بیشترلیست موضوعات مقدمه جوان و دوران بلوغ نخستين گام مهمترين دوران زندگى پديده هاى جسمى بلوغ پديده هاى روحى و روانى بلوغ رشد ذهنى , عقلى جوان ظهور هويت من در جوان ترس در جوان خشم در جوان محبت احكام دوران بلوغ اهميت دوران بلوغ كشمكشهاى درونى وعوامل مهيج بيرونى ديدگاه واقع بينانه اوقات فراغت نظم در جوان معاشرت با دوستان روابط جوانان باوالدين خويشتن دارى جوان انحرافات جنسى و راه درمان آن عشق و جوانى علل پيدايش انحراف جنسى احكام انحراف جنسى از نظر اسلام راه علاج توصيه هاى عملى سخنانى چند از پيامبر اكرم و ائمه معصومين (ص ) درباره جوانى توبه جوان پاورقي توضیحاتافزودن یادداشت جدید
او بـا افـراد آلوده و بى بند و بار و منحرف , مواجه خواهد شد و در معاشرتهاى روزانه ممكن است با زنـان و دخـترانى رو به رو گردد كه عفت اخلاقى و ضوابط شرعى را رعايت ننمايند, لذا موقعيت براى انحراف جوان , فراهم مى شودب .جـوان در اين هنگام بايد كاملا هوشيار باشد و قدر پاكى و سلامت روانى خود را بداند و دامن خود را آلوده نسازد, بلكه خويشتن دارى كند.گاهى ممكن است يك نگاه , سرآغاز لغزشى بزرگ براى او باشد.اهميت پرهيز از نگاه آلوده به حدى است كه به جرات مى توان گفت , كسى كه نگاه خود را كنترل نكند, موفق به نگهدارى غريزه جنسى خويش نمى شود.بنابراين , اولين قدم اساسى و عملى در كنترل شهوت ,مراقبت از نگاه و چشم چرانى است .قرآن صريحا هشدار مى دهد: به مردان مومن بگو كه چشمهاى خود را (از حرام ) و دامن خود را از آلودگى نگاه دارند ((33)).در واقـع نـگـاه كـردن , مقدمه اشتغال فكر به عواقب و خاطره هاى مربوط به آن است , زيرا پس از نـگـاه , صـحـنـه هاى مهيج در ذهن , باقى مى ماند واحساسها و اراده انسان را تحت تسلط خود در مى آورد و انسان , تابع شهوات خود مى گردد.جـوان بايد سعى كند به جنس مخالف نگاه نكند و اگر غفلتا نگاهش افتاد, لااقل تماشا نكند, بلكه چشم خود را بلافاصله متوجه جاى ديگر نمايد واز نگاه مجدد, جدا خوددارى كند.بـايـد جوان را از شركت در برنامه ها يا ميهمانيهايى كه او را به نگاه هاى هوس آلود وادار مى نمايد, منع كرد, زيرا اثرهاى نگاه هاى مستمر و طولانى ,به مراتب , بيشتر از نگاه هاى گذرا و آنى در كوچه و خيابان است ((34)).پـيـامبر اكرمر فرمود: نگاه به نامحرم , تير زهرآلودى است كه از ناحيه شيطان , پرتاب مى گردد و هـركس از خوف خدا آن را ترك كند, خداوند به اوايمانى مى دهد كه شيرينى اش را در دل احساس نمايد.و نـيـز امـام صادق (ع ) مى فرمايد: از چشم چرانى بپرهيزيد كه آن بذر شهوت را در دل مى كارد و صاحب خود را در فتنه و فساد مى اندازد.عامل ديگرى كه نقش بسيار موثرى در تحريك ميل جنسى دارد, نيروى تخيل و فكر است .نـيـروى تـخـيـل كه خداوند, آن را براى بالندگى فكرى و آفرينندگى هنرى در وجود انسان به وديعت نهاده است , در دوران جوانى ممكن است موردسؤ استفاده قرارگرفته وتحت تاثير و تسلط غريزه جنسى و وسوسه هاى شيطانى , فرد به خود ارضايى پردازد.در بـعـضى موارد, حتى نفوذ يك فكر و خيال هوس آلود, آن هم براى يك لحظه و مشغول نمودن فكر به آن , كافى است كه انسان را از حالت طبيعى خارج كرده و ميل جنسى او را تحريك نمايد.بـنـابراين بايد همان طور كه چشم خود را از نگاه هاى بى مورد و حرام باز مى داريم , انديشه و خيال خود را نيز از هرگونه تصور بى مورد وحرام نگه داريم و به محض خطور چنين فكرى , خودرا با فكر ديگرى مشغول سازيم و سعى كنيم , فكر قبلى را كاملا فراموش نماييم ((35)).بـنـابـراين براى اين كه جوان از چنگال اين تمايلها وكششها رهايى يابد و عقل و منطق برسرتاسر وجـودش حـاكم و فرمانروا باشد, لازم است كه بااجتناب اززمينه هاى انحراف به عقل خود ميدان دهد وآن را با ايمان به خدا و انجام نيايش و عبادت تقويت كند تا بتواند در مقابل تمايلهاى درونى وكششهاى بيرونى , خود را كنترل نمايد و چشم و گوش بسته تسليم آنها نشود.
