وظايف مبلّغ
محسن قرائتى
1 . خودسازى و تبليغ عملى
از آنجا كه دعوت به راستى و درستى و خواندنِ مردم به تقواى الهى، دلِ پاك مى خواهد و كلامِ اِنسانِ بى تقوا نمى تواند چندان اثرى بر مردم داشته باشد، مبلّغ بايد در راه خودسازى و زدودن زنگارهاى قلبِ خويش، تلاش فراوان داشته باشد و لحظه اى از حركت درمسير كمال انسانى خويش باز نايستد.آينه زمانى مى تواند عيب ديگران را بازگو كند كه خودش غبارزده و زنگار زده نباشد.قرآن مى فرمايد: «اَتَأمرونَ النّاسَ بالبِرِّ وتَنسَونَ اَنفُسَكُمْ»[257]؛آيا مردم را به خوبى دستور مى دهيد در حالى كه خودتان را فراموش كرده ايد.و در جاى ديگر مى فرمايد: «لم تقولون مالا تفعلون»[258]؛چرا آنچه را انجام نمى دهيد، مى گوييد؟توجه به عبادت و شب زنده دارى عامل مؤثرى در خودسازى است.«وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى اَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْموُداً»[259]؛پاسى از شب را از خواب برخيز و قرآن (و نماز) بخوان. اين يك وظيفه اضافى براى توست، تا پروردگارت تو را به مقامى درخور ستايش برانگيزد.«قُمِ اللَّيْلَ اِلّا قليلاً... وَرَتِّلِ القُرآنَ تَرْتيلاً»[260]؛شب را به جز كمى از آن برخيز... و قرآن را با دقت و تأمل بخوان.آرى، كسى مخاطبِ «قُم فانْذِرْ» مى شود كه «قُم اللَّيلَ» بر او نازل شده است. بنابراين، مبلغى كه مى خواهد انذار كند، بايد آثار انذار در وجودش ظاهر شود به اينكه شبها به خاطر ترس از عاقبت گناهان، به درگاه خدا گريه و زارى كند.«واِنَّ ناشِئَةَ اللَّيل هِىَ اَشَدُّ وَطْاً وَاَقْوَمُ قيلاً»[261]؛مسلماً برنامه (عبادتِ) شبانه پا برجاتر و با استقامت تر است.مبلغى كه طرفدار و همنشين دنيا طلبان باشد، نمى تواند در راه خودسازى خويش قدم بردارد، به همين دليل است كه خداوند متعال دستور به اعراض از دنياپرستان مى دهد و مى فرمايد:«فَاعْرِضْ عَنْ مَّنْ تَوَلّى عَنْ ذِكْرِنا وَلَمْ يُرِدْ الّا الْحَيوةَ الدُّنيا»[262]؛پس، از كسى كه از ياد ما روى برمى گرداند و چيزى به جز زندگى دنيايى نمى خواهد دورى كن.براى دلنشين بودن كلام، نياز به محبوبيت اجتماعى است به همين خاطر حضرت ابراهيم (عليه السلام) براى فرزندانش دعا مى كند كه: «فاجعل أفئدة من الناس تهوى إليهم»[263]؛ مردم را مشتاق آنان كن. و اين محبوبيت در سايه ايمان و عمل صالح به دست مى آيد.«اِنَّ الَّذينَ امَنُوا وَعَمِلِوُا الصّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً»[264]؛كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، خداوند رحمان محبت آنها را در دلها مى افكند.امام سجاد (عليه السلام) در خطبه مسجد شام، قرار دادن محبّت اهل بيت در دل مؤمنين را توسط خداوند تفضلى از سوى خدا مى داند.[265]انسان خودساخته اى كه اعمال خوب، در وجودش ملكه شده است تك تك اعمالش تبليغ دين خداست و مردم از رفتار و كردار او درس مى گيرند چرا كه تبليغ عملى از تبليغ گفتارى مؤثرتر است.امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:«كُونُوا دُعاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ اَلْسِنَتِكُمْ»[266]؛مردم را با غير زبانتان (يعنى با اعمال و رفتار) به راه خدا بخوانيد.
