد.يكى از روان پزشكان ((1))مى گويد: من در تحقيقات فراوانى كه درباره علت ناراحتيهاى اشخاص انـجـام داده ام , بـه ايـن نتيجه رسيده ام كه اين افراد,دردوران كودكى و جوانى , چگونه زيستن را بخوبى فرا نگرفته اند و به اندازه كافى راهنمايى نشده اند.

بسيارى از آنان در حال حاضر, خود, پدر يا مادر هستند و داراى فرزندانى نيز مى باشند.آنـهـا بـدون ايـن كه خودشان بخواهند و يا بدانند, ناراحتيهاى روحى و روانى خود را به فرزندان منتقل مى كنند.جـوان بـه عـلـت اين كه سنش كم است و كمتر از بزرگسالان گرفتار ناملايمات زندگى شده , داراى ذهنى خام و عارى از تجربه است .

او كـمـتـر از بـزرگـتـرهـا سرد و گرم روزگار را چشيده و با مشكلها و دشواريهاى كمترى در زندگى رو به رو گرديده است .ذهـن پـاك و سـاده اش چـنـدان فرصت انحراف و آلودگى پيدا نكرده و ازطرفى چون به دوران كـودكى نزديك است , بهتر از افراد مسن , مى تواندخاطره ها و حوادث دوران كودكى خود را به ياد بـيـاورد و عـلـت بـعضى از احساسها و رفتار خود را بفهمد تا در نتيجه , هرگاه رفتار ناپسندى از خودمشاهده كرد, به آسانى آن را علت يابى كرده و اصلاح نمايد.

جوان , هنوز قسمت بيشتر عمر خود را در پيش رو دارد.او با شناخت بهتر خود, مى تواند از بروز واكنشهاى نابهنجار در برابر پيشامدهاى زندگى در آينده , جلوگيرى نمايد.

فصل اول .

جوان و دوران بلوغ

نخستين گام

يـكـى از آگاهيهاى بسيار مهم در زندگى جوان , قبل از شناختن محيط و پديده هاى پيرامونش , آشنايى با خود است .

توجه به خويشتن و آگاهى درباره خود يكى از شگفتيهاى نظام آفرينش است , زيرا انسان علاوه بر علم و آگاهى به اشيا و ديگران , نسبت به خود,آگاهى و توجه حضورى ((2))دارد و در عين حال مـى تـوانـد تـوجـه خود را به شخصيت خويش متمركز سازد و رفتار و كردار خود را مورد ارزيابى وتـحـلـيل قرار دهد, حتى بهتر از يك پديده خارجى , خود و رفتار خود را مورد مطالعه و تجربه و جستجوى علمى قراردهد.

انسان اطلاعات علميى كه از خارج دريافت مى كند, ممكن است همراه با خطا و اشتباه باشد, ولى درباره خود خطا نمى كند.در ايـن بـاره قـرآن مى فرمايد, انسان به نفس خود آگاهى دارد, اگر چه (براى خطاهايش ) عذر تراشى كند ((3)).انـسـان وقـتى باطن خويش را شناخت و اصلاح كرد, رفتارى كه از او صادر مى گردد نيز اصلاح مى شود.

جـوان داراى اين قدرت خواهد بود كه در برابر موفقيتها و يا شكستهاى زندگى , خود را نبازد و با تـقـويت ايمان و توكل به خدا با عزمى راسخ , درحوادث به جلو گام بردارد, زيرا غرور برخاسته از موفقيت يا نوميدى حاصل از شكست , هر دو براى وى خطرناك است .بـنـابـراين شما جوانان عزيز اگر مى خواهيد در زندگى خوشبخت و سعادتمند باشيد, بايد از هم اكنون شروع به بررسى در وجود خودتان كنيد وببينيد چه معايب و نقصهايى داريد, سپس كوشش كنيد كه آنها را يكى پس از ديگرى برطرف نماييد.

بايد بدانيدكه گذشتن از مرحله كودكى و وارد شدن به دوران بلوغ و جوانى , چندان آسان نيست , بلكه اين راه پر فراز و نشيب بايد همراه با آگاهى ومراقبتهاى لازم طى شود.مطالعه فرازهاى زندگى رهبران بزرگى كه منشا خدماتى به انسانها بوده و آنان را به سوى دانش و عـدالت وخداپرستى هدايت كرده اند,ما را به اين نكته آگاه مى سازد كه : اين گونه افراد از جمله كـسـانى بوده اند كه دوران حساس بلوغ خود را به سلامتى و پاكى پشت سر گذاشته و ايام جوانى راآگاهانه سپرى كرده و از قدرت جوانيشان بيشترين استفاده را نموده اند.

آنـان شـيـوه اى را بـرگـزيـده انـد كـه استعدادهايشان را در جهت كمال , شكوفا كرده و همواره وجودشان براى خود و ديگران منشا خير و بركت بوده است .انـديـشـيدن و درس آموزى از زندگى دانشمندان علوم و رهبران دينى بويژه پيامبران بزرگ به جـوان كـمـك مى كند كه در موقعيتها و مراحل مختلف زندگى براساس بهترين و ارزشمندترين دستاوردها عمل نمايد تا استعدادهاى خود را شكوفا سازد.