ديدگاه واقع بينانه
بـيـدار شـدن غريزه جنسى در جوان , نبايد مورد سؤ استفاده افكار و انديشه هاى غلط واقع شود و نبايد به آن به عنوان يك پديده زشت و آلوده وانحراف آميز نگاه شود.همان طور كه گفته شد, بروز و ظهور ميل جنسى , خود آيت و نشانه اى است از طرف خداوند كه بـه مـنـظور بقاى نسل , در وجود بشر نهاده شده وداراى هدف و مقصدى عالى و هماهنگ با كل نظام آفرينش است .آشـكـار شـدن غـريزه جنسى در جوان و بالغ شدن وى به معناى اين نيست كه او از همه جهات ـ اخـلاقى , اجتماعى , اقتصادى ـپا به مرحله بلوغ نهاده و آمادگيهاى لازم را براى ازدواج و تشكيل خانواده , پيدا كرده است , بلكه او بايد مدت زمان ديگرى را صبر كند تا از هر جهت , پختگى مناسب رابراى تشكيل زندگى مشترك زناشويى به دست آورد.در واقـع ظـهـور غـريـزه جنسى , در سنين جوانى , به منزله بشارتى است ـ در جهت رشد طبيعى فردى جوان ـ كه در آينده اى نه چندان دور, مى تواند,همانند هر انسان بزرگسالى تشكيل خانواده دهد.جـوان نـبايد بيش از اين درباره غريزه جنسى و مسائل زندگى زناشويى , جستجو و كنكاش كند, چرا كه پى گيرى بيش از حد و تخيل و انديشيدن بيش از اندازه در اين باره , موجب انحراف فكرى , اختلال روانى و از بين رفتن آرامش روحى و عدم توفيق در درس و تحصيل خواهد شد.جـوان بـايد ارزش فرصتهاى دوران جوانى را بداند و با برنامه ريزى دقيق و حساب شده , در طول زندگانى خود, حداكثر بهره بردارى را از آن بنمايد.دانـشمندان بزرگ , بيشترين موفقيت خود را, مرهون بهره گيريهاى صحيح از دوران جوانى خود مـى دانند و با مطالعه و كسب تجربه هاى فراوان واندوختن دانشهاى بيشمار ـدر هنگام ميانسالى ـ از آنها نتايج پر بار علمى گرفته اند ((36)).جـوان بـايـد هوشيار باشد و در كارها و فعاليتهاى روزانه به عقل خود, ميدان دهد و بر عواطف و احساسها و غرايز خود تسلط يابد, تابتواند مسائل رادرست ارزيابى كند.بـايـد ريـشه تمايلها و خواسته هاى خود را بررسى نمايد, اگر موافق عقل و قوانين شرع بود آن را دنبال كند, وگرنه از انجام آن كار, صرف نظر نمايد.در اين مرحله از زندگى , بايد بيش از پيش با خداى خود انس و الفت پيدا كند و در نيايشهاى خود از او يارى بخواهد, زيرا انسان در اين دوره بيشتراز هر زمانى در طول دوران زندگانى خود مورد توجه خداوند است .ابتداى بلوغ , جوان هنوز مرتكب گناه ومعصيت نشده , صفحه دلش پاك وبى آلايش است .اگر خطايى مرتكب شود, زود توبه اش مورد قبول خداوند, واقع خواهد شد.بيشتر توفيقات دانشمندان و علماى ارزشمند, بر اثر پاك زيستن در دوران جوانى است .در ايـن دوران بـوده اسـت كـه رابطه خود را با خالق خويش , مستحكم كرده و به مقامهاى عالى روحى نايل گرديده اند.جنگ ايران و عراق , حوادثى را پيش آورد كه عملا نشان داد, انسانهاى پاكى كه در عنفوان جوانى بـاعـشقى سرشار و قلبى مملو از ايمان به خدا, درفعاليتهاى اجتماعى و مردمى خود با دلى شاد و لبى خندان و تلاشى خستگى ناپذير در صحنه هاى نبرد حق عليه باطل , چگونه انجام وظيفه كرده وبـه كـارهاى سازنده اى دست زدند و با درايت كامل به سوى كمال نهايى و قرب الهى پيش رفته وره صد ساله را يك شبه طى نمودند.
اوقات فراغت
ايام جوانى به سرعت سپرى خواهد شد و بار ديگر بازنمى گردد.جوان بايد طورى برنامه زندگى خويش را تنظيم نمايد كه از اوقات فراغت خود به نفع سازندگى روحـى و روانى خويش بهره گيرد و براى ادامه تحصيل و شغل مناسب در آينده , آمادگى لازم را به دست آورد.بايد قدر فرصتها و ايام پر ارزش جوانى را بداند و آن را بيهوده هدرندهد ((37)).حـضـرت عـلـى (ع ) مـى فـرمـايـد: پـيش از آن كه دوره پيرى ات فرابرسد ازجوانى خود استفاده كن ((38)).و نيز مى فرمايد: كسى كه وقت خود را به كسالت و بيهودگى صرف كند, به خوشبختى نمى رسد.جـوان بـايـد در زنـدگـى اش برنامه و نظم داشته باشد, تا اوقاتش چراگاه وسوسه هاى شيطانى نگردد.او بـايـد از تـفريح و ورزش براى سالم سازى بدن در جهت پرورش روح , استفاده كند, زيرا تفريح سالم , انسان را از ملالت كارهاى يكنواخت زندگى , رهايى مى بخشد.حضرت على (ع ) مى فرمايند: فرح و شادمانى , باعث وجد و نشاط روح مى شود ((39)).متاسفانه بعضى از جوانان ما نمى دانند, چگونه از اوقات فراغت خود بهره جويند.گـاهـى در خـلال ايـام تـعـطـيلى و فراغت مرتكب گناه مى شوند, و دست به كارهاى نامشروع مى زنند و در نتيجه , موجبات كسالت و پشيمانى خود وديگران را فراهم مى سازند.بـنـابـرايـن , جـوان مى تواند قسمتى از فرصتهاى خود را پس از مطالعه دروس به ورزش و انجام فـعـالـيـتهاى جسمى وهنرى با دوستان خوب اختصاص دهد, از اين رو انجام اعمال زير را در ايام فراغت پيشنهاد مى كنيم :.