2 . تعليم و تربيت
يكى از مهمترين وظايف مبلغ، تعليم مردم است. همان چيزى كه از اولين و مهمترين وظايف رسولان الهى بوده است.خداوند بر مؤمنان منّت نهاد و رسولى را از بين خودشان برانگيخت تا به آنان دستورهاى دين و حكمت را بياموزد.«لَقَدْ مَنَّ اللّه عَلَى الْمُؤْمِنينَ اِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ اَنْفُسِهِمْ... يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ»[267].مبلغ بايد حقايق دينى را كه دشمنان خدا، سعى در پوشاندن آنها دارند، به مردم بياموزد؛ زيرا مردم، با علم و آگاهى نسبت به دستورهاى الهى دچار انحراف نمى شوند.در مناجات مى خوانيم: «... وتَجَرَّأْتُ بِجَهْلى»[268]؛(خدايا به خاطر نادانى ام بر تو جرأت پيدا كرده (و گناه كردم).و انبيا به مجرمين مى گفتند:«بَلْ اَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلون»[269]؛بلكه شما قومى هستيد كه در جهل قرار داريد.البته بايد توجّه داشت كه تعليمِ بدون تربيت سودى ندارد بلكه تربيت در مرحله قبل از تعليم قرار دارد. به همين دليل است كه معمولاً در آيات قرآن، قبل از تعليمِ بر تزكيه و تربيت تأكيد مى شود.«هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الاُمِيّيّنَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتلوُا عَلَيْهِمْ اياتِهِ وَيُزَكّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَة»[270]؛او خدايى است كه در بين مردم درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت تا آيات خداوند را بر آنان تلاوت كند و آنها را پاك سازد و دستورهاى كتاب و حكمت را به ايشان بياموزد.مبلغ بايد به مردم بياموزد كه وظايفشان در قبال او و تبليغ چيست.بايد بياموزد كه گوش دادنشان به صورت سرگرمى، مراسمى، سنّتى، تفريحى، اجبارى، تشويقى، رفاقتى، و... نباشد.بايد بياموزد كه درباره او اغراق نكنند آنگونه كه يهود و نصارا دانشمندان و راهبان خود را به مقام ربوبيّت رساندند.«اِتَّخَذُوا اَحْبارَهُمْ وَرُهْبانَهُمْ اَرْباباً مِنْ دُونِ اللّه»[271].و بايد بياموزد كه احترام او را نگه دارند آنگونه كه احترام رسول را نگه مى دارند؛ چرا كه مبلغ، راه رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله) را ادامه مى دهد.و احترام رسول (صلى اللّه عليه وآله) به اين است كه:بر او پيشى نگيرند:«يا اَيُّها الَّذينَ امَنوا لاتُقَدِّموا بَيْنَ يَدَى اللّهِ ورَسُولِهِ واتَّقوُا اللّه»[272]؛اى كسانى كه ايمان آورده ايد (در هيچ كارى) بر خدا و رسولش پيشى نگيريد و از خدا بترسيد.صدايشان را از صداى او بلندتر نكنند:«يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا لاتَرْفَعُوا اَصْواتَكُمْ فَوقَ صَوْتِ النّبىِّ وَلاتَجْهَروا لَهُ بِالْقولِ»[273]؛اى اهل ايمان! (با رسول مؤدبانه سخن گوييد) و صدايتان را از صداى او بلندتر نكنيد.از مسخره نمودن وى بپرهيزيد:«وَاِذا جاؤُكَ حَيُّوكَ بِما لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللّه»[274]؛(اى رسول ما!) هنگامى كه (آن كافران يهود) پيش تو مى آيند تو را سلامى (تمسخر آميز) گويند كه خدا نفرموده است.و در حضورش نجوا نكنند:«اِنّما النَّجْوى مِنَ الشَّيْطانِ لِيَحْزُنَ الَّذينَ امَنُوا»[275]؛همانا نجوا كردن از شيطان است بخاطر اينكه مؤمنان، دلتنگ و پريشان خاطر شوند.3 . ترسيم خط رهبرى
وظيفه مبلغ، تنها «انذار» نيست، بلكه بايد، خط دهنده مردم در زمينه هاى مختلف سياسى، اجتماعى، فرهنگى، خانوادگى و... نيز باشد. و بايد مردم را با معيارهايى آشنا كند كه در راستاى خط رهبرى است.حركتِ رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله) در معرفى حضرت على (عليه السلام) به عنوان رهبر، در واقع معرفى خطِ رهبرى اسلام بود. و به قدرى مهم بود كه با تمام تبليغ حضرت برابرى مى كرد:«ىا ايُّها الرّسولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ ربِّكَ وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»[276]؛اى رسول! آنچه از سوى خدا بر تو نازل شده است به مردم برسان كه اگر نرسانى رسالت خويش را تبليغ نكرده اى.مبلغ بايد حركات مخالف خط رهبرى را به مردم معرفى كند. او بايد افشاگرى كند تا هيچگاه مردم، كافران را رهبران خود نگيرند و از آنان پيروى نكنند.«لايَتَّخِذِ الْمُؤمِنُونَ الْكافِرينَ اَوْلياء مِنْ دُونِ الْمُؤمِنين وَمَنْ يَفْعَل ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّه فى شى ءٍ»[277]؛انسانهاى مؤمن نبايد كافران را به جاى مؤمنان، دوست گيرند و كسى كه چنين كند رابطه اش با خدا قطع است.4 . افشاگرى
قرآن كريم، راه مجرمين و مخالفان را افشا مى كند:«وَكَذلِكَ نُفَصِّلُ الْاياتِ وَلِتَسْتَبينَ سَبيلُ الْمُجرمينَ»[278]؛و اينگونه آيات را مفصل بيان مى كنيم تا راه گناه كاران آشكار شود.5 . توجه به برداشتهاى غلط
مبلغ بايد در مقابل توطئه هاى فكرى دشمنان بايستد و اعلام كند كه:«فَامّا الذينَ فى قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ... ابْتِغاءَ تَأويلَهُ وَمَايَعْلَمُ تَأويلَهُ اِلّا اللّه وَالرّاسِخونَ فىِ الْعِلْمِ»[279]؛اما كسانى كه در دلهاشان ميل به باطل دارد از آيات چند پهلو و متشابه پيروى مى كنند تا با معنا كردن آنها بر طبق تمايلات خود، راه شبهه و فتنه انگيزى را برگزينند) در حالى كه تأويل و معناى واقعى اين آيات را كسى جز خداوند و آنان كه در علم الهى محكم وپا برجا شده اند نمى داند.قرآن هشدار مى دهد كه عده اى از كافران مى خواهند حتى مبلغين اسلام را به گمراهى كشند:«لَعَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ اَنْ يُضِلُّوكَ»[280]؛هر آينه گروهى از كافران مى خواهند تو را گمراه كنند. كه مبلغ بايد به اين امر توجه كند.
