فقيهان سخنور در فهرست منتجب الدين - راه و رسم تبلیغ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

راه و رسم تبلیغ - نسخه متنی

کانون نویسندگان فضلای قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فقيهان سخنور در فهرست منتجب الدين


ناصر باقرى بيدهندى

پيامبران الهى اولين مبلغان بودند: «رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَمُنْذِرينَ»[379] حضرت نوح(ع)، هود(ع)، صالح(ع)، لوط(ع) و... خود را مبلّغ و اندرزگويان امين مى دانستند.[380]

سيوطى در الاوائل مى نويسد: ابراهيم(ع) نخستين كسى است كه بر منبر خطبه خوانده است.

جاحظ در البيان والتّبيين مى نويسد: «و كان شعيب اخطب الأنبياء؛[381] شعيب(ع) سخنورترين پيامبران بود.

پيامبر اسلام(ص) علاوه بر اين كه خود مبلّغ سيّار بود، براى نشر اسلام و تعليم قرآن مبلّغانى به اطراف و اكناف اعزام مى كرد. ابن هشام[382] اسامى برخى مبلغان كه در اين راه به شهادت رسيده اند را آورده است.

پس از آن حضرت، امام على(ع) اين رسالت را بر عهده داشت و در فرصت هاى مناسب به روشنگرى مى پرداخت.

بس از انبيا و اوصيا و اوليا، عالمان متعهد بايد پيام خداوند سبحان را به مردم برسانند؛ زيرا آنها وارثان پيامبرند و رسالت پيام آوران الهى را بر دوش مى كشند.

در گذشته سطح وعظ و ارشاد، بسيار بالاتر از دوره هاى اخير و معاصر بوده است و واعظان هميشه از رجال بزرگ علمى بوده اند. در كتب تاريخ نام انبوهى از دانشوران واعظ ثبت شده است.

فقيه معروف شيعه شيخ صدوق(ره) كه بالغ بر دويست كتاب تأليف كرده، در قم مجلس وعظ داشته است. شيخ عبدالجليل رازى مؤلف كتاب نقض در باره او مى گويد: هم كتاب تصنيف مى كرد هم وعظ مى نمود و هم درس مى گفت، وصيت علم او تا تركستان گسترده شده بود. امالى صد
وق حاوى 97 مجلس وعظ اوست كه ضمن آنها سخنان معصومان و فضايل خاندان نبوت بيان شده است.

شيخ مفيد نيز داراى مجموعه اى به نام امالى است. امالى او شامل 42 مجلس است كه در هفت سال برگزار شده است.

سيّد مرتضى دانشور ديگر شيعى كتابى دارد كه به امالى سيد مرتضى معروف است. اين كتاب مجموعه گفتارهاى او در مجالس وعظ است.

شيخ طوسى(ره)، بنيانگذار حوزه كهنسال نجف دو كتاب از منابع چهارگانه شيعه از آثار اوست، نيز مجلس وعظ داشته و مجموعه گفتارهايش با عنوان امالى شيخ طوسى به يادگار مانده است.

دانشمند ديگر مرتضى ذوالفخرين قمى است. رازى مى گويد: مجلس وعظى داشت و فضلاى عالم از خطبه ها و كتابهايش سرمايه مى گرفتند.[383]

يكى ديگر از واعظان قمى در قرن ششم، عزالدين يحيى بن محمّد علوى نقيب است.[384]

ابن جوزى در المنتظم فى اخبار الامم، نام و شرح حال گروهى از واعظان سده هاى چهارم و پنجم را كه همه از دانشوران مشهور بوده اند، ذكر كرده است.[385]

آرى در گذشته بيشتر دانشمندان به تبليغ دين مى پرداختند. اما دشمن، براى اين كه عالمان بزرگ را از منبر دور سازد، برنامه ريزى گسترده كرد و به تدريج در باور همه گنجانيد كه وعظ و خطابه دون شأن فقيهان، مفسران و متكلمان است. اين اقدام كم و بيش در حوزه
ديرپاى نجف مؤثر واقع شد و بدين ترتيب ميان مردم و دانشمندان دينى فاصله افتاد.