ـ اسـتـفـاده از نـرمـش و حـركـتـهاى سبك , بطورمرتب وروزانه و يا هفته اى يك بار پرداختن به ورزشـهاى سنگين , مانند كوهنوردى , شنا, واليبال , فوتبال ,كشتى وب ولى نبايد همه اوقات فراغت صرف ورزش شود, بلكه با برنامه ريزى از فرصتها استفاده شايسته اى به عمل آيد.ـ هـر جوانى بايد استعدادهاى ذوقى خود را نيز شناسايى كند و با اختصاص دادن وقت مناسبى آن را پـرورش دهد, مثلا, مى تواند در زمينه نقاشى ,عكاسى , خطاطى , شعر, مكانيكى و الكترونيكى و غـيـره , پـس از خـسـتـگـى ازمـطـالـعـه , پاره اى از فرصتهاى مرده را كه معمولا بدون استفاده باقى مى مانند, به اين قبيل امور تفننى اختصاص دهد تا در اين زمينه ها تجربه اى كسب كند.پرداختن به امور ذوقى از اين جهت اهميت دارد كه اولا: برتوانايى انسان مى افزايد.ثـانـيـا: سبب تلطيف روح مى شود و زندگى را ازحالت خشك وبى روح , خارج ساخته وشخصيت انسان را به صورت چند بعدى (نه يك بعدى )رشد مى دهد.ـ در مـطالعه بايد علاوه بركتب درسى و كتابهاى مفيد در زمينه هاى اعتقـادى , اخلاقى , تاريخى , سيـاسى , به افزايش اطلاعـات عمومى و فراگيرى تجويد و قرات قرآن و زبانهاى خارجى نيز توجه داشت و درزمينه هاى مختلف بر اطلاعات خود افزود تا وسعت ديد پيدا نمود.ـ پـاره اى از مهارتهاى فنى و عملى نيز درزندگى مورد نياز است و بهتر است در دوران جوانى با اسـتفاده از اوقات فراغت به فراگيرى آنها پرداخت ,از قبيل : تعمير وسائل مكانيكى , برقى وب كه ما را براى زندگى آينده آماده مى سازند.پس بايد همه جانبه فكر كرد و همه جانبه برنامه ريزى كرد و به پرورش استعدادهاى فكرى , ذوقى , هـنـرى , عـلـمى پرداخت تا ديدى واقع بينانه وشخصيتى جامع به دست آورده و به كمال انسانى نزديك شد.
نظم در جوان
وجـود نـظـم در زنـدگى جوان , يكى از مسائل بسيار مهم بوده و موفقيت او در آينده تحصيلى , مرهون رعايت كامل نظم و ترتيب در زندگى اش مى باشد.انـسـان در سـايـه نـظم بهتر مى داند كه چگونه زندگى كند, چطور از اوقات فراغت خود به نحو شايسته اى بهره بردارى نمايد.مـنـظور از نظم و ترتيب , انجام كارها و اعمال با هدف معين است , كه از وحدت و هماهنگى لازم برخوردار باشد, بطورى كه بارعايت آن , انسان بتواند در مراجعه و دستيابى به كارها و موضوعات و وسائل و اطلاعات , دچار سردرگمى و اتلاف وقت نگردد.رعايت مقررات و قوانين جارى زندگى و قرار دادن هر چيزى در جاى معين خودش و انجام دادن هر كارى , در وقت و زمان خود, نمونه اى از نظم است .نـظـم , شـامـل هـمـه مسائل زندگى , از قبيل : لباس پوشيدن , نظافت كردن , خوردن , خوابيدن , مـسـواك زدن , معاشرت با دوستان و فاميل و همچنين چيدن وسائل و نوشت افزار و كتابهاى خود در جاى معين , مطالعه كردن , حفظ نمودن اطلاعات , فراگيرى معلومات , تفكر كردن و مى شود.جـوان بـايد بداند, كى بخوابد, كى بيدار شود و چه وقت , مطالعه كند, و چه موقع , تفريح و ورزش نمايد و چه زمانى كارهاى محوله خانه را انجام دهد, مكان و زمان هرچيزى را بموقع تشخيص دهد و بـرايـش بـرنـامـه ريـزى كـنـد, هـرچـيـزى را بـه جـاى خـود بـگذارد تا هنگام مراجعه به آن , دچارسردرگمى و آشفتگى نشود.قـواى ذهـنى و عقلى جوان در سايه نظم , ترتيب منطقى يافته و سبب موفقيتهاى درسى وى در آينده خواهد شد.از طـرفـى در سـايه نظم , زندگى تحت قاعده در مى آيد و فعاليتها و كارها نظام پيدا مى كند و با راحـتـى بـيـشـترى انجام مى پذيرد, مشكلات سريعتر حل مى شود و جوان از آشفتگى در كارها و مطالعه مطالب تكرارى , بخصوص در كتب درسى رهايى مى يابد.هـدف عـمـده نـظـم در زنـدگـى , بهره گيرى و صرفه جويى در وقت و داشتن ضابطه و معيار صحيحى براى اندوختن اطلاعات در ذهن است .هـمچنين رعايت نظم و ترتيب در زندگى روزمره از جهت روانى , سبب مى شود كه جوان , حتى هـنـگـام تـحـصـيـل و فـراگـيرى دانش , اطلاعات علمى خود را تحت قاعده و نظم فراگيرد و يـادگـيـرى , بطور منظم صورت پذيرد, بطورى كه مطالب , منسجم و به ترتيب درخزانه حافظه جايگزين شود وهرگاه شخص بخواهد به اطلاعات قبلى خود مراجعه كند و به راحتى و به سرعت , اطلاعات و مطالب در ذهنش حاضر شود.ايـن مـساله در آينده جوان , تاثير بسزايى دارد, بخصوص در دوران تحصيل هنگامى كه مى خواهد خود را براى امتحانات و كنكور ورودى دانشگاه آماده سازد.رعايت نظم اصولا در سلامتى فكر و صحت جسم و اعتدال روح و روان انسان , بسيار موثر است .نظام آفرينش براساس نظم و ترتيب بنا شده است و براساس نظم , جريان دارد.رعـايـت نظم , موجب هماهنگى انسان با طبيعت گرديده و در اين راستا انسان از جهت روحى و روانى از سلامت و آرامش خاصى برخوردارخواهد بود.بـه سـبـب رعـايـت كردن نظم , جوانان افكارشان شكل مى گيرد و زمينه ابتكارات وخلاقيتهاى هنرى , علمى و فرهنگى در آنها فراهم مى گردد.بـى نظمى در جسم و جان , آثار ناگوارى به جا مى گذارد و خارج شدن از قاعده طبيعت , عوارض منفى در رفتار آدمى ايجاد مى كند.