امـا كـسانى كه موجب فساد و گمراهى خود و ديگران گرديده اند, بيشتر افرادى بوده اند كه در دوران مـهـم و بـحـرانى بلوغ , انحراف و آلودگى فراوان پيدا كرده و آسيبهاى جبران ناپذيرى به شخصيتشان وارد شده است .بـنـابـرايـن بـى اطـلاعـى جـوان از مسائل حساس دوران بلوغ , موجب اختلال روانى و تزلزل در شخصيتش گرديده و در نهايت , آينده اى مبهم و تاريك در انتظارش خواهد بود.

آينده نگرى .

جوانان عزيز! شما در آينده اوقات زيادى در پيش رو خواهيد داشت و هر وقت , فرصت دست دهد, حق داريد از آنها استفاده نماييد, ولى چگونه ,چطور و با چه هدفى ؟ شما كارهاى جدى و مهمى در پـيش داريد, مانند معاشرت با دوستان و همسالان , رفت و آمد با خويشاوندان و طرز رفتار باآنان , انـتخاب رشته تحصيلى , پيدا كردن شغل و كار مناسب و كسب موفقيت در آن وب و خلاصه روزى فرا مى رسد كه بايد به فكر ازدواج و تشكيل خانواده و تربيت فرزند باشيد.

الـبـته ممكن است در زندگى شما پيشامدهاى ديگرى نيز رخ دهد, مانند نوميدى و دلتنگى در كـارهـا, انـدوه و غـم و بـيمارى ب و شايد شما تاكنون طعم شكست و نوميدى را چشيده باشيد اين نوميديها وغمها در دوران نوجوانى , معمولا خيلى ناگوار است , زيرا شما اين طور احساس مى كنيد كـه تـنـهـاشما ناراحت و غمگين هستيد وتصور نمى كنيد كه صدها انسان ديگر در زندگى خود, همواره با اين ناملايمات رو به رو مى شوند.

پـيـشامدهاى ناگوار, بطور ناگهانى و غير منتظره در زندگى انسان رخ مى دهد, اين حقيقتى اسـت كـه نـمـى تـوان منكر آن شد, ولى اين پيشامدهاوناگواريها و بلاها در فرهنگ و جهان بينى اسلام معنا و مفهوم خاصى دارد و به عنوان يك حادثه گنگ وبى هدف مطرح نيست ((4)).

يـك جـوان بـا ايـمـان , بـا بينش صحيحى كه درباره خود و اين رويدادها دارد, حوادث ناگوار و غـيراختيارى را, به عنوان يك پل و نردبان ترقى و وسيله آزمايش الهى ـكه كمال و رشد و سعادت او درگرو آن است ـ تلقى مى كند و با عبور آگاهانه از آن , آينده تابناك خود را رقم مى زند.

حـوادث و پـيـشامدهاى دوران جوانى انسانهاى بزرگ (رهبران اجتماعى و مذهبى , همچون : امام خـمـيـنـى , شيخ انصارى , علامه طباطبايى و دانشمندان علوم طبيعى , چون : انيشتين , اديسون , پاستور و ب) همه گوياى اين حقيقت است كه اينان با درك درست و بينش صحيحى كه نسبت به ناگواريهاداشته اند, به نحو شايسته اى با آن برخورد كرده و پيروزمندانه از آن گذشته اند.

بـطـور كـلـى بايد دانست كه اگر ما داراى هدف واعتقادى صحيح و عاقلانه باشيم , آن هدف در زندگى به ما آرامش و دلگرمى و نيرو مى دهد و ما را باپشتكار زياد وارد معركه زندگى كرده و به پيش مى راند و در پايان , ما شادمانه با موفقيتى تمام به آن هدف دست خواهيم يافت .

واقع بينى .

ايـن تمايل در بيشتر ما وجود دارد كه كسالت و تنبلى خود را ناديده گرفته و شكست در كارها را بـه گردن ديگران و يا پيشامدها مى اندازيم و نواقص ومعايب خود را به حساب نياورده و در صدد برطرف كردن آن نيز نمى باشيم .تجربه نشان داده است كه ما هميشه مايل هستيم كارها را آن طور كه دلمان مى خواهد, ببينيم , نه آن طور كه هستند.

دوسـت نـداريم درباره معايب و نقصهاى خودمان اندكى بينديشيم , در حالى كه تفكر در اين باره موجب جلوگيرى از تكرار خطا در كارهاى بعدى ماخواهد شد.با اين بينش هر روز كه از عمرمان مى گذرد, يك قدم در جهت كمال و بى نقصى به پيش مى نهيم .بـه هـمـيـن جـهت است كه حضرت على (ع ) مى فرمايد: شناخت خويش بالاترين و سودمندترين شـناختهاست ((5))و حتى شناخت آفريدگار جهان رامنوط به شناخت خود دانسته اند ((6))

, زيرا تا انسان خود را نشناسد و انگيزه ها و خواسته هاى درونى خويش را بطور صحيحى تحليل نكند و با هـدف آفـريـنـش در ايـن جـهـان آشـنـانگردد, نمى تواند مسائل زندگى خود را به طرز درستى ارزيابى كند و درباره آنها قضاوت و انتخاب صحيحى داشته باشد.

مهمترين دوران زندگى

اگـر شـمـا بـه عـنوان يك جوان در مورد دوران بلوغ ـ كه يكى از مهمترين و حساسترين دوران زنـدگـى شماست ـ آگاهى پيدا كنيد و بدانيد كه چه تغييرهايى در وجود شما و همسالانتان رخ مى دهد, آن وقت سپرى كردن اين دوران بحرانى براى شما بسيار آسان خواهد بود.