معمار انقلاب اسلامى امام راحل(ره) در اين زمينه مى فرمايد:

«ممكن است دستهاى ناپاكى با سمپاشيها و تبليغات سوء، برنامه هاى اخلاقى و اسلامى را بى اهميت وانمود كرده، منبر رفتن براى پند و موعظه را مغاير با مقام علمى جلوه دهند... امروز در بعضى از حوزه ها شايد منبر رفتن و موعظه كردن را ننگ بدانند! غافل از اين
كه حضرت امير(ع) منبرى بودند و در منابر مردم را نصيحت فرموده و راهنمايى مى كردند. ساير ائمه(عليهم السلام) نيز چنين بودند.»[386]

با توجه به اهميت وعظ و خطابه و لزوم تبيين ديدگاه فقيهان گذشته درباره اين موضوع بررسى «فهرست منتجب الدين» سودمند مى نمايد.

فهرست چه كتابى است![387]

«فهرست شيخ منتجب الدين» يكى از كتابهاى مهم تراجم و رجال است كه بين سالهاى 572 ـ 592، به عنوان كامل كننده فهرست شيخ الطائفه محمد بن حسن بن على طوسى،[388] به رشته نگارش كشيده شد.

از آنجا كه نويسنده دانشمند و پژوهشگر اين كتاب، حافظ، ابوالحسن منتجب الدين على ابن عبيداللّه بن حسن بن حسين بن بابويه رازى،[389] فردى موثق، پارسا و دقيق بود، كتابش شهرت خاص يافت و موردتوجه دانشمندان قرار گرفت.

منتجب الدين در كتاب گرانقدر خويش[390] نام انبوهى از دانشوران را ثبت كرده، درباره هر يك به اختصار مطالب سودمندى نگاشته است. آنچه در اين مقاله مى خوانيد نام گروهى از فقيهان وارسته است كه در كنار فتوا و تدريس، منبر مى رفتند و مردم را اندرز مى دادند
. البته پس از نام هر فقيه سخنور نوشته كوتاه منتجب الدين را نيز ترجمه كرده ايم تا شاهدى بر درستى گفتار ما باشد.

سيد ثقة ابوالعباس عقيل بن حسين بن محمد بن على بن اسحاق

او فقيه و محدث است كتابهاى صلات، مناسك حج و امالى از آثار اوست.[391]

سيد زاهد عزالدين بن عراقى حسينى

او دانشورى فاضل، فقيه و واعظ بود.[392]

قاضى زين الدين ابوعلى عبدالجبار بن حسين بن عبدالجبار طوسى

اين دانشور فقيهى نيكوكار است.[393]

فقيه صالح ابوالحسن على بن ابى سعد بن ابى الفرج خياط

او دانشمندى پارساست كه در شمار واعظان جاى دارد. كتاب جامع الاخبار از آثار اوست.[394]

سيد نورالدين على بن محمد حسينى خجندى ساكن رى

اين بزرگوار فقيهى نيكوكار است و از واعظان شمرده مى شود.[395]

شيخ نجم الدين ابوالقاسم على بن حسين حاستى

او واعظى نيك كردار است كه در فقه نيز تواناست.[396]

سيد ضياء الدين ابوالرضا فضل اللّه بن حسين بن ابى الرضا عبيداللّه بن حسين بن على حسين مرعشى

اين سيد دانشورى پارسا و فقيهى واعظ است.[397]

شيخ ابوالمظفر ليث بن سعد بن ليث اسدى

او كه در زنجان زندگى مى كند، شاعرى گرانقدر و فقيهى نيكوكار است. كتاب الامالى فى مناقب اهل البيت(عليهم السلام) از آثار اوست.[398]

قاضى مجدالدين محمد بن على بسأرية

قاضى، واعظى نيك كردار است و در شمار فقيهان جاى دارد.[399]

شيخ جمال الدين محمد بن عبدالكريم

شيخ محمّد فقيهى واعظ شمرده مى شود.[400]

شيخ فقيه مختار بن محمد بن مختار بن بابويه

او دانشورى پرهيزگار و واعظ است.[401]

سيد زين السادة ناصر بن داعى بن ناصر بن شرفشاه علوى حسنى شجرى

سيد ناصر فقيهى نيك رفتار و واعظ شمرده مى شود.[402]