مـعـمـولا افراد بى نظم در زندگى شان عصبانى و رفتارشان غيرعادى و نامتعادل است , زيراخود بـى نـظـمـى در عـكس العملهاى روحى و اخلاقى آنان تاثير متقابل داشته و سبب تضعيف اراده و زمينه ساز عوارض و ناكاميهاى فراوانى در زندگى تحصيلى آنان خواهد شد.تجربه نشان داده است كه بى نظمى در فعاليتهاى حركتى و هوشى و عاطفى نيز تاثير منفى دارد, بخصوص عكس العملهاى آن در دوران بلوغ به صورت حادترى ظاهر مى گردد.از طرفى بى نظمى , سبب اتلاف وقت و ضايع شدن عمر و احساس ناراحتى و ايجاد روحيه شك و ترديد گرديده و خلاصه آثار نامطلوبى درشخصيت فرد به جا مى گذارد, به همين جهت است كه از ديـدگـاه مـولاى مـتـقـيـان على (ع ) آن قدر نظم در كارها و امور زندگانى اهميت دارد كه درآخرين لحظه هاى حيات خود ـ كه معمولا حساسترين و پر اهميت ترين سخنها گفته مى شودـ در قسمتى از سفارشاتشان خطاب به دو فرزند عزيزخويش , امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) و همه جوانان آينده مى فرمايند: سفارش مى كنم به شما و همه فرزندانم و خانواده ام و (همه ) كسانى كه سخن من به آنان مى رسد: به رعايت تقوا و نظم در كارها ((40)).
معاشرت با دوستان
مـعـاشـرت و هـمـنـشـيـنى با دوستان سالم و با ايمان , موجب رشد شخصيت اجتماعى و تقويت ارزشهاى اخلاقى و معنوى در جوان مى گردد.انتخاب دوستانى كه از لحاظ درسى و اخلاقى شايسته اند, خود مى تواند بهترين بازوى موفقيت در آينده جوان باشد.بـا دوسـتـان خـوب و مورد اعتماد مى توان در زمينه هاى درسى و مسائل اجتماعى و فرهنگى به تبادل نظر و همكارى پرداخت .الـبـتـه نشست دوستانه مى تواند در بالا بردن روحيه اجتماعى و اخلاقى و سطح بينش فكرى , به يـكديگر كمك كند, به شرط آن كه دوستان خوب به مصداق اين حديث شريف كه مومن آينه برادر مـومـن اسـت بـاشـنـد و در اصـلاح و رفـع عـيوب همديگر تلاش نمايند, زيرا كوشش صميمانه براى اصلاح يكديگر موجبات ارتقاى اخلاقى خود و ديگران را فراهم مى سازد.از طـرفـى دوستى با افراد پست و فرومايه ـكه معمولا آلوده به انحرافهاى اخلاقى هستندـ يكى از زمينه هاى مضر و انحرافى جوان است .دوستان منحرف و بى بند و بار و لاابالى , سعى دارند كه احساسها و تجربه هاى راست يا دروغ خود يـا ديگران را درباره مسائل جنسى با حرص وولع خاصى براى جوانان پاك و معصوم تعريف كنند و آنان را بدين طريق از راه بدر كنندب .يـك دوسـت ناباب , سرنوشت انسان را بطور كلى از مسير اصلى خود خارج كرده و او را در ورطه هـولـنـاك فـسـاد و گمراهى و انحراف هاى اخلاقى مى اندازد و موجبات تيره روزى وى را فراهم مى سازد.بـه هـمـيـن علت , قرآن كريم از عاقبت حسرت آور كسانى كه در دنيا با دوستان منحرف معاشرت داشته و به واسطه آنان به گناه و آلودگى كشيده شده اند ياد مى كند و زبان حال چنين افرادى را ايـن گـونـه تـوصـيـف مـى نـمـايـد: واى بـر مـن ! اى كاش فلان شخص را دوست و رفيق خود نگرفته بودم ((41)).بـنـابـرايـن به عنوان يك اصل كلى مى توان به اين نكته اشاره كرد: يكى از مهمترين وحياتى ترين مـسـائل جـوانان , مساله دوستيابى و انتخاب دوست خوب و مناسب است , بطورى كه اگر در اين زمينه دقت و احتياط لازم به عمل نيايد, بقيه تلاشها نيز سودى نخواهد داشت .
روابط جوانان باوالدين
شما جوانان عزيز بايد به خاطر داشته باشيد كه والدين شما انسانهاى معصوم نيستند.بنابراين هم داراى صفات برجسته و نيك وهم داراى نقاط ضعفند.حـال اگر نقاط ضعف آنها در خصوص كار شما و يا در طرز رفتارشان با شما آشكار شود, بهتر اين است كه با واقع بينى با آن برخورد كنيد و اين نقص را طبيعى بدانيد.در ضـمن , خصلتهاى برجسته و نيك آنان , محبت پاك و بى آلايششان به شما, بخصوص مواظبتى را كـه از ابـتـداى طـفوليت تاكنون درباره شماداشته اند از نظر دور نداريد, آن را به خاطر داشته باشيد و همواره از آنان قدردانى نماييد.بـه هـر حـال در جامعه امكانات زندگى و تحصيل براى همه يكنواخت و يكسان نبوده و بعضى از والـديـن بـه ايـن مسائل آگاه نيستند و يا آموزشهاى لازم را در اين باره نديده اند و آشنا به مسائل جوانان نمى باشند و درباره رفتار و كردار صحيح , آگاهى ندارند.از طـرفـى بـايـد بـا كمال ميل و رغبت از راهنماييها و اندرزهاى دلسوزانه و مفيد آنان كه حاصل چـندين سال تجربه گذراندن عمر آنان است , بهره گيريدودر مواقعى كه احيانا با شما برخوردى تـند مى كنند, چشم پوشى نماييد و ازخود, خونسردى لازم را نشان دهيد, اگر هم لغزشى دارند, محترمانه وبطور غير مستقيم به آنان گوشزد نماييد.هـرگـز نـگذاريد كه والدين از شما آزرده خاطر شوند, چرا كه در قرآن مجيد, سفارشهاى زيادى دربـاره پـدر و مـادر شـده اسـت , حـتـى در برخوردها ازگفتن كوچكترين سخن نامناسب , چون اف ((42))كه حاكى از تنفر و دلتنگى از آنان است , به شدت نهى گرديده است .
