هستى‏شناسى و سياست - جایگاه نهج البلاغه در اندیشه سیاسی اسلام از آرمان تا واقعیت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جایگاه نهج البلاغه در اندیشه سیاسی اسلام از آرمان تا واقعیت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هستى‏شناسى و سياست

چنانچه پيش‏تر آمد، انديشه سياسى ريشه در نگرش انسان به هستى و انسان دارد و به تبع هستى‏شناسى بر سياست تاثير به سزايى دارد.اگر سياست و حكومت را موجودى عينى يا اعتبارى بدانيم، به هر حال بخشى از مجموعه كل هستى است و جزئى از اين منظومه محسوب مى‏شود.سياست در كجاى اين مجموعه عظيم قرار دارد؟ اگر هستى را داراى نظم و هماهنگى و هدفمند بدانيم، سياست نيز به عنوان جزئى از اين كل بايد داراى نظم و هدف باشد; هدفى كه كل هستى براى آن خلق شده است.خداوند - جل‏جلاله - در مورد هدف از خلقت هستى مى‏فرمايد:

الله الذى رفع السماوات بغير عمد ترون‏ها ثم استوى على العرش و سخر الشمس و القمر كل يجرى لاجل مسمى يدبر الامر يفصل الآيات لعلكم بلقاء ربكم توقنون. [15]

امام على‏عليه السلام مى‏فرمايد: «لو فكرو في عظيم القدرة و جسيم النهمة لرجعوا الى الطريق‏».اگر هستى شناخته شود و هدف از خلقت آن دانسته شود، وجود خداوندى كه آمر و خالق است و ساير موجودات كه فرمانبر و مامورند، خود الگويى مى‏شود كه سياست را راهبرى و هدايت مى‏كند.

انسان‏شناسى و سياست

يكى ديگر از مبادى سياست، انسان‏شناسى است.سياست و حكومت‏به عنوان پديده‏اى انسانى، بخشى از نظام اجتماعى انسانى است كه همه اينها بخشى از هستى و كل موجودات هستند.ادامه بحث از هستى و شناخت آن، انسان‏شناسى است كه در شناخت از سياست تاثير دارد.انسان چگونه موجودى است؟ موجودى پست و حيوان گونه، درنده‏خو، شرير و يا اشرف موجودات و صاحب كرامت و شرافت؟ آيا آزادى و اختيار دارد يا آن‏كه مجبور و مسلوب الاختيار است؟ پاسخ به اين سؤالات در شناخت‏سياست تاثير بسيار زيادى دارد.

خداوند در قرآن در مورد انسان مى‏فرمايد: «و لقد كرمنا بنى آدم و حملنا هم فى البرو البحر...» و يا «لقد عرضنا الامانة‏».

انسان از ديدگاه امام على موجودى آزاد و مختار است كه خداوند به او عقل داده است.انسان بايد از اين عقل جهت‏شناخت‏حق از باطل استفاده كند و عقل همانند رسولى باطنى است كه حجت را بر انسان تمام مى‏كند، ولى با همه اهميتى كه براى عقل قائل شده آن را ناكافى دانسته‏اند و نياز به رسول ظاهرى را لازم دانسته‏اند و مى‏فرمايند:

فبعث فيهم رسله و و انزل اليهم انبياءه ليستادوهم ميثاق فطرته و يذكروهم منسى نعمته و يحتجوا عليهم بالتبليغ و يثيرولهم دفائن العقول و يروهم الآيات المقدرة من سقف فوقهم مرفوع و مهاد تحتهم موضوع و معايش تحييهم. [16]

هدف از بعثت انبيا بيدار كردن فطرت و آشكار كردن گنجينه‏هاى عقول مردم است. اگر پيامبر براى انذار بشر نيايد، انسان در خواب غفلت‏باقى خواهد ماند و از عقل خود استفاده نخواهد كرد.

/ 7