مهمترين ويژگيهاى اين دوران , بروز تمايلات جنسى است .ندانستن و آگاه نبودن از اين مسائل , ضامن گناه نكردن و پاك ماندن نيست .اگرجوان به طرز واقع بينانه اى و از طريق يك منبع صلاحيتدار با مسائل كلى بلوغ و حتى مسائل تـولـيـد نسل ـكه مبدا آفرينش , آن را در موجودات عالم , اعم از انسانها و حيوانات ونباتات , جهت حـفـظ و بقاى نسلشان قرار داده است ـ بطور منطقى و طبيعى آشنا شود, امكان بروز انحراف در اوكاهش مى يابد.

از طرفى , جوان بايد در اين دوران حساس و بحرانى , قدر جوانى اش را بداند و افكار خود را مشغول كـنجكاويهاى ناآگاهانه و انحراف آميز درباره مسائل جنسى ننمايد, زيرا جستجوى بيش از حد در اين باره , زمينه وسوسه هاى شيطانى را در وجود وى فراهم آورده و ادامه تحصيل و زندگى متعال و طـبـيـعـى او را بـا دشوارى و سرگردانى رو به رو مى سازد و در نتيجه , استعدادهاى سرشار و نيروى شاداب جوانى را هدرمى دهد.

پديده هاى جسمى بلوغ

ظـهـور بـلـوغ با دگرگونيهاى فيزيولوژيكى و بيوشيميايى در بدن شروع مى شود و وضع كاملا جديدى در وجود دختران و پسران پديدمى آورد.

غده هاى مترشحه داخلى و خارجى فعال مى گردد ((7)).صفات اوليه جنسى كه مربوط به اندامهاى جنسى مى باشد, وظيفه توليد نسل را به عهده دارند.تـغييرهاى حاصله بر اثر فعال شدن غده هيپوفيزآدرنال (فوق كليوى ) و گنادها (غدد جنسى ) به وجود مى آيد ((8)).ايـن دگـرگونيها سرآغاز زندگى بزرگسالى به شمار مى رود كه در نظر اول شايد چندان قابل تـوجه نباشد, اما اختلاف آشكار آن با دوره كودكى ازلحاظ وضع ظاهرى و رفتار وحالتهاى روانى , كاملا محسوس است .

حـالـت طـبـيعى رسيدن به بلوغ جنسى براى بيشتر پسران از پانزده سالگى و براى دختران از نه سالگى آغاز مى گردد.در طى ايـن مرحله در اكثر نوجوانان , طرح نسبتا ثابت چهره و اندامهاى بدن , نمايان مى گردد و پس از آن , تغييرهاى جسمى تا پايان عمر به آرامى ادامه دارد.بطور كلى در دوره نوجوانى آنچه كه بيش از همه به چشم مى خورد, بلند شدن قامت , ازدياد وزن , رشـد سـريـع اسـتخوانها و ماهيچه ها مى باشد وهمزمان با آن , اعضاى داخلى بدن , رشدى مشابه دارند.

از ويـژگـيهاى ديگر جسمى جوان در اين دوره , روييدن مو درصورت و در بعضى از اعضاى بدن است .آهنگ صدا در پسران بم و دورگه مى شود و براى اولين بار در خواب , محتلم مى گردند ((9)).البته ممكن است بروز اين خصوصيات در افراد بطور متفاوت و در زمانهاى نسبتا مختلف صورت پذيرد.

پديده هاى روحى و روانى بلوغ

بلوغ در واقع , تغيير و تحول شديدى است كه سرتاسر وجود نوجوان را فرا مى گيرد.بـلـوغ , يك نوع تولد مجدد است , يعنى , بافرا رسيدن بلوغ , شخص ديگرى با روحيه و اختصاصهاى جسمى متفاوت از كودك , به وجودمى آيد ((10)).در اين مرحله نوجوان خواهشها و تمايلهاى متفاوت و متضادى دارد.با اين كه جوان مى خواهد با دوستان خود باشد, علاقمند به تنهايى است .

در ايـن دوران , كـودك پـرجـنـب و جوش ديروز, به جوان حساس و تاثير پذير امروز مبدل شده و تغييرهاى سريع جسمى , تاثيرهاى فراوانى درحالات روحى او مى گذارد.با ظاهر شدن نيروى جنسى در جوان , احساس خاصى به جنس مخالف در او پديد مى آيد.او داراى روحيه اى كنجكاو و در عين حال , دچار نوعى سردرگمى است , حساس و زود رنج بوده و در مـقـابـل رفـتـار ديـگران به سرعت واكنش نشان مى دهد, گاهى به فكر فرو مى رود و زمانى بـه سـخـنـان اطـرافـيان مى انديشد, ولى به شدت از همسالان خود, الگومى پذيرد و از رفتار آنان پيروى مى كند.

از نظر رشد شخصيت , ثبات نسبى دوره قبل , دستخوش تحولى ناگهانى گرديده و رفتار خود را با انگيزه هاى درونى , تشخص طلبى و استقلال جويى ((11)), بروز مى دهد.سازگارى اجتماعى او دچار آشفتگى گرديده است .

نيروى متراكمى كه در جوان , نهفته , مى خواهد به صورتى , خود را آشكار كند.بنابراين در رفتارش اظهار هويت , مالكيت , ابراز وجود, اظهار تعلق به گروه , نمايان است .غالبا مى خواهد در جمع , مطرح شود و نقش و مسووليتى به عهده بگيرد ((12)).هـمـواره رفـتـار و شخصيت وى ناپايدار و در بعضى اوقات نسبت به ديگران بى اعتماد و در انجام كارها بى حوصله است .