خويشتن دارى جوان
ارزش هـر انـسـانـى قـبل از هر چيز به ميزان دلبستگى او به آرزوها و اهداف زندگى اش مربوط مى شود.مـعـيـار تـعـادل او بستگى دارد به اين كه حقيقتا او تا چه اندازه بر اعصاب خود, مسلط بوده و از اعتماد به نفس برخوردار است .هـنـگـامى جوان مى تواند خود را صاحب اراده اى قوى فرض كند كه بتواند در مقابل خواسته ها و امـيـال نـفسانى اش بايستد و با صبر و بردبارى وبه كارگيرى عقل و انديشه , مشكلات زندگى را يكى پس از ديگرى از سر راه خود بردارد و بر هوا و هوس خود غلبه كند ((43)).اوبـايـد بـدانـد كه همواره در معرض بزهكارى و لغزش به سوى شهوات قرار دارد و تنها با تقويت ايـمان و رعايت تقوا مى تواند بر اهريمن درون (تمايلات شهوانى و وسوسه هاى شيطانى ) و دشمن برون (عوامل منحرف و دوستان ناباب ) پيروز شود.اگر جوانى غفلتا مرتكب عمل انحرافى و معصيت گرديد, بايد بلافاصله در پيشگاه خدا توبه كند و تـصـمـيم جدى بر ترك گناه بگيرد تا رفتار ناشايست به شكل يك خصلت زشت وناروا دروجود او جايگزين نگردد و به صورت عادت ثانوى در نفسش رسوخ نكند.او بـايـد بـدانـد كه تواناييهاى لازم را براى اصلاح رفتار خويش دارد و در ضمن , قدرت پذيرش او ازافراد مسن بيشتر بوده و از تعصبهاى بيجا به دوراست .قرآن كريم پس از بيان خطاهايى كه ممكن است انسان , مرتكب آنها بشود, توبه را به عنوان راه حل اصلى اصلاح رفتارش پيشنهادمى كند ((44)).پيامبر بزرگ اسلام مى فرمايد: توبه از گناه و خطا به اين معناست كه فرد, ديگر قصد نداشته باشد كه به سوى آن گناه بازگردد ((45)).جـوان نـبـايـد خطاى خود را هر چند هم اندك است كوچك بشمارد, تا اين كه در او ملكه ((46) گناه پيدا نشود.از رسـول اكـرمـر نقل گرديده كه فرمود: محبوبتر از هر چيز, نزد خداوند,توبه جوانى است كه از گناه پشيمان شود و از پيشگاه او آمرزش بخواهد ((47)).اگر جوان , مطيع خواسته ها و شهوتهاى خود گرديد, خود را به هلاكت مى اندازد ((48)).اصـولا نـفس انسان , ميل به بدى دارد ((49))و جوان , تنها با ايمان وتوجه به خدا مى تواند آن را به طرف خوبيها بكشاند.حضرت على (ع ) مى فرمايد: نفس خود را به خوبى ها وادار كن , زيرا نفس تو به طرف بديها متمايل است ((50)).آنگاه مى فرمايد كسى كه جلو خواسته هاى خود را گرفت به ارزش والاى انسانى دست يافت .جـوان بـا رعـايت خويشتن دارى (تقوا) بايد خود را براى زندگى آينده آماده سازد و بداند كه اين دوران كـوتاه بزودى سپرى خواهد شد و او نيز به گروه بزرگسالان خواهد پيوست و در آينده اى نه چندان دور عهده دار مسووليت اجتماعى شده وتشكيل خانواده خواهد داد.بـايد بداند و هوشيار باشد ((51))كه : كسانى در پذيرش و انجام مسووليت اجتماعى و خانوادگى مـوفـق خـواهـنـد بـود,كه دوران بلوغ و جوانى را به پاكى و سلامتى گذرانيده و از آلودگيهاى جـنـسـى درامـان بـوده بـاشندب كسانى كه بتوانند در فرداى زندگى خود, حقوق متقابل فرد و اجتماع , خانواده و همسررا رعايت كرده و به سعادت و نيكبختى دست يابند.در روز قـيامت هيچ بنده اى قدم از قدم بر نمى دارد تا به اين دو سوال پاسخ دهد:1 ـ عمرت را در چه كارى فانى نمودى ؟.2 ـ جوانى ات را درچه راهى صرف كردى ((52))؟.فصل دوم .
