شخصيت فكرى امام على عليه السلام - جایگاه نهج البلاغه در اندیشه سیاسی اسلام از آرمان تا واقعیت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جایگاه نهج البلاغه در اندیشه سیاسی اسلام از آرمان تا واقعیت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شخصيت فكرى امام على عليه السلام

امام على بعد از رحلت پيامبر مهم‏ترين وظيفه خود را جمع‏آورى، تدوين و آموزش قرآن براى تازه مسلمانان مى‏دانستند.آن حضرت قبل و بعد از دوران خلافت‏با گفتار و رفتار خود الگويى عملى براى فهم آيات قرآنى در جامعه اسلامى بودند و گره‏گشاى مشكلاتى كه براى جامعه نوپاى اسلامى به وجود مى‏آمد.به گفته جرج جرداق مسيحى لبنانى امام على عالم قدرتمندى است كه محور فكرى اسلام بوده و دائرة‏المعارف جميع علوم بوده است.وى در اين مورد مى‏نويسد:

على‏بن‏ابى‏طالب در عقل و انديشه يگانه و بى‏همتاست و به همين جهت محور فكرى اسلام و جامع سرچشمه علوم عربى است‏به طورى كه در ميان عرب هيچ دانشى نيست مگر آن‏كه على آن را پايه‏ريزى كرده و يا در پيدايش آن سهيم و شريك بوده است...آن حقيقت انسانى كه اساس همه فلسفه‏هاى مثبت است در مقابل فلسفه‏هاى منفى [10]

خطابه‏ها، نامه‏ها و كلمات امام على كه برخى از آنها را سيدرضى (359-406ه.، گردآورنده نهج‏البلاغه) و برخى را اسكافى (درگذشته به سال 240ه.، صاحب كتاب المعيار و الموازنه) جمع آورى كرده، شاهدى بر اين نكته است كه آن حضرت متفكرى بى‏نظير در فهم آيات قرآن و استنباط اصول و مبانى انديشه‏هاى سياسى اسلام و ارائه آنها به جامعه اسلامى است.

فلسفه و نظريه سياسى

در اين جا لازم است‏به ويژگى‏ها و اختصاصات فلسفه و نظريه سياسى اشاره مختصرى بكنيم.

اشتراوس در كتاب «فلسفه سياسى چيست‏» فلسفه سياسى را شاخه‏اى از فلسفه دانسته و در تعريف فلسفه مى‏نويسد:

فلسفه كوششى است‏براى نشاندن معرفت‏به كل به جاى گمان نسبت‏به كل و جستارى براى معرفت‏به همه چيز، به معناى جستار براى معرفت‏به خدا، جهان و انسان و بلكه جستار براى معرفت‏به طبيعت هر چيز است. [11]

همان‏گونه كه مى‏بينيم، هدف فلسفه جست‏وجو و كشف حقيقت است و همان‏طور كه پيش‏تر گذشت، كشف حقيقت نزد مسلمانان به فهم و الهام از قرآن براى شناخت هستى و عرفت‏به آيات خداوند گره خورده است.فلسفه اسلامى با هدف كشف حقيقت كه در قرآن مى‏باشد، به تفسير و فهم قرآن مى‏پردازد و امام على بعد از پيامبر عهده‏دار اين وظيفه خطير در جامعه اسلامى گرديدند.سخنان امام على درباره شناخت هستى، شناخت انسان، معرفت‏شناسى، شناخت جامعه و سنت‏هاى الهى حاكم بر جوامع و شناخت دولت و حكومت و معاد و سرانجام انسان، خود الهام‏بخش مجموعه و منظومه هماهنگ فلسفى خاصى است كه آن حضرت از فلاسفه‏اى همچون فارابى و ابن‏سينا بسيار فراتر رفته است.همين‏طور در اين ديدگاه فلسفه سياسى بخشى از فلسفه است كه «مدار بحث فلسفه سياسى اهداف عظيم بشرى است آزادى حكومت‏يا فرمانروايى، اهدافى كه مى‏تواند بشر را از حد نفس فرومايه خويش ارتقاء دهد. [12]

فرمايش‏هاى حضرت على در مورد فلسفه سياسى بخش زيادى از نهج‏البلاغه، كتاب الموازنه و المعيار اسكافى و احاديث فريقين را تشكيل مى‏دهد.