بـا كـمبودهاى خود به مقابله برمى خيزد, كم كم دوره وابستگى به سر آمده و مى خواهد زندگى مستقل خود را پايه ريزى كند.اطرافيان جوان بايد موقعيت وى را خوب درك كنند و با محبت بااوبرخورد نمايند.در ايـن بـاره پـيـامـبر اكرمر به والدين و مربيان چنين مى فرمايند: به شما سفارش مى كنم كه با جوانان مهربان باشيد, زيرا آنان (در اين هنگام ) نازكدل هستند ((13)).

رشد ذهنى , عقلى جوان

در اين دوره , جوان رشد ذهنى بيشترى پيدا مى كند و از لحاظ ابزار ذهنى به حداكثر تحول عقلى خود مى رسد.او مى تواند كاملا عمليات ذهنى را انجام دهد.آنچه يك بزرگسال را از يك نوجوان , ممتاز مى كند, مساله كم وبيش بودن تجربه است .او به خوبى مى تواند قضاياى منطقى را دريابد و خوب و بد را از هم تميز دهد, مى تواند به سادگى در مـورد كـارهـايش استدلال كند, زيرا نوعى هماهنگى بين تواناييهاى ذهنى و عملى او به وجود آمده است .

استعدادهايش از حالت عمومى ـبراساس رغبتها و ذوقهايش ـ جهت گيرى خاص پيدا مى كند وبه يكى از كارها و يا فعاليتهاى فنى و هنرى وب علاقه مندمى شود.داراى قـدرت تـفـكـر گـرديده و مى خواهد خود را از قيد واقعيتهاى محسوس و ملموس دوران كودكى رها سازد.

مـمـكـن است در بعضى از مسائل شك كند, ولى او مى خواهد باورها و اعتقادهاى خود را دوباره , بازسازى كند و آنها را از روى استدلال و دليل قبول كند, بهمين جهت در مكتب اسلام , در دوران بلوغ و تكليف از جوان خواسته شده است كه عقايد والدين را به صورت تقليدى نپذيرد, بلكه اصول اعتقادى را با استدلال منطقى ياد بگيرد تا در اعماق جانش نفوذكند و درحوادث و پيشامدها براى او شك و ترديد حاصل نشود.

در ايـن مـرحـله از زندگى او بايد بداند كه زندگى فقط در خورد و خوراك , خلاصه نمى شود و ديگر نبايد, همچون دوران كودكى به دنبال لذت جويى و لذت گرايى باشد.هدفى عالى در زندگى انسان وجود دارد, كه بايد آن را تعقيب كند و در مسير كمال حركت نمايد.بـايـد چگونه زيستن را بياموزد و با برگرفتن رهنمودهايى از زندگى انسانهاى به كمال رسيده , چون پيامبر اكرمر و ائمه معصومين (ص ) خطوط زندگى نوين خود را ترسيم نمايد.

ظهور هويت من در جوان

جـوان در دوره بـلـوغ بـا بحران فوق العاده اى روبه رو مى شود, كه ازسه محور او را محاصره كرده است : بحران بيولوژيكى , بحران روحى و روانى ,بحران اجتماعى .در بحران بيولوژيكى , بدن جوان تغييرات زيادى پيدا مى كند كه با تحريكهاى جنسى توام است .در وهله اول , جوان بايد خود را با اين تحولها و تغييرهاى جديد جسمى و جنسى سازگارى دهد.در بـحرانهاى اجتماعى , جوان نيازهاى اجتماعى خود را به صورت شركت در فعاليتهاى جمعى و اظهار تعلق به گروه و عضويت در آن برطرف مى سازد.

مساله مهم بحران روحى و روانى , يافتن هويت خود است .او تـا بـه حـال تـصـويـر درست و روشنى از خود نداشته , ولى كم كم خود را به صورت يك وجود نوظهور, كشف مى كند.او بـايـد هـويت دوره هاى قبلى زندگانى اش را با موقعيت جديدش , پيوند دهد, در اين جاست كه هويت فردى اش شكل مى گيرد.

حـالـتهايى را در خود احساس مى كند و گاهى هم كه تنها مى شود به جستجوى سوالهايى چون : من كيستم ؟ جهان پيرامون من چيست ؟ رابطه من باجهان , چگونه است ؟ من كجاى عالم هستم ؟ هدف من چيست ؟ من چگونه بايد باشم ؟ مى پردازد.

هـمـه اين پرسشها بر اثر بروز هويت و آگاهى به خود براى جوان پيش مى آيد و او را دچار يك نوع نگرانى و سرگردانى مى نمايد.جـوان در جـسـتـجـوى شـخـصيت خود, به اين نتيجه مى رسد كه چيزهايى را كه براى او مهم و كارهايى را كه برايش ارزشمند است بشناسد همچنين او در پى به دست آوردن معيارهايى است كه بتواند براساس آنها رفتار خود و ديگران را مورد قضاوت و ارزشيابى صحيح قرار دهد ((14)).

ايـن جـسـتـجـوى ذهـنى , اگر مسير طبيعى اش را طى كند و بر اساس بينشى صحيح , پاسخى منطقى دريافت دارد, شخصيت فردى و اجتماعى اش درست شكل مى گيرد و احساس اعتماد به نفس در وى قوت مى يابد در اين مرحله است كه نقش سازنده و حياتى دين در توجه دادن وى به سـوى خـدا و مـبـدا كمال و نيز در پرورش روح و روان و شخصيت جوان آشكار مى گردد, زيرا به پرسشهاى عميق و ظاهرا ساده كه از ضميرناخودآگاه جوان , سرچشمه گرفته و بعضا در ذهنش طـرح مـى گـردد, پـاسـخ داده مـى شـود و به قلبش ثبات و آرامش بيشترى مى بخشد و او را از سرگردانى روحى و روانى , نجات مى دهد.