انحرافات جنسى و راه درمان آن
پيشگفتار.خروج انسان از مرز قوانين طبيعى حاكم بر نظام آفرينش , انحراف نام دارد.غريزه جنسى كه مبدا آفرينش , آن را جهت خير وكمال و بقاى نسل بشر در وجود انسان به وديعت نهاده است , ممكن است مورد سؤ استفاده وتجاوز قرار گيرد ((53)).خود ارضايى و كام گرفتن از خود, يك نوع انحراف جنسى است كه جسم و روان را ضعيف كرده و اين نوع شهوترانى با طبيعت آدمى مغايراست ((54)).پـيـدايـش ايـن عـادت شـوم در جـوان , بـيش از هر چيز ديگر, قدرت اراده اش را ضعيف كرده و شخصيتش را تباه خواهد ساخت .جوان منحرف با اين كار, موجبات تضعيف قواى ادراكى و عقلى و زمينه پيدايش پيرى زودرس را براى خود فراهم خواهد ساخت ((55)).زمينه ها.زمينه هاى انحراف جنسى در شرايطى كه انسان رشد مى يابد وپابه مرحله بلوغ مى گذارد, فراوان بـوده و ممكن است در دوران زندگى بسيارى ازجوانان پيش آيد و شهوت جنسى آنان را تحريك نمايد و درنهايت موجبات آلودگى و انحراف آنها را فراهم سازد.تـخـيـلات تـحريك آميز جنسى و عوامل محرك محيطى به عنوان زمينه هاى انحرافند, اما عامل سـومـى كـه مـوجب دعوت انسان به سوى انحراف جنسى مى گردد, همان وسوسه هاى شيطانى اسـت كـه درايـن صورت بايد از شر وسوسه هاى شيطانى به خداوند پناه برد, همان گونه كه قرآن فرموده است :.بسم اللّه الرحمن الرحيم .قـل اعـوذ بـرب الـنـاس * ملك الناس * اله الناس * من شر الوسواس الخناس * الذى يوسوس فى صدور الناس * من الجنه والناس ((56)).زمـانـى كه انسان در شرايط محيطى نامساعد و تحريك آميز قرارگيرد, خواسته هايى در او ظاهر مى شود.شـيـطـان ايـن خـواسـتـه هـاى نـفـسـانـى را در نظرش زيبا و دلفريب جلوه مى دهد و بگونه اى خناسانه ((57))و مرموز از درون , فرد را به سوى ارتكاب وانجام عمل , وسوسه مى كند.از سوى ديگر, عقل نيز از درون انسان به مقابله برمى خيزد و انجام كار مورد نظر را مجاز مى داند.شـيـطـان بـراى انحراف , از كششها و تمايلهاى غريزى استفاده كرده و فرد را به ارضاى نامشروع شـهوات جنسى فرا مى خواند, در مقابل , عقلا ودانشمندان و پيامبران و هاديان الهى جهت هدايت انـسـان بـه نيروى عقل و گرايش فطرى خيرخواهى در انسان , تكيه كرده و او را به ارضاى مجاز ومنطقى غرايز جنسى دعوت مى كنند.ايـن جـنگ و ستيز ((58)), يعنى , مقابله عقل و شهوت , ايمان و هواى نفس , نيروى الهى و نيروى شيطانى , در وجود انسان همواره در جريان است وبخصوص در ابتداى دوران بلوغ , ظهور بيشترى مى يابد و تا آخر عمر ادامه دارد.هـر كـدام در مـوقـعـيتهاى زندگى , غالب شوند, شخصيت فرد به همان سو, ميل پيدا مى كند و پرورش مى يابد.اگـر عـقـل و ايـمـان بر اوحاكم باشد, هدايت و رستگار و اگر شهوت و شيطان بر او تسلط يابد, گمراه و زيانكار خواهد شد.نفس اماره در وجود آدمى ـ بر اثر وسوسه هاى شيطان ـ سعى دارد كه بر عقل ((59))تسلط يافته و آن را اسـيـر خـواسـته هاى خود گرداند و انسان را درمسيرى بكشاند كه ظاهرا گناه و فساد آن , معلوم نيست .از طرفى عقل تلاش دارد كه مهار نفس را به كمك ايمان در دست گرفته و آن را كنترل نمايد و در جهت خير و كمال و سلامت جسم وروان هدايت كند.بـنـابـراين , شخصيت انسان , هميشه در معرض كشمكش بين عقل و شهوت , خير و فساد, پاكى و آلودگى , سلامتى و انحراف است و اين جنگ وگريز, همواره ادامه دارد.تـنـهـا كسى مى تواند از اين صحنه جنگ و مبارزه درونى , جان سالم بدر برد كه خود را مجهز به سلاح ايمان و تقوا نموده و از ابتداى جوانى به خودسازى و جهاد با نفس بپردازد.بايد در نظر داشت كه اين كار, شدنى است و خداوند متعال ـ كه يگانه قدرت و محل اتكا و توكل و نـجـات دهـنده انسان ضعيف در همه بلاها وگرفتاريهاست ـ بر اثر دعا و نيايش ((60))به يارى و كمك انسان آمده و او را در اين نبرد دائمى پيروز مى گرداند.مـا در تـاريـخ , كـم نـداريـم انـسـانـهـاى وارسته اى كه در بزرگترين صحنه هاى نبرد درونى و بـيـرونـى ,نـفسانى و اجتماعى , پيروز و سربلند گشته و در دوران حيات خود با افتخار, زندگى كرده اند.ديدگاه صحيح .قـرآن كـريـم , داستان ايام جوانى حضرت يوسف (ع ) را بازگومى كند كه چگونه در دوران حساس بلوغ و جوانى در معرض سخت ترين امتحان وخطرناكترين واقعه تاريخى زمان خود قرارگرفت و بااراده اى قوى و ايمانى راسخ , سربلند از اين آزمون الهى خارج شده و در قله شرافت و عفاف جاى مى گيرد و شخصيتش براى جوانان به عنوان اسوه و نمونه اى كامل هميشه جاويد باقى مى ماند.جـوان مومن , با بينش صحيحى كه ازاسلام الهام گرفته است , مى داند كه هر واقعه ناگوارى كه در زنـدگـى انـسـان اتـفـاق مى افتد ـدرصورتى كه خود,مسوول پديد آمدن آن نباشد ـدر حكم آزمـايـش و ابـتـلايـى از طـرف خداوند, تلقى مى شود كه هدف از آن , سازندگى و رشد و كمال انسان است ((61)).بـا مـراجـعـه بـه زنـدگى رهبران الهى و دانشمندان و انسانهاى بزرگ در طول تاريخ , ملاحظه مى شود كه بيشتر آنان آگاهانه با دشواريها و حوادث گوناگون زندگى دست و پنجه نرم كردند و در نتيجه , موفقيتشان در بزرگسالى مرهون صبر و استقامتى است كه در برابر سختيها در دوران كودكى ونوجوانى از خود نشان داده اند.