6 . مبارزه با طاغوت
بايد با طاغوت و طاغوتيان مبارزه كرد، آنگونه كه موسى (عليه السلام) براى تبليغ و مبارزه با فرعون، قدم پيش نهاد.«اِذْهَبْ اِلى فِرْعَوْنَ اِنَّهُ طَغى»[281]؛(اى موسى!) به سوى فرعون برو، كه طغيان كرده است.آرى، دورى از طاغوت و مبارزه با او پيام تمامى رسولان الهى بوده است.«وَلَقَدْ بَعَثْنا فى كُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً اَنِ إعْبُدوُا اللّه واجْتَنِبوُا الطّاغُوت»[282]؛و همانا درميان هر امتى رسولى را فرستاديم تا به خلق بگويد: خداى يگانه را بپرستيد و از طاغوت دورى كنيد.و اين دستورى است كه در ابتدا، خودِ رسولان نيز مأمور به آن بوده اند.«فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ واَعْرِضْ عَن الْمُشرِكينِ»[283]؛(اى رسول!) آنچه را كه به آن مأمور شده اى به خلق برسان و از مشركان دورى كن.7 . جلوگيرى از توجيهات
بايد با توجيهات باطل مبارزه نمود:«قالوُا انِّما الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبوا وَاَحَلَّ اللّه الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبوا»[284]؛(كافران) گفتند كه هيچ فرقى بين تجارت و ربا نيست و حال آنكه خداوند تجارت را حلال و ربا را حرام كرده است.و سنتهاى غلط را درهم شكست:«زَوَّجْناكَها لِكىْ لايَكُونَ عَلَى المُؤْمِنينَ حَرَجٌ فى اَزْواجِ اَدْعِيائِهِمْ»[285]؛(اى رسول ما! چون زيد پسر خوانده تو همسرش را طلاق داد) او را به ازدواج تو درآورديم، تا براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده حرجى نباشد (و آن را گناه نپندارند و بدين ترتيب يك سنتِ غلطِ جاهلى شكسته شود).لازم به توضيح است كه در بين عربها، پسرخوانده، تمام احكام پسر را داشت از جمله اينكه ازدواج با همسر مطلّقه پسرخوانده را حرام مى پنداشتند.رسول خدا به معاذ دستور مى دهد كه:اى معاذ! سنتهاى جاهليّت را بميران مگر آنچه را كه اسلام سنت كرده است.«واَمِتْ اَمْرَ الْجاهِليّةِ إلّا ما سَنَّهُ الإسْلامِ»[286].8 . احترام به ديگران
مبلغ بايد به ديگران احترام گذاشته و به آنان شخصيّت دهد. افرادى همچون پيشينيان.«قل الْحَمدُللّه وسَلامٌ عَلى عِبادِهِ الّذين اصْطَفى»[287]؛(اى رسول بگو،) ستايش مخصوص خداست و سلام بر بندگانش، كسانى (همچون نوح، ابراهيم و...) كه آنان را برگزيد.احترام و شخصيت دادن به مبلغان پيشين لازم است، زيرا ايشان نيز همان رسالتى را به دوش كشيده اند كه او ادامه دهنده آن است.«شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدّينِ ما وَصّى بِهِ نُوحَاً وَالَّذى اَوْحَيْنا اِلَيْكَ وَما وَصَّيْنا بِهِ اِبْراهيمَ وَمُوسى وَعيسى اَنْ اقَيموُا الدّينَ وَ...»[288]؛شرع و آيينى را كه خداوند براى شما مسلمانان قرار داد، همان حقايق و احكامى است كه نوح را هم به آن سفارش كرد و بر تو نيز اى رسول، همان را وحى كرديم و به ابراهيم و موسى و عيسى هم سفارش نموديم كه دين خدا را به پا دارند.مبلغ بايد به بزرگسالان احترام بگذارد و به كودكان مهربانى كند.حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد:«اِرْحَمْ مِنْ اَهْلَكَ الصَّغيرَ وَوَقِرِّ الْكَبيرَ»[289]؛قشر عظيمى از مردم كودكان هستند، موجوداتى بسيار حساس و قابل رشد و آنان نيز همچون بزرگسالان براى خود شخصيت قائلند. پس مبلغ بايد به اين نيروى عظيم توجه كند، به آنان شخصيت بدهد و از توهين به آنان بپرهيزد كه رسول خدا(صلى اللّه عليه وآله) فرمود:«ذليل ترين مردم كسى است كه به مردم اهانت كند».«اَذَلّ الّناسِ مَنْ اَهانَ النّاسَ»[290].آن بزرگوار به خاطر احترام به كودكان، آنان را با كنيه (فاميل) صدا مى زد و هميشه مراقب بود كه لطمه اى به شخصيت آنان وارد نشود و روحشان آزرده نگردد.روزى رسول خدا (صلى الله عليه وآله) طفلى شيرخوار را از دايه اش گرفت و در آغوش كشيد. كودك لباس پيامبر را خيس كرد و ام فضل دايه او طورى طفل را از پيامبر جدا كرد كه گريان شد. حضرت فرمود: ام فضل، آرام باش، لباس مرا آب پاك مى كند ولى چه چيز مى تواند غبار كدورت و رنجش را از قلب كودك برطرف كند؟[291]امام خمينى(قدس سره الشريف) فرمود:«رهبر ما آن طفل 12 ساله (محمدحسين فهميده)اى است كه با قلب كوچك خود كه ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است. با نارنجك خود را زير تانك دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد.»