در اين صورت است كه شخصيت جوان , شكل و جهت مى يابد و با الگوگيرى از شخصيتهاى بزرگ پـيـشـوايـان ديـنى , اراده اش قوى مى گردد,بطورى كه با همتى بلند, بزرگترين نيروى دوران زندگى خويش را در راه سازندگى خود و ديگران به كار مى اندازد.

ترس در جوان

تـجربه ها و تحقيقها نشان داده است كه اغلب ترسهاى موهوم و بى پايه دوران كودكى (مانند ترس از تاريكى و تنهايى و حيوانات وب) در دوره جوانى ازبين رفته و جاى خود را به ترسهاى جديدى كه مخصوص اين دوره است مى دهند.

آن دسته از ترسهاى دوره جوانى و نوجوانى كه به كارهاى مدرسه مربوط مى شود به احساس نقص و ناتوانى و زياده روى در اثبات مقام و موقعيت اجتماعى , مربوط مى شوند.مـمـكـن اسـت تـنها گفتگوى ميان دوستان و يا خويشاوندان و يا مطالعه بعضى از موضوعات يا شنيدن خبرهايى از رسانه ها, اضطراب و پريشانى او راتحريك كند.

او در هـراس است كه مبادا در امتحانها موفق نشود و يا در آينده باشكست روبه رو شود و از عهده انجام تكاليف مدرسه به خوبى برنيايد و موردتحقير و سرزنش قرار گيرد, مى ترسد موقعيت او در كـلاس درس , مـتـزلـزل شـده و مـورد تـمـسخر آموزگارو همكلاسيهايش قرار گيرد و در آن هنگام ,قادر به پاسخگويى نباشد.

نـوجوان به همان اندازه كه دوست دارد, مستقل و دور از والدين زندگى كند, به همان ميزان به آنان علاقه مند و وابسته است , بخصوص ترس ووحشتى او را فرا مى گيرد كه مبادا والدين او بيمار شـده و يـا مـصـيـبـتـى بـرايـشـان پيش آيد و يا يكى از آنان را از دست بدهد, همچنين به خاطر وضـع اقـتصادى و مالى خانواده , گاهى جوان در نگرانى به سر مى برد

, كه مبادا فقر و بى چيزى به آنـان روى آورد و گاهى از وضعيت سلامتى خود و بيمارشدن , بيمناك است و يا از اين كه نتواند در آيـنـده شـغـلـى بـه دسـت آورد و يا عهده دار مسووليت و كارى بشود, هراس دارد و از جهت اجـتـمـاعـى مـواظـب اسـت كه به حيثيت اجتماعى و اخلاقى اش لطمه اى وارد نشود, در چنين شرايطى از روبه رو شدن با واقعيتها, دورى مى جويد و از كفايت خود, نگران است .

بنابراين , ترس و اضطراب از آينده اى مجهول , كمرويى و گريز از موقعيتهاى زندگى , پريشانى و افـسـردگـى بـه خـاطر غوطه ور شدن در ناراحتيهاى گذشته , همه و همه , شخصيت نوجوان را مـتـزلـزل و او را دچـار نگرانيهاى روحى و روانى مى كند, در اين زمان و موقعيت است كه جوان , نـيـازمـنديك پايگاه امن فكرى و محل اتكاى روحى مطمئن مى باشد, تا اين كه قلب او از دلهره و اضـطـراب درباره آينده و هراس و نگرانى در مورد زمان حال , باز داشته و براى ادامه زندگى به او آرامش بخشد.

در چنين شرايطى ياد خدا مايه آرامش دل جوان مى گردد و با صفاى باطنيى كه دارد و گرايش مـذهـبـى كـه در فطرتش نهفته است , نقطه اميد در قلبش روشن مى شود و اضطراب روانى اش كاهش مى يابد.

تجربه , نشان داده است , جوانانى كه به خدا ايمان داشته و در حوادث زندگى به او توكل مى كنند, تـرس واضـطراب به دلشان راه نمى يابد و همواره در صحنه هاى زندگى با عزمى راسخ و اراده اى پـولاديـن در بـرابـر حـوادث , پـايدارى نشان مى دهند, بطورى كه اطرافيان را شيفته شجاعت و ابتكارخود كرده و به شگفتى وامى دارند.

صـحـنـه هـاى جنگ در سالهاى اخير, بيانگر اين شجاعتهاى ناشى از ايمان به خداست , مثلا, يك نـوجوان تازه بالغ , بدون سلاح , چندين نفر از افراددشمن را اسير كرده و آنان را تا جايگاه نيروهاى خودى آورده و تحويل آنان مى دهد.

خشم در جوان

در جـوان , خشم يك حالت تهاجمى و دفاعى است كه هرگاه منافع و مصالح شخصى اش به خطر افتد يا مانعى در رسيدنش به هدف پيش آيد و يادر انجام كارى ناتوان باشد, در او ظاهر مى گردد.