عشق و جوانى
احـسـاسـات مـحـبت آميزى كه دردوران جوانى رخ مى دهد و تحت عنوان عشق خوانده مى شود, ممكن است مورد سؤ استفاده قرار گرفته و جوان رااز جاده مستقيم كمال , منحرف سازد.عـشق نوعى كشش وجاذبه اى نيرومند است كه بين انسان و يك موجود خارجى , براى رسيدن به يك هدف , ايجاد مى گردد.اگـر مـنـشـا آگـاهـانـه و انـگـيزه الهى داشته باشد, يكى از عاليترين تجليات روحى انسان و از پرشكوه ترين جلوه هاى آفرينش به شمار مى رود, اما اگرهمين جاذبه عشق تنها ريشه اى غريزى و شـهـوانى داشته باشد و انگيزه شيطانى پيدا كند,ازمظاهر نفس اماره بوده و در اين حالت , عقل و ايـمان رادروجود آدمى تضعيف مى كند, بطورى كه فرد عاشق , ديوانه وار براى رسيدن به معشوق خـود بـه هـر كـار نـامـشـروعـى دسـت مـى زند تا به كام خودبرسد, حتى اگر در نظر مردم هم رسواييهايى به بار آورد ((62)).پـسـران و دخـتـران جوان بايد مراقب اين دامهاى خطرناك وگوناگون باشند كه با نام دروغين عـشق پاك بر سر راه آنان قرارمى گيرد, دامهايى كه پس ازافتادن در آن غالبا رهايى از آن , بسيار دشـوار اسـت و كـفاره لحظه اى غفلت و خوش بينى بيجا و تسليم شدن در برابر الفاظ رياكارانه و تـوخـالـى را,گـاهـى در يـك عـمـر هـم نـمى توان پرداخت , بخصوص كسانى كه از نظر محبت كـمبودهايى دارند و در محروميت به سر برده اند, خيلى زود تسليم اين اظهار عشقها و محبتهاى ظاهرى و دروغين شده و به دام افراد منحرف و حرفه اى مى افتند.اگر پسر و دختر جوان , در ابتداى بلوغ , بناى مهم و مقدس ازدواج خود را با انحراف جنسى آلوده نـكـنـنـد و بـا حفظ احساساتى پاك تا زمانى مناسب صبر كنند و بطور منطقى و آگاهانه , اساس ازدواج را بـر مـعيارهايى ارزشمند و والا قرار دهند, سعادت زندگى آنان تضمين خواهد شد, زيرا عـلاقـه وعـشـق آنها به يكديگر مبنايى الهى و معنوى داشته و چنين بنايى بسيار محكم و استوار خواهد بود و پس از تشكيل خانواده از هم نخواهد پاشيد.اقدام شتاب زده در اين باره در ابتداى جوانى , موجبات سرگردانى و رسوايى و بد عاقبتى را براى آنان به بار خواهد آورد.بنابراين , محبت و عشقى مطلوب است كه در سايه ايمان به خدا با درنظر گرفتن شرايط مناسب و آمادگى روحى , اقتصادى و شغلى حاصل شود.چـنـيـن انـتـخـابـى براى جوان , قابل اطمينان بوده و مى تواند مقدمه يك زندگى آرام بخش و سعادتمندانه باشد.در غـير اين صورت , دوستيها و دلبستگيهاى غيرعاقلانه , كه تفكرى منطقى به دنبال آن نباشد, با كـمـال تـاسـف مـوجـب ارتباطهاى نامشروع ـبه صورت نامه , تلفن و ملاقات در كوچه و خيابان ـ مـى شود كه عشقهاى دروغين و هوسهاى زودگذرى بيش نخواهند بود و نقطه پايانى آن ارضاى كامجوييهاى گناه آلود و بى قيد و شرط است و پس از آن با فرونشستن آتش هوس و شهوت از هم جدا شده و بعد از اندكى همه چيز فراموش مى گردد و عشق سوزان مبدل به حالت پشيمانى و غم و انـدوه و بـى آبـرويـى و رسـوايى و سردرگمى در آغاز زندگى خواهد شد و اين خود اختلالها و ناسازگاريهاى مراحل بعدى زندگى را به دنبال خواهد داشت .مـيـدان نـدادن بـه عقل و بازگذاردن عرصه شهوت , چشم و گوش انسان را كور و كر مى كند, بـطـورى كـه عـواقب وخيم و خطرناك آن را تنها پس ازارتكاب عمل مى فهمد, زيرا قبل از عمل , رسوايى كار ناپيدا و پوشيده است ((63)).