[292]شخصيت قائل شدن براى ديگران اختصاصى به مسلمانان ندارد. پس اگر در افراد غيرمسلمان نيز امتيازاتى باشد، شخصيت دادن به آنان، قدم مؤثرى در هدايتشان است. خداوند متعال در اين آيه نيز به بعضى از اهل كتاب شخصيت مى دهد:«وَمِنْ اَهْلِ الْكِتابِ مَنْ اِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ اِلَيْكَ»[293].بعضى از اهل كتاب (مسيحيان) تا به آن حد درستكارند كه اگر مال بسيارى را به آنها امانت دهى آن را رد كنند.و حضرت رسول (صلى اللّه عليه وآله) به درخواست عباس عموى خويش، به ابوسفيان شخصيت داد به اين صورت كه خانه اش را مكان امن قرار داد.[294]و همينطور در قبايلى كه اسلام مى آوردند رئيس قبيله را بر رياست باقى مى گذاشت تا به شخصيت او لطمه اى وارد نشود.در مدينه به نظريات «سعد بن معاذ» كه قبلاً رياستى در مدينه داشت احترام مى گذاشت.[295]
9 . شناخت گروههاى مخالف و چگونگى برخورد با آنها
مبلغ بايد گروههاى مختلف مردم را بشناسد و به مواضع و افكار گروههاى مخالف آشنا باشد تا بتواند با هر يك، مناسب با حال و افكارش برخورد كند. زيرا اولاً او مخالف زياد دارد:«وَكَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِّىٍ عَدُوّاً مِنَ الْمُجْرمينَ...»[296]؛و همچنين براى هر پيامبرى دشمنى از بدكاران قرار داديم.و ثانياً مخالفانش يكسان نيستند:«لَتَجِدَنَّ اَشَدَّ النّاسِ عَداوةً لِلَّذينَ امَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذينَ اَشْرَكوُا وَلَتَجِدَنَّ اَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذينَ امَنُوا الَّذين قالُوا اِنّا نَصارى...»[297]؛به طور مسلّم يهود و مشركان را دشمنترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت ولى آنها را كه مى گويند مسيحى هستيم چون در بين آنان افرادى از دنيا بريده وجود دارد و اهل استكبار نيستند، نزديكترين دوستان به مؤمنان مى يابى.كاملاً روشن است كه ترحّم و اعتماد به دشمنان قسم خورده دين خدا، كه از هر فرصتى براى ضربه زدن به رسول گرامى (صلى اللّه عليه وآله) و آرمانهاى مقدسش استفاده مى كنند موردقبول خداوند متعال نيست.انسانهاى پليدى كه هميشه توطئه قتل رسولان الهى و مؤمنان را در سر مى پرورانند:«اِنَّ الّذينَ يَكْفروُنَ بايات اللّه وَيَقْتُلُون النبيّينَ بِغَيْرِ حَقٍ... فَبَشِّرْهُمْ بِعذابٍ اَليمٍ»[298]؛كسانى كه به آيات خدا كفر مى ورزند و انبيا را به ناحق مى كشند آنان را به عذابى دردناك بشارت ده.«سَنَكْتُبُ ما قالوُا وقَتْلَهُمُ الْانبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍ وَنَقوُلُ ذوُقوُا عَذابَ الْحَريقِ»[299]؛ما گفتارشان (كافران) را ثبت خواهيم نمود با اين گناه كه انبيا را كشتند و مى گوييم بچشيد عذاب آتش سوزان را.كسانى كه كتاب خدا را بى ارزش جلوه مى دهند:«وَاِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ اياتُنا قالوُا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشَاءُ مِثْلَ هذا اِنْ هذا اِلّا اساطيرُ الاوَّلين»[300]؛و هنگامى كه آيات ما بر آنها خوانده مى شود مى گويند: شنيديم (چيز مهمى نيست!) ما هم اگر بخواهيم مى توانيم مثل آن را بگوييم. اينها افسانه هاى پيشينيان است.يا از ديگران مى خواهند كه به قرآن گوش نكنند و كلمات لغو و باطل را در آن وارد سازند.«وَقالَ الَّذينَ كَفَروُا لاتَسْمَعُوا لِهذا الْقرانِ وَالْغَوْا فيهَ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُون»[301]؛و كافران به مردم گفتند: به اين قرآن گوش ندهيد و كلمات لغو و باطل را در آن داخل كنيد به اين اميد كه بر آن غالب شويد.بايد با اينگونه افراد كه هميشه درپى مسخره كردنِ دينِ خدا، رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله) و مؤمنان هستند با شدت برخورد نمود. كسانى كه مى گويند:«اَبَشَراً مِنّا واحِداً نَتَّبِعُهُ اِنّا اِذاً لَفى ضَلالٍ وَسُعُرٍ»[302]؛آيا بشرى از جنس خودمان را پيروى كنيم؟ در اين صورت در گمراهى و ضلالتى سخت قرار گرفته ايم.مجرمانى كه به مؤمنان مى خندند و آنان را به استهزا مى گيرند:«اِنَّ الَّذينَ اَجْرَموُا كانُوا مِنَ الَّذينَ امَنُوا يَضْحَكُونَ»[303]؛كسانى كه مرتكب جرم شده اند بر اهل ايمان مى خندند (و آنان را مسخره مى كنند).خداوند متعال، اين مخالفان آزاردهنده را مستحق مرگ مى داند و مى فرمايد:«فَاحْذَرْهُمْ قاتَلَهُمُ اللّهُ اَنّى يُؤْفَكُونَ»[304]؛(اى رسول!) از اين منافقان برحذر باش. خدا آنان را بكشد، چقدر از حق روى مى گردانند؟ و دستور مى دهد كه مؤمنان، تمام توانشان را براى ترساندن آنها به كار گيرند تا جرأت جسارت پيدا نكنند.«وَاَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَةٍ... تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّاللّه وَعَدُوَّكُمْ»[305].به غير از دشمنان قسم خورده اسلام گروههاى ديگرى نيز هستند كه هر يك برخورد خاصى را مى طلبند.1 . مخالفان بى آزار، كه بايد آنان را به حال خود واگذاشت همانگونه كه رسول خدا عمل نمود و فرمود: «لكم دينكم ولى دين»[306].(دين شما براى خودتان و دين من براى خودم.)2 . بستگان منحرف كه مبلغ بايد آنان را انذار كند و به سوى حق بخواند و درصورتى كه زيربار نرفتند آنان را از خود براند و رابطه خويشاوندى خود را با آنان قطع كند. اين برخوردى است كه از حضرت نوح (عليه السلام) مى آموزيم كه تا آخرين لحظات فرزند منحرفش را به حق دعوت كرد و سپس وحى رسيد كه:«يا نُوحُ اِنَّهُ لَيْسَ مِنْ اَهْلِكَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ»[307]؛اى نوح! فرزند تو، اهل تو نيست زيرا او را عملى ناشايسته است.3 . هوادارانى كه مخالف شده اند. خداوند متعال با اين گروه نيز با شدّت برخورد مى كند زيرا ضرر اينها بسيار زياد است و با روى گرداندن از دين خدا روحيه مؤمنان ديگر را نيز تضعيف مى كنند.«وَمَنْ يَرْتَدِدْ مْنِكُمْ عَنْ دينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كافِرٌ فَاوُلئِكَ حَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فِى الدّنيا والآخِرةِ»[308]؛و كسى از شما كه از دينش برگردد و بميرد در حالى كه كافر است. پس ايشان اعمالشان در دنيا و آخرت نابود مى شود.4 . افراد ترسو و متملق كه به خاطر ترس، هميشه مبلغ را در حركتهاى انقلابى دلسرد مى كنند و به خاطر چاپلوسى عيبها و نواقص او را تذكر نمى دهند كه حضرت على (عليه السلام) وظيفه مبلغ را درمقابل اين گروه روشن مى كند و مى فرمايد: با ترسوها مشورت نكن و اف
راد متملق را از خود بران. آن بزرگوار براى توجه دادن به اين صفت زشت مى فرمود: با من مثل شاه حرف نزنيد. هرچه به ذهنتان رسيد تذكر دهيد. پياده دنبال اسب من ندويد و مانند بعضى بردگان خود را نبازيد.
10 . حضور در صحنه
استفاده از سخنِ تنها در تبليغ ثمر چندانى ندارد؛ زيرا پشتوانه سخن عمل است.مبلغ بايد به ابراهيم خليل (عليه السلام) اقتدا كند كه تنها با سخن، بر ضد كفر و بت پرستى قيام نكرد بلكه تبر به دوش گرفت و با وارد شدن به بتخانه، تمامى بتها را، به جز بت بزرگ از بين برد:«فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً اِلّا كَبيراً لَهُمْ لَعلَّهُمْ اِلَيْهِ يَرْجِعُونَ»[309]؛(ابراهيم پس از وارد شدن به بتخانه) همه بتها را به جز بت بزرگ درهم شكست تا (در مقام شكايت) به او رجوع كنند. (و با عاجز ديدنش از جواب متوجه خداى يگانه شوند).با گوشه نشينى و انزوا، نمى توان از دينِ خدا تبليغ كرد و دور بودن از صحنه هاى مختلف اجتماع سبب مى شود كه مبلغ از اوضاع و احوال آگاه نشود و مبلغ ناآگاه از مسايل جامعه، نمى تواند توفيق زيادى داشته باشد.بنابراين مبلغ بايد در زمينه هاى مختلف، در كارهاى خوب با مردم همكارى كند.«وَتَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقوْى وَلاتَعاوَنُوا عَلَى الْاِثْمِ وَالْعُدْوانِ»[310]؛شما بايد در نيكوكارى و تقوا به يكديگر كمك كنيد و از همكارى در گناه و ستمكارى بپرهيزيد.مبلغ هميشه به فكر انجام وظيفه است. بنابر اين زمان و مكان تبليغ، مشكلات، خطرات و سختيهاى آن و آزارهاى مردم و... نمى تواند او را لحظه اى از انجام وظيفه بازدارد. همانگونه كه حضرت موسى (عليه السلام) حتى در حال فرار از لشكر فرعون به كمك دختران حضرتشعيب رفت و به وظيفه خود عمل كرد. دخترانى كه به خاطر حيا مايل نبودند همراه با مردان گوسفندان خود را در چشمه آب سيراب كنند.«... قالَ ما خَطْبُكُما قالَتا لانَسْقى حَتّى يُصْدِرَ الرِّعاءُ وَاَبُونا شَيْخٌ كَبيرٌ فَسَقى لَهُما...»[311]؛(موسى) گفت: شما (دختران) اينجا چه مى كنيد و كار مهمّتان چيست؟ پاسخ دادند: منتظريم تا چوپانان گوسفندانشان را سيراب كنند تا ما هم به گوسفندان آب دهيم و پدر ما، پيرى سالخورده است. پس موسى گوسفندانشان را سيراب كرد.مبلّغ مأمور به انجام وظيفه است و مسئول نتيجه نيست. بلكه نتيجه كار، دستِ خداست. بنابراين او بايد مردم را به راه حق و حقيقت دعوت كند، حال هركس را خدا بخواهد هدايت مى كند.«لَيْسَ عَلَيْكَ هُداهُمْ وَلكِنَّ اللّه يَهْدى مَنْ يَشاءُ»[312]؛(اى رسول ما!) بر تو هدايت خلق نيست (بلكه دعوت آنان است) امّا خداوند هركس را بخواهد هدايت مى كند.اگر كافران از حق روى برگرداندند مبلغ نبايد در راه خود سست شود و در انجام وظيفه كوتاهى كند.