سيد ناصرالدين محمد بن حسين بن منتهى حسينى

سيد محمّد دانشورى پارسا و واعظ است و قاضى شهر شمرده مى شود.[403]

شيخ امام عمادالدين ابوجعفر محمد بن على بن حمزه طوسى مشهدى

او دانشمند، فقيه و واعظ است. «الوسيله»، «الواسطه»، «الرابع فى الشرايع»، «المعجزات» و «مسائل فى الفقه» در شمار آثار او جاى دارد.[404]

شيخ افضل الدين محمد بن ابى الحسن بن هموسه ورامينى

شيخ، فقيهى فاضل و واعظ شمرده مى شود.[405]

سيد بدرالدين مجتبى بن اميرة بن سيف النبى جعفرى زينبى

سيد بدرالدين واعظى بود كه در گروه فقيهان جاى داشت و سرانجام به شهادت رسيد.[406]

شيخ ابومحمد عبدالرحمن بن محمد بن شجاع

شيخ عبدالرحمن فقيهى مورد اعتماد و واعظ بود.[407]

شيخ نجم الدين ابوتراب على بن ابراهيم بن ابى طالب ورامينى

او دانشورى واعظ است كه فقيه نيز به شمار مى آيد.[408]

شيخ رشيدالدين على بن عبدالمطلب قمى

شيخ على فقيهى واعظ است.[409]

شيخ عمادالدين على بن محمد بن على طوسى

او در شمار فقيهان واعظ جاى دارد.[410]

شيخ الامام نصرة الدين ابومحمد حسن بن على بن زيرك قمى

شيخ حسن فقيهى پارسا و واعظى نيك كردار است.[411]

شيخ الامام اوحد الدين حسينى بن ابى الحسين بن ابوالفضل قزوينى

او فقيهى نيكوكار، مورداعتماد و واعظ است.[412]

شيخ مجدالدين صاعد بن على آبى

شيخ صاعد دانشورى فقيه و واعظ شمرده مى شود.[413]

سيد طالب بن على بن ابى طالب علوى البرى

سيد طالب فقيهى نيكورفتار و واعظ است.[414]

آنچه گذشت، بخوبى نشان مى دهد كه در گذشته علماى بزرگ و فرزانگان بر كرسى وعظ و خطابه مى نشستند، و گاه مجموع گفتارهاى آنها در قالب امالى در اختيار ديگران قرار مى گرفت. بنابراين هرگز نبايد به تبليغ سوء آنان كه سخنرانى، و وعظ را منافى مقام فقيهان و د
انشوران مى شمارند، توجه كرد. تبليغ كار انبياى بزرگ الهى و اوصياى آنان بود كه آگاه ترين و والاترين و محبوب ترين چهره هاى جامعه شمرده مى شدند.[415]


379 . سوره اعراف (7) : 62.

380 . سوره اعراف (7) : 68 ، 79، 93.

381 . البيان والتبيين، ج1، ص178.

382 . سيره ابن هشام، ج3، ص178.

383 . نقض، ص51.

384 . تلخيص مجمع الآداب فى معجم الالقاب ابن الفوطى، قسم اول از جلد چهارم، ص374 به نقل از تاريخ مذهبى قم، ص201.

385 . المنتظم، ج10، ص251.

386 . جهاد اكبر، ص44.

387 . و نيز ر.ك: يادنامه علامه امينى، ص72 ـ 23 مقاله آيت اللّه حاج سيد موسى شبيرى زنجانى تحت عنوان «فهرست شيخ منتجب الدين». و مقدمه فهرست.

388 . كتابهاى ديگرى بر محور «الفهرست» شيخ طوسى به صورت ذيل و ترتيب نوشته شده است كه رهبر معظم انقلاب در مقاله «چهار كتاب اصلى علم رجال» از آنها نام برده است. علاقمندان مراجعه فرمايند.

