ناچاريم از علماء پيروى كنيم - منطق استعمار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منطق استعمار - نسخه متنی

سید محمد حسینی شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتم: بله. ولى با تشريح (كالبد شكافى) حيوانات و اجساد پلاستيكى.

گفت: دنيا اين حرف را قبول نمى كند.

گفتم: دنيا در مقابل حق و حقيقت، چه قيمتى دارد؟ و آيا درست است بخاطر اين دنياى منحرف، خودمان را در مشكلات قرار دهيم؟

در باره قانون و حكم اسلامى با افراد متعددى گفتگو نموده ام، كه يكى از آن افراد مىگفت:

دستور اسلام قابل پياده شدن نيست. گفتم: براى چه؟

گفت: بخاطر اينكه اسلام براى زمانى غير از زمان اتم و ماهواره و سفينه هاى فضائى آمده است.

گفتم: به چه دليل اين حرف را مى زنى؟

گفت: خيلى روشن است.

گفتم: چگونه؟

گفت: براى اينكه دنياى امروز با دستورات اسلامى كنار نمى آيد.

گفتم: از كجا اين را دانستى؟

گفت: از آنجائى كه آنها اسلام را رها كرده اند.

گفتم: واقعيت برعكس گفته شما است. اگر امروز دنيا اسلام را مى شناخت بيشتر از قبل دستورات اسلام را مى پذيرفت، زيرا آنچه را دنياى امروز از آزادى، برابرى، برادرى، كارهاى شورايى و رفاه مى طلبد، همه آنها در اسلام به بهترين وجه و آسانترين روش براى عملى نمودن، موجود است.

گفت: آيا در اسلام آزادى وجود دارد؟

گفتم: اسلام انواع آزادى را كه جهان به خواب هم نديده، در بر دارد.

گفت: چگونه؟

گفتم: بيان اين مطلب نياز به توضيح مفصل دارد و سپس گوشه اى از آزادى در اسلام را براى او شرح دادم.

گفت: اگر آنچه كه تو مى گويى، از اينكه دنياى امروز آمادگى بيشترى براى پذيرفتن دستورات اسلامى دارد صحيح است، پس چرا دستورات اسلامى را نمى پذيرد؟

گفتم: براى اينكه دنيا هنوز معنى اسلام را نمى داند كه چيست؟ چه رسد به اينكه دستورات اسلام را بداند.

گفت: پس چرا شما روحانيت اسلام را به جهانيان معرفى نمى كنيد؟

گفتم: ما به مقدار و وسائلى كه در اختيارمان باشد سعى و تلاش در جهت معرفى اسلام به جهان مى كنيم، ولى اين مقدار تلاش كافى نيست. بيشتر از اينهم اسباب و وسائل در اختيار نداريم، بعلاوه موانعى در اين راه هست كه همه مى دانند آن موانع چيست و نمى گذارند كه ما اسلام را به جهانيان معرفى كنيم.

و ديگر اينكه اگر كارها بستگى به پذيرفتن يا نپذيرفتن دنيا داشت، بر يك مسلمان لازم مىشد كه دست از اسلام بكشد، و يك كيش و آيين جديدى را براى خودش انتخاب نمايد، زيرا روش خاصى در كارهاى زراعت، صنعت، قانون، فرهنگ، ارتش، آموزش، پرورش، اقتصاد و دارائى و ديگر موارد زندگى داريم، پس ميزان براى همه اينها چيست؟

مگر اينكه كسى بگويد بنا به خواسته استعمارگران، اسلام به هيچ وجه ربطى به زندگى ندارد و فقط دين براى مسجد، نماز، روزه و يكسرى از روشها و طريقه هاى خاصى مى باشد.

ناچاريم از علماء پيروى كنيم

از سد خنده و چرخ دنيا گذشتيم و قرار بر اين شد، كه براى ريشه كن كردن مفاسد تلاش كنيم. عده كمى از مردم به اين مرحله مى رسند، ولى مى بينيم كه استعمار براى اين مرحله نيز نقشه طراحى كرده است، تا با اجراى آن تلاش ثمربخش اسلامى را از كار بياندازد.

نقشه استعمارگران چيست؟

نقشه اينست كه مفاسد موجود در جامعه، فقط بواسطه تشكيل احزاب و جداى از مرجعيت شيعه اصلاح شود و براى اجراى اين نقشه، هزار و يك شاهد دروغين آماده و جعل كرده اند. و مقصود استعمار از اين نقشه درهم كوبيدن علماء مى باشد. حزب به ظاهر اسلامى يك انجمن دينى است كه هيچ گونه ارتباطى با مرجعيت ندارد، و نمى تواند اسلام را آنگونه كه علماء مى فهمند بفهمد. زيرا فهميدن اسلام احتياج به ساليانى دراز تحقيق و مطالعه دارد. و چگونه يك حزب فرصت اين را دارد؟ در حالى كه حزب يك جبهه عملى مى باشد، نه يك جبهه علمى.

پس براى برپائى يك دولت با قوانين اسلامى، تأسيس و تشكيل احزاب اسلامى آزاد لازم و فعاليت اين احزاب بايد زير نظر شوراى فقهاء كه مراجع تقليد و از سوى مردم انتخاب شده اند، باشد. با اين وجود بايد مجلس شورائى براى پياده نمودن قوانين اسلامى. و نيز براى دقت در كارها و نظارت بر نحوه اجراء قوانين، تشكيل مجلسى از فقهاء بزرگ و خبره هاى عادل در سياست، تشكيل گردد.

/ 7