«وَاِنْ تَوَلَّوا فَانَّماَ عَلَيْكَ الْبَلاغُ وَاللّه بَصيرٌ بِالْعِبادِ»[313]؛(اى رسول!) و اگر از حق روى گردانند غصه نخور بر تو چيزى جز تبليغ دين خدا و اتمام حجّت بر آنان نيست و خداوند به حال بندگان بيناست.آرى، برخورد بدِ مردم نبايد تأثيرى در اراده مبلغ داشته باشد و بايد آنگونه عمل كنيم كه حضرت موسى و خضر (عليهما السلام) درمقابل بى توجهى مردم عمل كردند و در انجام وظيفه كوتاهى نكردند.«فَاَبَوْا اَنْ يُضَيِّفُوهُما فَوَجَدا فيها جِداراً يُريدُ اَنْ يَنْقَضَّ فَاَقامَهُ»[314]؛مردم از (طعام دادن) و مهمانى كردن آنان خوددارى كردند. پس در آن منطقه، ديوارى را يافتند كه مى خواست خراب شود و (خضر) به استحكام و تعمير آن پرداخت.خيلى وقتها عمل به وظيفه سختى دارد. دورى راه منطقه تبليغى، سردى و گرمى آن، نبودن امكانات رفاهى و... و حتى مجروح و كشته شدن، توسط كافران در جهاد و غير آن، كه مبلغ واقعى، از هيچ چيز، حتى مرگ نيز واهمه ندارد.«اِنَّ الَّذينَ يَكْفُرُونَ باياتِ اللّه وَيَقْتُلُونَ النَّبِيّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذينَ يَأمُرُونَ بِالْقِسْطِ فَبَشِّرْهُمْ بِعذابٍ اليمٍ»[315]؛كسانى كه به آيات خدا كافر شدند و رسولان و مردمى را كه به عدل مى خوانند مى كشند. آنان را به عذاب دردناك بشارت ده.البته خداوند متعال نيز او را درمقابل ضرر كافران حفظ مى كند.«يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا عَلَيْكُمْ اَنْفُسَكُمْ لايَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ اِذَا اهْتَدَيْتُم»[316]؛اى اهل ايمان، شما ايمان خود را محكم نگاهداريد كه اگر همه عالم گمراه شوند و شما به راه هدايت باشيد، زيانى از كفر آنان به شما نخواهد رسيد.
11 . آشنايى با علوم اسلامى و احكام شرعى
از آنجا كه قسمت مهمى از دستورهاى دينِ مقدس اسلام، احكام فرعى، همچون حرام و حلال است، مبلغ بايد با اين احكام به خوبى آشنايى داشته باشد و درصورتى كه پاسخ صحيح يك مسئله شرعى را نمى داند، از پاسخ غيريقينى خوددارى كند كه خداوند بزرگ از اين عمل نهىفرموده است:«وَلاتَقُولوُا لِما تَصِفُ اَلْسِنَتِكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَهذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَىَ اللّهِ الْكَذِبَ اِنَّ الَّذينَ يَفْتَروُنَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ لايُفْلِحُونَ»[317]؛به خاطر دروغى كه زبانهاى شما توصيف مى كند، نگوييد اين حلال است و آن حرام، تا بر خدا افترا ببنديد، كسانى كه به خدا دروغ مى بندند رستگار نخواهند شد.درصورتى كه مسئله اى شرعى به طور اشتباه به مردم گفته شود، در صورت امكان، شخص سؤال كننده بايد از اشتباه درآيد[318] كه اين، در مواردى مشكلاتى را براى گوينده فراهم مى كند.مبلغ بايد در مسايل شرعى فتواى مرجع تقليدى را بگويد كه مردم از او تقليد مى كنند. درصورتى كه خود، مجتهد است و صاحب فتوا، نمى تواند نظر و فتواى خود را بگويد مگر اينكه مخاطبان، مقلّد او باشند. گفتنِ حدودِ واقعى احكام شرعى، لازم است تا مردم در اين
مسايل دچار افراط و تفريط نشوند.آشنايى عملى با مسايل شرعى همچون كفن و دفن، تلقين و نماز بر ميّت و... از امورى است كه مبلغ هميشه بايد براى انجام آنها، آمادگى داشته باشد.با توجه به سنخيّتى كه بين علوم انسانى (روانشناسى، جامعه شناسى، اقتصاد و...) و معارف الهى وجود دارد و اين علوم، موضوع احكام شرعى را روشن مى كنند، شناخت آنها براى مبلغ لازم است؛ زيرا سروكار او با روح و روان مردم و جامعه انسانى است و تبليغ و تبيين
مسايلى همچون مُضارَبَه، مُزارَعة و... آشنايى با مبانى اقتصادى و مسايل علمِ اقتصاد را مى طلبد. خصوصاً امروزه كه مسايل جديدى همچون بانك، بيمه، ارز، تورم، گرانى، بودجه، ماليات، عوارض و... در جامعه مطرح است كه بايد احكام شرعى آنها براى مردم بيان شود. به ط