389 . شرح حال او در كتب زير آمده است: مقدمه فهرست او، و لؤلؤة البحرين: 234، مستدرك الوسائل 3/465؛ امل الآمل: 488؛ روضات الجنات 4/316؛ اعيان الشيعه 41/343؛ الاعلام زركلى 5/125؛ الكنى والالقاب 3/209؛ مصفى المقال: 463؛ الايرانيون والأدب العربى 3/301
تا 308؛ تنقيح المقال 2/297؛ منتهى المقال: 219؛ فوائد الرضويه 1/309؛ تذكرة المتبحرين: 488؛ معجم المؤلفين 7/144؛ بهجة الآمال فى شرح زبدة المقال 5/496.

390 . فهرست منتخب الدين چند چاپ دارد و ما در اين مقاله از چاپ شادروان دكتر سيد جلال الدين محدّث ارموى كه در كتابخانه آيت اللّه مرعشى نجفى(ره) صورت استفاده كرده ايم.

391 . فهرست، ص78؛ امل الآمل، ص484؛ جامع الرواة، 1/540، تنقيح المقال، ج2، ص308.

392 . فهرست، ص81 و نيز نك: امل الآمل، ص484؛ جامع الرواة 1/538؛ تنقيح المقال 2/252.

393 . فهرست، ص83، و نيز نك: امل الآمل، ص489؛ جامع الرواة 1/588؛ روضات 349؛ تنقيح 2/294.

394 . فهرست، ص83 و نيز نك: امل الآمل، ص484؛ جامع الرواة 1/551؛ روضات 357؛ تنقيح 2/263.

395 . فهرست، ص91 و نيز نك: امل الآمل، ص489؛ جامع الرواة 1/597؛ تنقيح 2/303.

396 . فهرست، ص92 و نيز نك: امل الآمل، ص486؛ جامع الرواة 1/572، تنقيح 2/303.

397 . فهرست، ص97 و نيز نك: امل الآمل، ص492؛ روضات 412؛ جامع الرواة 2/9؛ تنقيح 3/13.

398 . فهرست، ص99 و نيز نك: امل الآمل، ص493؛ جامع الرواة 2/33.

399 . فهرست، ص121، ام، ص503؛ جامع الرواة 2/153؛ تنقيح المقال 3/153.

400 . فهرست، ص123 و نيز نك: امل 503؛ جامع الرواة 2/139؛ تنقيح 3/139.

401 . فهرست، ص125 و نيز نك: امل 509؛ جامع الرواة 2/222.

402 . فهرست، ص128 و نيز نك: امل 511؛ جامع الرواة 2/288؛ تنقيح المقال 3/266.

403 . فهرست، ص104 و نيز نك: امل 510؛ جامع 2/263؛ تنقيح 2/247.

404 . فهرست، ص107 و نيز نك: امل 509؛ جامع الرواة 2/220؛ روضات الجنات 635؛ تنقيح المقال، ج3، ص203.

405 . فهرست، ص114؛ امل الآمل، ص495؛ جامع الرواة 2/42؛ تنقيح المقال 3/58.

406 . فهرست، ص119؛ امل الآمل، ص994؛ جامع الرواة 2/153؛ تنقيح المقال 3/153.

407 . فهرست، ص84؛ امل الآمل، ص480؛ جامع الرواة 1/453.

408 . فهرست، ص88 ؛ امل الآمل، ص485؛ جامع الرواة 1/551؛ تنقيح المقال 1/259.

409 . فهرست، ص90؛ امل الآمل ص488؛ جامع الرواة 1/591؛ تنقيح المقال 2/279.

410 . فهرست، ص90؛ امل الآمل، ص490؛ جامع الرواة 1/600 ؛ تنقيح المقال 2/207.

411 . فهرست، ص50 ؛ النقض، ص191؛ جامع الرواة 1/212.

412 . فهرست، ص54 و نيز نك: امل الآمل، ص471؛ جامع الرواة، ج1، ص230؛ تنقيح المقال، ج1، ص321.

413 . فهرست، ص72 و نيز نك: امل الآمل، ص478؛ جامع الرواة، 1/404؛ تنقيح المقال، ج1، ص90.

414 . فهرست، ص73 و نيز نك: امل الآمل، ص478؛ جامع الرواة 1/425؛ تنقيح المقال 2/107؛ روضات الجنات، ص235.

415 ماهنامه كوثر، شماره نوزدهم (مهر 1377)، ص52 ـ 54.

/ 18