حال براى آن‏كه با ويژگى‏هاى «نظريه سياسى‏» آشنا شويم، اشاره‏اى خواهيم داشت‏به كتاب فهم نظريات سياسى نوشته اسپريگنز.در اين كتاب به ادعاى نويسنده، آثار كلاسيكى مانند جمهور افلاطون كه نمونه كامل از اين لحاظ مى‏باشند، در «جست‏وجوى ارائه تصويرى جامع و نسبتا منسجم از زندگى سياسى هستند.واژه يونانى تئورين كه كلمه تئورى از آن مشتق شده به معناى نظر كردن، توجه كردن و تعمق است.اين دقيقا همان كارى است كه متفكران بزرگ و ديگرانى كه چون آنها قرن‏ها به بحث و نظريات سياسى پرداخته‏اند بشر را به آن دعوت مى‏كنند.اين متفكران نحوه نگرش را به انسان مى‏آموزند كه به طور كلى معنايش تصوير نمادين از يك كليت نظم يافته است‏». [13]

آنچه از فقره فوق فهميده مى‏شود و مد نظر اين مقاله است، هدف نظريه‏پرداز سياسى است.اين هدف عبارت است از آن‏كه نظريه‏پرداز سياسى در سايه مطالعاتش از هستى، سرشت آدمى و ديگر خصوصيات جهان پيرامونش كه به منزله مواد خامى براى مطالعه او هستند سياست را توصيف مى‏كند. [14]سياست‏بخشى از يك منظومه بزرگ‏تر است كه از نگرش انسان به هستى، به انسان و...ناشى مى‏شود.متفكران مسلمان در دوره ميانه نيز براى شناخت‏سياست مباديى را لازم دانسته‏اند.نظريه سياسى مشتمل بر فلسفه و مجموعه منظوم و هماهنگ است كه از شناخت هستى به عنوان مبادى، آغاز و به جزئيات مسائل سياسى منتهى مى‏شود; به طورى كه اين جزئيات، ريشه در آن كليات و مبادى دارد و با آن در هماهنگى كامل است.اگر ارائه چنين منظومه‏اى را لازمه «نظريه‏» سياسى و از اختصاصات «فلاسفه‏» و متفكران بدانيم، امام على به گواهى تاريخ بسيار زودتر از ديگر متفكران مسلمان ديدگاه‏هاى خود را براى مردم بيان كرده‏اند و در ادامه سنت نبوى مردم را با حقايق و مفاهيم عميق قرآن آشنايى داده‏اند و شايد نوعى كم‏لطفى باشد كه ما در بررسى تاريخ انديشه سياسى اسلامى، از آموزش ديدگان اين مكتب فكرى نام ببريم و از استادان و بنيان‏گذاران آن غافل باشيم; بسيار ناپسند است اين‏كه جوانان و نوجوانان علاقه‏مند به انديشه سياسى اسلام از انديشه سياسى بزرگان و استادان مكتب اسلام، آگاهى نداشته باشند.

نكته ديگرى كه در مورد انديشه سياسى امام على و ديگر متفكران مسلمان، و با توجه به روش تحليلى پيشنهادى، قابل ذكر است، عدم امكان تفكيك بين فلسفه و فقه سياسى است.همين طور اندرزنامه‏ها هم مبتنى بر نوعى نگرش كلى است كه قابل تفكيك از انديشه سياسى مسلمانان نيست و همه اينها به شدت متاثر از متون اسلامى مى‏باشند.متفكران مسلمان بعضا هم داراى كتاب هايى در اندرزنامه نويسى (نصيحة‏الملوك) و هم كتاب‏هايى از سنخ فقه سياسى مى‏باشند; براى شاهد مثال از متفكرانى، مانند غزالى، ماوردى و خواجه نصيرالدين طوسى مى‏توان نام برد.همچنين فلسفه و فقه هم در انديشه سياسى متفكرانى كه هر دو صبغه را دارند، به راحتى قابل جدايى و انفكاك نيست و متفكران مسلمان آن دو را با هم سازگار و در يك منظومه كلى مى‏ديده‏اند; ديدگاه‏هاى فارابى، ابن سينا، خواجه نصيرالدين طوسى، غزالى و...از اين نظر قابل بررسى است.اينان فلسفه و كلام و اصول فقه - كه آن را نوعى فلسفه خاص اسلامى مى‏دانيم - را به عنوان مبادى و مقدمه لازم براى ورود به فقه سياسى دانسته‏اند.فارابى زمانى كه از علم مدنى نام مى‏برد، آن را اعم از فلسفه و فقه سياسى دانسته است و در كتاب الملة در نبود رئيس اول، وجود رئيس آشنا به فقه (كه فقيه است) و سنت را تجويز كرده است.

به هر حال، تمامى تلاش‏هاى فكرى و عقلى در جهان اسلام باز گشت‏به قرآن دارد و اين تلاش‏ها با هدف فهم قرآن از همان ابتدا آغاز شد و روز به روز گسترش يافت و نقش شخصيتى همانند امام على در اين مورد قابل انكار نيست.انديشه سياسى اسلام هم از اين قاعده مستثنا نيست و اين در زمانى بود كه هنوز نهضت ترجمه آغاز نشده و مسلمانان با انديشه‏هاى ساير ملت‏ها آشنا نشده بودند.بعد از آشنايى مسلمانان با ساير ملل، گسترش سرزمين‏هاى اسلامى و ترجمه كتب هندى، يونانى و ايرانى، مسلمانان از اين فرصت نيز استفاده كرده بر گنجينه اطلاعات و دانش و انديشه‏سياسى خود افزودند و از دانش‏هاى جديد براى فهم هر چه بيشتر وحى استفاده بردند.

/ 7