ور كلى نياز او به علوم فقه، كلام، تفسير، تاريخ، حديث، اديان و اخلاق يك ضرورت است.آشنايى مختصر با فنون مختلف نيز عاملى مؤثر در جذب مردم است. خوب است مبلغ با چيزهايى كه در محيط تبليغى اش، امتياز به حساب مى آيند بيگانه نباشد.در اجتماع شاعران، آشناى با شعر، در جمع اديبان، قادر بر نوشتن مقاله اى ادبى، در محيطهاى دانشجويى، آشنا با اصطلاحات علمى و... و در يك كلام مبلغى همه فن حريف باشد تا از راههاى مختلف بتواند مردم را به دين خدا بخواند.«اُدْعُ اِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجادِلْهُمْ بِالّتى هِىَ اَحْسَنُ»[319]؛اى رسول ما، خلق را با حكمت و برهان و پند و اندرز نيكو به سوى پروردگارت بخوان و با آنان به طريقى كه نيكوتر است، مناظره كن.رسول خدا(صلى اللّه عليه وآله)، پهلوانى را به اسلام دعوت كرد. پهلوان گفت: اگر حق باشد مى پذيرم. حضرت با او كشتى گرفت و دوبار او را به زمين زد كه سبب تعجب پهلوان شده بود ولى باز هم ايمان نياورد.[320]در بين علماى اسلام، مرحوم شيخ بهاء الدين عاملى (معروف به شيخ بهايى) از علماى ذوفنون بود كه در معمارى، رياضى، فقه، شعر، سحر، سياست و... متخصص بوده است.[321]
12 . بررسى نيروها و توجه به نسل نو
بررسى نيروهايى كه قابليت تبليغ دارند و آنهايى كه مى توان از وجودشان در اين راه مقدس استفاده نمود، لازم است و مبلغ بايد آمار اين نيروها را داشته باشد. همانگونه كه حضرت عيسى (عليه السلام) درپى شناخت اين نيروها بود و فرمود:«مَنْ اَنْصارى اِلَى اللّه قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ اَنْصارُ اللّهِ.»[322]؛كيست كه با من دين خدا را يارى كند؟ حواريّون گفتند: ما يارى كنندگان دين خداييم. رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى فرمود:«هر كس متولد شد يا از دنيا رفت مرا خبر كنيد تا هر لحظه در جريان آمار باشم.»بله، اين وظيفه پيامبران و اولياى الهى است كه از اين مسايل آگاه باشند.از بين نيروهايى كه قابليت تبليغ دارند نسل نو و قشر جوان و نوجوان اهميت بيشترى دارند. اينگونه است كه امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «عَلَيكَ بِالاحْداثِ فَاِنَّهُمْ اَسْرَع اِلى كُلّ خيرٍ»[323]؛به نوجوانان توجه كن زيرا آنان سريعتر به هر خويى روى مى آورند.در طولِ تاريخ، جوانان نمونه اى سراغ داريم كه به خوبى درخشيده اند. حضرت على (عليه السلام) در سن 10 سالگى به رسول خدا(ص) ايمان آورد.[324]قرآن معرفت و ايمان و تسليم نوجوانى به نام اسماعيل را كه در برابر فرمان خدا حاضر به شهادت شد براى تربيت نسل بشر در طول تاريخ نقل مى كند.[325]در داستان طالوت و جالوت كه رهبران حق و باطل بودند مى خوانيم كه با وجود كم بودن طرفداران حق، نوجوانى به نام داود از ميان آنها برخاست.با قدرت ايمان، جالوت سردمدار كفر آن زمان را كشت. قرآن از اين شهامت و شجاعت قدردانى كرده است و خداوند متعال اين نوجوان را بعدها به مقام پيامبرى رساند.«وقَتَلَ داودُ جالُوتَ فاتاهُ اللّه الْمُلْكَ»[326].اُسامه كه جوانى 18 ساله بود به فرمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمانده جنگ شد و تمام بزرگان قريش مأمور به اطاعت از او شدند.[327]«مصعب» جوانى كه به نمايندگى از پيامبر به مدينه رفته بود و در آنجا زمينه را براى ورود و هجرت رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله) فراهم كرد، مردم را به اسلام دعوت، اولين نماز جماعت را برقرار كرد و بنيانگذار اسلام در مدينه شد.[328]پيامبر اكرم جوانى 21 ساله به نام «عَتّاب» را فرماندار مكه قرار داد[329] و فرمود: من بهتر از تو سراغ ندارم و در پاسخ اعتراضات مردم مى فرمايد: كمال به سن نيست، او با كمى سن، برتر است.بسيارى از اصحاب پيامبر اكرم(صلى اللّه عليه وآله) را جوانان تشكيل مى دادند و در جبهه با ايشان مى جنگيدند. و بسيارى از دلاور مردان جبهه هاى جنگ در كشور مقدس ايران بر ضد نيروهاى كافر عراقى جوانان بودند. اين ياوران صديق و با وفاى خمينى كه اكنون بسيارى از آنان به شهادت رسيده و در جوار حق آرميده اند. مبلغ بايد روحيه و شرايط اين گروه را به خوبى بشناسد تا بتواند با آنان برخوردى مناسب داشته باشد.روحيه كودك با «لهو»، نوجوان با «لعب»، جوان با «زينت»، ميانسال با «تفاخر» پير با «تكاثر» (زياده طلبى) ابتدا در اموال و سپس در اولاد سازگار است، بنابراين جوان به طور فطرى شيك پوشى را دوست دارد و مبلغ بايد با توجه به اين روحيه با او گفتگو كند، كه ا
ين حالتها از آيه قرآن استفاده مى شود: «انما الحىوة الدّنيا لَعِبٌ ولهو وزينة وتفاخر وتكاثرٌ فى الاموال والاولاد»[330].مبلغ بايد بداند كه قلب جوان از قلب پير رقيق تر است و زمينه پذيرش حق و حركت به سوى كمال در او بيشتر است.«اِنَّ قَلْبَ الشّابّ اَرَقّ مِنْ قَلْبِ الشَّيْخ»[331] عن الصادق (عليه السلام).همانگونه كه زمينه پذيرش حق در جوانان زياد است، احتمال انحراف آنها توسط شيطانهاى انس و جنّ نيز زياد است. به همين دليل است كه حضرت على (عليه السلام) دستور مى دهد كه به فرزندان خود علوم و معارف اسلامى را بياموزيم تا در برابر افكار انحرافى بيمه شون