علل پيدايش انحراف جنسى
معمولا پيدايش روابط نامشروع و انحراف جنسى در جوان بر اثر علتهاى زير به وجود مى آيد:.1 ـ مساعد نبودن شرايط خانوادگى و محيط زندگى .2 ـ رعايت نكردن حريم بين زن و مرد.3 ـ عدم توجه والدين به احكام دينى زناشويى در ارتباط با يكديگر.4 ـ بى توجهى در مجالستها و همنشينى با افراد بى بند و بار و لاابالى و منحرف خانواده هاى فاميل .5 ـ برنامه نداشتن دراوقات فراغت و بيكار بودن .6 ـ رفت و آمد در محيطهاى آلوده و چشم چرانى .7 ـ گـوش دادن بـه گـفـتـگـوهـاى افراد منحرف و آلوده درباره مسائل جنسى و كسب اطلاع نادرست و نامناسب و نداشتن آگاهى صحيح از مسائل بلوغ .8 ـ نارساييهاى ذهنى و عدم كسب موفقيتهاى تحصيلى و درسى .9 ـ خيال پردازيهاى انحراف آميز در هنگام تنهايى .10 ـ تحريكات جنسى از طريق عكسها و تصويرها.11 ـ ضعف ايمان و نداشتن تربيت صحيح دينى .12 ـ همنشينى با دوست و رفيق منحرف .همه اينها مى تواند زمينه هاى بروز انحرافات جنسى را در جوان فراهم سازد.اگـر بـخـواهيم همه اين عوامل را در يك كلام , خلاصه كنيم , بايد بگوييم كه رعايت نكردن راه و روش زنـدگـى و سـنتهاى اسلامى در محيط خانوادگى و اجتماعى , چه درزمان كار و يا در ايام فراغت , مـوجبات پـديد آمدن اين انحرافات را فراهم خواهدساخت .اگـر در ريشه هاى پيدايش انحرافات جنسى ـاز قبيل روابط نامشروع بين دختر و پسر, همجنس گـرايـى , اسـتـمنا ـ تحقيق نماييم مى بينيم كه هرخانواده اى كه دستورهاى اسلامى ـبخصوص حـريـم بـيـن زن و مـرد و دخـتـر و پـسـر ـرا رعايت نكرده باشد به نوعى از انواع انحراف جنسى مبتلاگرديده است ((64)).هشدار.اگـر جـوان در هـنـگام پيدايش حالت خود ارضايى , استمنا و روابط نامشروع به انحرافى بودن و خـطـرنـاك بـودن عمل خود توجه نكند و آن را ترك ننمايد بزودى اين رفتار شكل عادت به خود مـى گـيـرد, عـادتـى ريـشـه دار وكشنده كه جوان پاك را آلوده ساخته و نيروى شاداب جوانى و خـلاقـيـت واسـتـعـدادهاى او را به نابودى مى كشاند, بطورى كه ادامه آن , موجب عواقب شوم و ناگوارى خواهد شد ((65)).بايد دانست كه خطرناكتر از اين براى جوان ـ پس از آگاهى به پيامدهاى شوم آن ـ ياس و نااميدى اسـت كـه در راه مـبـارزه با اين عادت به خود راه مى دهد, زيرا نوميدى بزرگترين سد راه نجات مبتلايان به اين بيمارى خواهد بود.پـس جـوان بـه مـحـض آگـاهـى به زيانها و خطرهاى اين كار به جاى هرگونه سستى و ياس و اضـطراب بى فايده , بايد با اعتماد كامل به نصرت الهى , اقدام به ترك آن كند و بداند كه اگر واقعا قصد ترك آن را داشته باشد, قطعا موفق خواهد شد ((66)).بازگشت .جـوان مبتلا به انحراف جنسى و روابط نامشروع , بايد بداندكه او قادر خواهد بود و مى تواند از اين عـمـل زشت , دست بردارد و تصميم جدى وحقيقى به توبه بگيرد, بخصوص كه سن چندانى از او نمى گذرد و اين كار هنوز به صورت عادت در عمق وجودش رخنه نكرده است .با قدرى همت و يارى خواستن از خدا, بزودى مى تواند از اين رفتار نابهنجار ـكه ويرانگر سلامتى و سـرمـايه جوانى اوست ـ دست بردارد و خود رااز چنگال اين عادت شوم نجات بخشد و به زندگى عـادى و پـاك خـويـش بـازگـردد, در هـر حـال , بـايـد بـداند كه اگر اسلام , اين اعمال را نهى كرده ,حكمتى جز مصلحت فرد و جامعه را منظور نداشته است .
احكام انحراف جنسى از نظر اسلام
1 ـ استمنا يا خود ارضايى : از گناهان كبيره بوده و موجب كيفراست .2 ـ هـمـجـنـس گـرايى يا لواط: براى اين عمل شنيع پس از اعتراف يا اقرار يكى از آن دو فرد و يا شهادت گواه معتبر, احكام زير جارى مى شود: الف )از دو نفر, چنان كه يكى كودك و ديگرى بالغ باشد, كودك تاديب و بر بالغ , حد جارى مى گردد.ب ) اگر آميزش دو فرد به تجاوز نينجامد, صد ضربه تازيانه , حدآن است .ج ) اگر آميزش دو فرد به تجاوز بينجامد و هر دو بالغ باشند, حكمشان اعدام است .د) نحوه اعدام براى هر دو را حاكم شرع مى تواند يكى از چند نوع زير تعيين كند: ـ زدن گردن .ـ پرتاب كردن از بلندى , مانند كوه در حالى كه دست وپايش بسته باشد.ـ سوزانيدن با آتش .ـ سنگسار كردن .ـ ديوار را بر سرش خراب كردن .3 ـ حـد شـرعـى و كـيفر زنا در مورد مرد مجرد, صد ضربه تازيانه است , چنانچه سه بار حد بر هر كدام , جارى شود, در مرتبه چهارم بايد اعدام شوند.4 ـ حد و كيفر زنا در مورد زن و مرد همسردار, اعدام و سنگساراست .ايـن كيفرهاى سخت در مورد انحرافات و مفاسد جنسى , نشانگراهميتى است كه اسلام براى پاك بودن جامعه از اين مفاسد قائل است .
راه علاج
در هـر حـال , جـوانـى كـه مـبـتلا به عمل خطرناك و زيان آور خودارضايى جنسى گرديده , بايد لحظه اى به خود بيايد و به جاى ياس ((67))و فرار از درك واقعيت و پناه بردن به تخيلات گمراه كـنـنـده , عـاقـلانه بينديشد و بار ديگر, اثرهاى شوم اين عادت زشت را درنظرآورد و عاقبت اين انحراف مرگبار رادر جلو چشم خود مجسم كند.ضعف و سستى به خود راه ندهد و بداند كه اگر واقعا بخواهد و تصميم بگيرد, مى تواند به سرعت , اين عادت را از خود دور كند.در حديث آمده است كه روزى شخصى به خدمت امام صادق (ع ) شرفياب شد و عرض كرد: بيچاره فلانى مبتلا به انحراف جنسى شده و ازخودهيچ گونه اراده اى ندارد.حضرت با عصبانيت فرمود: چه مى گويى ! آيا او حاضر است اين عمل را پيش روى مردم هم انجام دهد؟.ـ عرض كرد:نه .فرمود: پس معلوم مى شود به اراده و اختيار خود اوست .