واكـنـشـهاى خشم در جوان بسيار متفاوت است , به خصوص در اوايل بلوغ , در عده اى به صورت تـمـرد و سـرپـيـچى و در برخى به گونه داد و فريادكشيدن و در عده اى ديگر به صورت سكوت هـمـراه بـا اخـم و گـوشه گيرى و افسردگى نمايان مى شود, زمانى به صورت عكس العملهاى تكرارى ازقبيل : كوبيدن پا به زمين و يا در به ديوار, ظاهر مى گردد.

مـدت زمـان خـشـم در نـوجوان بيش از كودكان است و عوامل محرك خشم در نوجوان , گاهى چـيـزهـايى است كه از آن محروم مى شود و بين او وآرزوهايش فاصله مى افتد و يا از خواسته هاى آنـى اش جـلـوگيرى مى شود, مثلا, مى خواهد بخوابد مانع خوابيدن او مى شوند و يا او را از خواب بـيـدارمـى كـنند و يا خود دست به كارى مى زند, اما از انجام آن ,ناتوان است و يا زمانى كه خود و خانواده اش مظلوم واقع مى شوند و يا وقتى كه اطرافيان به اشيا و وسايل او دست درازى مى كنند.

گاهى خشم وى متاثر از عوامل طبيعى است , مثل (تغيير) هواى خيلى سرد و يا حرارت سوزان و طوفان , گاهى هم خشم در مقابل رفتار والدين پديد مى آيد.جـوان در تـمـام اين حالتها بايد خونسردى خود را حفظ كند و سعى نمايد, تعادل خود را از دست نـدهـد و قـبـل از هـر عـمـل يـا عكس العملى كه مى خواهد انجام دهد, عاقلانه بينديشد, چرا كه مـيدان دادن به غضب , انسان را در زندگى كم كم به يك حالت حساسيت عصبى مى كشاند و در اين هنگام , عقل رو به ضعف مى گرايد.

افـراط در خشم و غضب موجب مى شود كه شخص , مبتلا به نوعى جنون گردد و هر عملى را كه عقل , مجاز نمى داند از او صادر شود.پـيـامبر اكرمر فرمود: غضب ايمان را فاسد مى گرداند, همچنان كه سركه , عسل را ((15))و نيز از امام صادق (ع ) نقل گرديده است كه درباره غضب فرمود: كليد هر شر و بدى , خشم است ((16)).

جـوان در بـرابر والدين و دوستان و زيردستان خود, بايد خشم خود را كنترل كند, اما هنگامى كه مـى بـيند حقى ناحق مى شود, ديگر نبايد دم فروبندد, بلكه در اين صورت بايد خشم خود را بطور طبيعى و معقول اظهار كند و از حق دفاع نمايد, ولى از جاده عدالت و اعتدال خارج نشود.

در مورد پيامبر بزرگ اسلام , نقل گرديده است كه او به خاطر دنيا خشمگين نمى شد, اما هرگاه پاى حق به ميان مى آمد و حقى ناحق مى شد,غضبناك مى گرديد و احدى را نمى شناخت و آرام و قرار نمى گرفت تا اين كه حق را به حقدار برگرداند و ستم را از ستمديده برطرف نمايد ((17)).

محبت

مـحبت و دوستى يكى از عواطف بسيار مهم و با ارزش در جوان است , به خصوص در دوران بلوغ , شديد بوده و مى توان آن را يكى از ويژگيهاى اين دوره دانست .احـسـاس دوستى و ابراز محبت به ديگران , همسالان و بزرگترها نشانگر يكى از نيازهاى طبيعى اوست .هنگام بلوغ , در نوجوان نسبت به جنس مخالف محبت و دوستى هم پديد مى آيد.ايـن كـشـش , نـشـانه اى از رحمت الهى است كه خداوند براى استوارى نظام خانواده و گزينش همسر, در آينده براى او تدارك ديده است .

در حقيقت , اين احساس محبت , يكى از اساسى ترين شالوده هاى نظام خانواده در روابط اجتماعى او به شمار خواهد آمد و بناى استوار زندگى خانوادگى او را در آتيه تشكيل خواهد داد.خـداونـد مـى فـرمايد: و از نشانه هاى قدرت الهى , اين است كه براى شما از جنس خودتان زوجى بيافريد تا اين كه در كنار او آرامش يابيد وبين شمارحمت و محبت , جارى كرد ((18)).

احكام دوران بلوغ

بنابه نظر مراجع دينى , دختر بعد از تمام شدن نه سال قمرى و پسر پس از اتمام پانزده سال قمرى بـالغ مى شود, چنانچه پسر قبل از رسيدن به پانزده سالگى محتلم شود يا اين كه موى زبر در محل مخصوص ((19))پيدا شود, مكلف است .كسى كه به حد بلوغ رسيده , نماز و روزه بر او واجب مى شود و بايد براى انجام احكام مورد احتياج خود از مجتهد جامع الشرايط تقليد كند.علايم رشد و بلوغ , اختصاص به انسان ندارد, بلكه آفريدگار جهان در همه موجودات عالم , اعم از انسان , حيوان و نبات به نحوى خاص , اين پديده شگفت انگيز را قرار داده است كه پس از چندى در آنها استعداد بارورى و توليد مثل , بطور طبيعى نمايان مى گردد.

علامت بلوغ در نوجوان پسر, به صورت احتلام ظاهر مى شود.انـسـان , اشـرف مخلوقات است و اين حالت احتلام در او آيت و نشانه اى است از قدرت پروردگار بزرگ كه جوان بايد با آن آشناگردد, احكام آن رابداند ورعايت نمايد.تـوضـيـح مـطلب به اين ترتيب است كه جوان , هنگامى كه به سن بلوغ مى رسد, در خواب حالتى خـاص بـه وى دسـت مى دهد و همزمان با آن , منى ازاو خارج مى گردد و معمولا بلافاصله بيدار مى شود.