د:«عَلِّمُوا صِبْيانَكُمْ مِنْ عِلْمِنا ما يَنْفعُهُمُ اللّه بِه لاتَغْلِبْ عَلَيْهِمْ اَلْمرجئة بِرَأيِها.»[332]؛
13 . استعاذه واستمداد از خداوند
از آنجا كه مبلغ، منسوب به اسلام و دين است، تمام كارهايش زيرنظر مردم است. گناه او با گناه ديگران فرق دارد، همانگونه كه خداوند به زنان پيامبر مى فرمايد: چون خانواده رسول اكرم هستيد عمل خلاف شما گناهش دو برابر زنان ديگر است. بنابراين مبلغ بايد كاملاً مواظب باشد و به خاطر سالم ماندن از خطرات به خدا پناه برد و از او كمك جويد.در انجام دستورهاى الهى مقيد باشد. در حرف زدن دقت كند. كمتر از ديگران شوخى كند. در غذا خوردن مراعات حال مردم را بكند.در ساختمان، لباس، مَركب، مهمانى ها، دوستان، كار و تجارت و هرگونه حركتِ سياسى، اجتماعى، اقتصادى دقت كند كه خلاف شأن يك مبلغ اسلام است نباشد و او را از زىّ خود خارج نكند.كسى كه مى خواهد با فكر مردم كار كند بايد فكر مردم با او موافق باشد.مبلغ بايد قبل از تبليغ با دعا و خواندن آية الكرسى، دادن صدقه و استعاذه واقعى خودش را نزد خداى بزرگ بيمه كند.اگر مطالب او در حال تبليغ تمام شد مردم را با حرف بافى معطل نكند. اگر مطالعه نكرده است سخنرانى نكند. اگر چند نفر قبل از او برنامه داشته اند، برنامه خود را بسيار كوتاه كند. لازم است قبل از تبليغ استراحتى كرده باشد. بيان لطيفه هايى كه بدآموزى نداش
ته باشد براى تنوع و تقويت روحيه مردم خوب است.اين موارد و تمام مسايلى كه در اين كتاب مطرح شده است تنها با آموختن، عملى نمى شود مگر اينكه لطف و عنايت خداى متعال شامل حال مبلغ شود و اين لطف و رحمت به جز استمداد از درگاه آن خالق يكتا ميسر نيست.[333]
257 . سوره بقره (2) : 44.258 . سوره صف (61) : 2.259 . سوره اسراء(17) : 79.260 . سوره مزمل(73) : 4.261 . همان، آيه 6.262 . سوره نجم (53) : 29.263 . سوره ابراهيم (14) : 37.264 . سوره مريم (19) : 96.265 . بحارالانوار، چاپ بيروت (مؤسسة الوفاء)، ج45، ص138.266 . اصول كافى، ج2، ص78.267 . سوره آل عمران (3) : 164.268 . مفاتيح الجنان، دعاى كميل.269 . سوره نمل (27) : 55 .270 . سوره جمعه(62) : 2.271 . سوره توبه (9) : 31.272 . سوره حجرات (49) : 1.273 . همان، آيه 2.274 . سوره مجادله، آيه 8.275 . همان، آيه 10.276 . سوره مائده(5) : 67.277 . سوره آل عمران(3) : 28.278 . سوره انعام (6) : 55 .279 . سوره آل عمران (3) : 7.280 . سوره نساء (4) : 113.281 . سوره طه(20) : 24.282 . سوره نحل (16) : 36.283 . سوره حجر (15) : 94.284 . سوره بقره (2) : 275.285 . سوره احزاب (33) : 37.286 . ترجمه تحف العقول، ص26.287 . سوره نمل (27) : 59.288 . سوره شورى (42) : 13.289 . ميزان الحكمة، ج4، ص70.290 . بحارالانوار، چاپ المكتبة الاسلامية، ج75، ص142.291 . كودك، فلسفى، ج2، ص111.292 . صحيفه نور، ج14، ص60.293 . سوره آل عمران (3) : 75.294 . منتهى الآمال، در بيان حلم و عفو امام على عليه السلام.295 . السيرة النبويه لابن هشام، ج2، ص273.296 . سوره فرقان (25) : 31.297 . سوره مائده (5) : 82.298 . سوره آل عمران (13) : 21.299 . همان، آيه 181.300 . سوره انفال (8) : 31.301 . سوره فصلت (41) : 26.302 . سوره قمر (54) : 24.303 . سوره مطففين (83) : 29.304 . سوره منافقون (63) : 4.305 . سوره انفال (8) : 60.306 . سوره كافرون (109) : 6.307 . سوره هود (11) : 46.308 . سوره بقره(2) : 217.309 . سوره انبياء (21) : 58.310 . سوره مائده (5) : 2.311 . سوره قصص (28) : 23.312 . سوره بقره (2) :272.313 . سوره آل عمران (3) : 20.314 . سوره كهف (18) : 77.315 . سوره آل عمران (3) : 21.316 . سوره مائده (5) : 105.317 . سوره نحل (16) : 116.318 . رساله عمليه امام خمينى (قدس سره)، مسئله 13.319 . سوره نحل (16) : 125.320 . بحارالانوار، چاپ بيروت (مؤسسة الوفاء)، ج16، ص178.321 . قصص العلماء ميرزا محمد تنكابنى، ص234.322 . سوره صف (61) : 14.323 . بحارالانوار، چاپ بيروت (مؤسسة الوفاء)، ج23، ص236.324 . منتهى الآمال، در فضايل على عليه السلام، وجه نهم.325 . سوره ص (38) : 48.326 . سوره بقره (2) : 251.327 . بحارالانوار، چاپ بيروت (مؤسسة الوفاء)، ج22، ص466.328 . فروغ ابديت، ج1، ص407.329 . السيرة النبوية لابن هشام، ج4، ص83.330 . سوره حديد (57) : 20.331 . الحديث، ج1، ص349.332 . وسائل الشيعه، المكتبة الاسلامية، ج15، ص197.333 برگرفته از كتاب: قرآن و تبليغ. محسن قرائتى. تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1372.