او نـبايد از اين واقعه نگران باشد, چرا كه خداوند متعال با ايجاد دستگاه جنسى در جسم او و بروز اين حالت در دوران جوانى و بلوغ مى خواهد,نويد آمادگى پدر شدن ـ به منظور بقاى نسل ـ را به او بدهد.در ايـن زمان است كه پا به عرصه تكليف مى گذارد و احكام الهى بر وى جارى مى گردد, لذا بايد بلافاصله غسل نمايد.انجام غسل بااحكامى كه وارد شده , موجب پاكى جسم و صفاى روح او مى شود.

مـستحب است در هنگام غسل ,بگويد: اللهم طهرنى و طهر قلبى ((20))كه اين جمله به او آرامش خاصى مى بخشد.در اين هنگام , نماز و تمامى احكامى كه براى بزرگسالان واجب گرديده , بر او نيز واجب مى شود.جـوان ايـنـك وارد مـرحله جديدى از زندگانى اش شده و در پيشگاه حضرت حق , مقام و منزلت ويژه اى دارد.او اكـنـون ايـن شايستگى را يافته كه مورد خطاب آفريدگار جهان واقع شده و بايد به اين دعوت پاسخ گويد ((21)).

او در ايـن مـرحـله از زندگانى خود, بايد بداند كه تمام اعمال , حركات , رفتار و گفتارش و حتى تـصـوراتـش تحت محاسبه الهى قرارمى گيرد و اگر خودرا در معرض هدايت مبدا آفرينش و در مـسـيـر قـانـون الهى قرار دهد و هماهنگ با برنامه هاى نظام خلقت عمل كند, هر روز كه از عمر گرانقدر اومى گذرد, يك قدم به سوى كمال و سعادت جاويد, نزديك مى شود.

او بايد قدر گوهر جوانى خود را بداند و اين مرحله حساس و پرفراز و نشيب زندگى را خوب درك كند.هـمـواره خـود را در مـحـضـر خـداونـد, حـاضـر و نـاظـر بـبيند و در نمازش از او يارى جويد و دعـاكـند ((22))تا بتواند در برابر همه مسائل و سختيهايى كه درآينده پيش مى آيد, پايدارى نشان دهد و بر همه آنها غلبه يابد.

اهميت دوران بلوغ

از نظر اسلام , اين قسمت از زندگى انسان , بسيار اهميت دارد ((23)).

در اين دوران است كه بناى اساسى شخصيت فردى و اجتماعى جوان پايه ريزى مى شود.روش تـربـيـتـى اسـلام بر اين امر تاكيد دارد كه جوان اين دوران را با معرفت و پاكى سپرى كند, چـراكـه : در جـوانـى پـاك بـودن شـيـوه پـيـغـمـبـرى اسـت ورنـه هرگبرى به پيرى مى شود پـرهـيـزگار ((24))در اين دوران حساس , جوان واقعا نمى داند چه كند و چه چيزى در وجود او دارد اتفاق مى افتد.

تغييرهاى عمومى بدن و تاثيرهاى روانى آن , چنان سريع و همه جانبه است كه او را دچار تشويش و نـگـرانى مى كند و برخوردها و ارتباطهاى او را بااطرافيان و خانواده اش دچار مشكل مى سازد, در اين زمان است كه او شديدا نياز به محبت دارد و در پى يافتن يك نقطه اتكاى روانى و روحى است و دوست دارد ديگران به شخصيتش احترام بگذارند و او را مورد توجه قرار داده و به حساب آورند, بـه هـمـيـن مـنـاسبت است كه پيامبر اسلامرضمن بيان مراحل تربيت , هفت سال سوم زندگى مـقـدمـاتـى انـسـان ـكـه هـمـان دوران بـلـوغ و جـوانـى اسـت ـ ((25))

والـديـن و مربيان را سـفـارش مـى فـرمايند كه در اين سنين به جوان به عنوان يك شخصيت بزرگسال بنگرند و به او اعتماد نموده و در كارها با وى مشورت كنند.در زندگى خانوادگى نظر او را دخالت داده و به او مسووليت بدهند تا شخصيتش شكوفا گردد.

جوان در اين مرحله , خود را همرديف با ساير اعضاى خانواده مى پندارد و انتظار داردكه از احترام مـتـقـابـل برخوردار باشد, لذا پيامبر اكرمر فرمود:من به تمام شما مسلمانان توصيه مى كنم كه با جوانان به نيكى رفتار كنيد و به شخصيت آنان احترام بگذاريد ((26)).

در اسلام به جوان , شخصيت داده شده و تاريخ اسلام , گوياى اين مطلب است .پـيامبر بزرگوار اسلام در آخرين لحظه عمر خويش فرماندهى سپاه عظيمى را كه مى خواست به كشور روم اعزام كند, به عهده جوانى به نام اسامه بن زيد قرار مى دهد.

در گـذشـتـه بـعـضى از علماى بزرگ ما, فرا رسيدن دوران بلوغ و تكليف را براى نوجوانان خود جشن مى گرفتند و بزرگان را دعوت نموده و درمراسم با شكوهى از او به عنوان يك فرد بالغ نام بـرده و حضار مجلس نيز به او تبريك مى گفتند و بدين طريق به او مى فهمانيدند

كه اين مرحله اززنـدگـى شـما سر آغاز حيات با ارزش و جديدى است , كه همانند ساير بزرگسالان رشد يافته , مورد خطاب خداوند قرار مى گيرى و مسووليت پيدامى كنى و بايد خود تصميم بگيرى , تو داراى شـخـصـيـت مستقل شده اى و در رفت و آمدها, در نشست و برخاستها و در ارتباط با ديگران بايد حـريـم وحـدود الـهـى را رعايت كنى ب و بدين سان با او به عنوان يك شخصيت رشد يافته , رفتار مى كردند.

هـمـين امر به پرورش و رشد روحى و روانى او كمك مى كرد وكم كم او را براى پذيرفتن وظايف پرمسووليت زندگى آينده خود آماده مى ساخت .حال بد نيست در اين جا اشاره اى به سفارشهاى سيد بن طاووس ـيكى از برجسته ترين علماى قرن شـشـم كـه تـوفـيق تشرف به خدمت حضرت ولى عصر (عجل اللّه تعالى فرجه الشريف ) را داشت ـ بنمايم .

او در كتابى به نام كشف المحجه در قسمتى از گفتارش در خصوص دوران بلوغ و تكليف , خطاب به فرزندش چنين مى گويد: اگر من با مراحم وعناياتى كه خداوند, مرحمت فرموده , زنده بمانم , روز تشرف تو را به سن تكليف (بلوغ ) عيد قرار مى دهم و يكصد و پنجاه دينار صدقه خواهم داد.

اگر بـلوغ تـو فـرا رسد با اين كار قيام به خدمت حضرتش خواهم كرد, زيرا مال از اوست و من وتو بنده او هستيم .پس اى فرزندم , محمد, به ياد عظمت مقام و كمال و بخشندگى حضرتش باش كه در اين هنگام به تو اهميت داده و فرشتگانش را به سوى توفرستاده ((27))تااعمال عبادى تو راحفظ نمايند و در روز حساب گواه بر تو باشند.

پس در دوران بلوغ و رشد خود, حق آنان را ادا كن و طاعت الهى را به جاى آور! در اوقات زندگى خـود بـا ايـشان به خوبى و نيكى مصاحبت وهمنشينى كن , بطورى كه غير از خوبى و زيبايى از تو چيزى نبينند و نشنوند.

اگرگاهى غفلتى از تو سرزند و از ياد خدا غافل شوى , فورا توبه كن و بدون تاخير, در مقام جبران آن بـرآى و صـدقـه بـده , كـه صـدقه آتش گناه راخاموش مى گرداند,و چون به سن و سالى كه خـداونـد جل جلاله تو را به كمال عقل مشرف فرمايد,برسى وصلاحيت وشايستگى سخن گفتن وروبـه رو شـدن (در نـماز) با حضرتش به تو عطا كند و شايستگى ورود به ساحت قدسى اش را به اطاعت و بندگى به تو مرحمت فرمايد, آن روز را درنظر بگير و تاريخ آن را يادداشت كن و آن را از بـهـترين و بزرگترين اعياد خود قرار بده و هر ساله در آن روز تجديد شكر خدا بنما و صدقه بده وبيش از پيش به طاعت خداوند بپرداز ((28)).

كشمكشهاى درونى وعوامل مهيج بيرونى

در انسان كششها و تمايلهاى مختلفى وجود دارد.خـداونـد ايـن كـشـشـها و تمايلها و غرايز طبيعى را براى هدف و مقصودى عالى دروجود بشر به وديعت نهاده است .جوان در اين مرحله از دوران زندگى خود علاوه بر ميل به غذا و استراحت و غريزه جنسى , مجهز به قوه عقلانى است .در هـنـگـام بـلـوغ , قـوه تـعـقـل و تـفـكـر در او از جـهت آمادگى براى فعاليت , به كمال خود مى رسد ((29)).

جـوان نـبايد به همه خواسته ها و تمايلهايى كه در ذهن و خاطره اش وارد مى شود, بلافاصله جامه عـمـل بـپـوشـاند, بلكه بايد در كارها, پس از تفكروانديشه كافى و بررسى همه جانبه آن , عاقلانه تـصـمـيـم بـگـيـرد, زيـرا نـفس انسانى هم در معرض دعوت به كارهاى خير و عقلانى و هم در معرض وسوسه به كارهاى شر و شهوانى قراردارد ((30)).

كسى در اين صحنه نبرد و مبارزه داخلى پيروز مى گردد كه جانب عقل را مراعات كند.در قرآن كريم تاكيد فراوانى درباره انديشيدن در كارها و تعقل نمودن در امور شده است ((31)).بـا بـروزتـمـايـلـهـاى جنسى در اين دوران , جوان , بيشتر مورد هجوم وسوسه هاى شيطانى قرار مى گيرد و به همين جهت است كه تكليف پيدا مى كند,لذا پاك ماندن جوان در اين دوران , ارزش فراوان دارد.در حـديـثـى آمـده است كه خداوند به جوان پرهيزكار مباهات مى كند و به ملائكه مى فرمايد: به بنده ام نظر كنيد كه شهوتش را به خاطر من ترك كرده است ((32)).

جـوان در ايـن دوران بـا مـسـائل و حـوادث گـونـاگونى روبه رو خواهدشد و براى بارور شدن شخصيتش در معرض آزمايشهاى فراوان الهى قرار خواهدگرفت , در محيط زندگى او زمينه هاى بسيارى براى رشد و سعادت و يا سقوط و شقاوت , پيش خواهد آمد.

/ 5