«نهج البلاغه» گردآورده شريف رضي، جز آنکه مشتمل بر زبده سخنان امام علّيبن ابيطالب (عليهالسلام)، خليفه چهارم مسلمين و امام اوّل شيعيان است و از اين باب ارجمند است و مقّدس و مورد توجّه مسلمين، من حيثالمجموع از جمله نوادر کتابهاي جهاني محسوب است که ارزش ذاتي دارد و از جنبه ادبي و اخلاقي و ديني در مرتبه اعلاي بلاغت و حکمت جاي گرفته است. چنان که ميدانيم مسلمانان از همان دوران حضور امام و پس از او، کلام وي را به عنوان نمونه والاي بلاغت و معيار سخنپردازي تلقّي ميکردند. خطبههايش بلاغتافزاي خطيبان بود و رسائلش سرمشق مترسّلان. به قول استاد محمّد عبده: «از مطالعه نهجالبلاغه، دولت فصاحت و صولت بلاغت در نظرم مجسّم گشت و به يقين دانستم که مدير اين دولت و قهرمان اين صولت و پرچمدار پيروزمندش علّيبن ابيطالب است...». [پرتوي از نهجالبلاغه، دکتر سيّد جواد مصطفوي، ص 167] و هم به قول استاد محمّد امين نوادي که از يحيي يمني چنين نقل ميکند: «هر خطيب توانايي از معاني سخن علي اَب نوشيده و هر واعظ بليغي بر منوال کلام او سخن سروده است، علي آبشخور فصاحت و بلاغت، منبع و بارانداز، زادگاه و منشأ و ابر سنگين بار آن است». [همان] ((نگاهي دوباره به نهج البلاغه بيندازيم، پيامهاي اساسي آن را کشف کنيم، خاصّه در پي آن باشيم که نهجالبلاغه براي آدميان همروزگار ما که در عصر شگفتانگيزي ميزيند که شباهت به هيچيک از اعصار و قرون گذشته ندارد، چه پيامي دارد؟ چه دردي از دردهاي آنها را التيام ميبخشد؟ چه افقي را پيش رويشان ميگشايد و چه آرماني را فراراهشان مينهد؟ آيا باز توليد نگاه هنري ـ ديني علي (عليهالسلام) به جهان و انسان و خدا، راه حلّ مناسبي نيست؟)) به همين دليل هم از آن روزگار شماري از اصحاب و مريدان حضرت که قدر سخن ميدانستند به حفظ و گردآوري خطب و سخنان کوتاه حکمتآميز و نامههاي او دست زدند. «اين شيفتگان بيتاب، سخناني را که آن حضرت در روزهاي جمعه و اعياد، در مساجد و ميدانهاي جنگ، در مجالس عمومي و خصوصي القا ميفرمود، طبق سيره متداول عرب، به حافظه ميسپردند و براي ديگران نقل ميکردند تا رفته رفته به صورت نوشته و مجموعه و کتاب درآمد و حتّي زيد بن وهب جهني که در جنگهاي حضرت شرکت کرده و بيش از ديگران شيفته گفتارش بود، نخستين کتاب را به نام «کتاب الخطب» تأليف کرد». [همان/172] بدينگونه در طي زمان و بر حسب نيازها و سليقههاي مختلف، مجموعههايي از سخنان امام علي گرد آمده که نام شماري از اين کتابها در دسترس ماست. امّا بيگمان کار شريف رضي در اين زمينه نقطه عطفي انکارناپذيري شد. او به دو کتابخانه عظيم و پرمايه دسترسي داشت: يکي کتابخانه برادرش سيد مرتضي و ديگري کتابخانه «بيتالحکمة» از آن شاپور (پسر اردشير و وزير بهاءالدولة بن بويه ديلمي) که به سال 381 به اقتباس از بيتالحکمة مأموني بنياد شده بود و بيش از ده هزار کتاب اصيل از ايران و عراق و نسخههاي رونويس شده از هند و چين و روم در آن گرد آمده بود و ويژه شيعيان بود و به قول ياقوت حموي «کتابخانهاي بهتر از آن در دنيا وجود نداشت.» [همان/174] شريف رضي در اين دو کتابخانه به نسخ گونهگوني از سخنان ايام علي دسترسي داشت. امّا او نميخواست که مجموعه کامل سخنان آن حضرت را در کتابي واحد گرد کند. او بناي گزينش داشت و معيار او در گزينش، بنا به تخصّص و علاقه شخصياش و هم اقتضاي طبع زمانه، «بلاغت» بود. خود او در ديباچه کوتاه پرمايهاش بر نهجالبلاغه اين معيــار را ضمن بيان نحوه و انگيزه گردآوري کتاب، چنين توصيف ميکند: «... کوششم همه اين بود که ـ گذشته از زيباييهاي بسيار و ارزشهاي بيشمار ـ به ويژه جايگاه بلند اميرمؤمنان را در بلاغت، روشنگر باشم که او به راستي در ميان پييشتازان اين هنر، تسخير بلنداي آن قهرماني است تک، که يادگاران ديگران ـ هر چه هست در مقايسه ـ ناچيز است و اندک، که سخن او دريايي است خروشان و اقيانوسي بيکران...» [خورشيد بي غروب/ ترجمه نهجالبلاغه/ عبدالمجيد معاديخواه/ص 12] و در پايان همان ديباچه، در سبب نامگذاري نهجالبلاغه مينويسد: «در پايان» نهجالبلاغه را به عنوان کتاب برگزيدم، چرا که براي ژرفنگران در آن، دريچههاي بلاغت را ميگشود و جستجوگر اين هنر را بدان نزديک و نزديکتر مينمود. اين کتاب نياز استاد و شاگرد را پاسخگوست و...».[همان/14] بدينگونه به نظر ميرسد ـ چنان که از کلام خود شريف رضي نيز پيداست ـ گرايش ادبي، خاصّه با توجّه به سابقه درازآهنگ گزينشگر، در فنون ادب و شهر، در امر انتخاب سخنان امام (عليهالسلام) مهمترين عنصر و عامل بوده است و بر ديگر عوامل غلبه دارد. وي در اين امر چنان حرص و اصراري از خود نشان داده که باعث شده گاه از يک خطبه يا نامه دو روايت را ياد کند و عذرش هم در اين کار، باز اين است که هيچ دقيقهاي در اين باب فوت نشود و هيچ جمله يا کلمه زيبا و بليغي از قلم نيفتند، به تعبير خودِ او: «گاه سخن برگزيدهاي از آن حضرت به گونهاي آورده شده است که پس از چندي در روايتي ديگر به گونهاي متفاوت يافت شده است يا با فزوني نکتهاي يا با تعبير زيباتري. در اين صــورت احسـاس ميشد که بايد تکرار شود، تا گزينش گذشته را پشتوانهاي باشد و مباد که گوهري گرانبها از دست برود...». [همان] امام به کرامت انسانها بيش از هر چيز حسّاس است. براي همين است که مردم انبار را از دويدن در پي مرکبش منع ميکند و از مديحه و مديحه سرايي اظهار بيزاري مينمايد و از آنکه در بلاد اسلامي خلخال از پايزني ذمّي درآوردهاند، خونش به جوش ميآيد و از آنکه مرد يهودي کهنسال را در روزگار پيري واگذاشتهاند و او مجبور به تکدّي شده است اظهار تأسّف ميکند زيرا در همه اين موارد نوعي هتک حرکت انساني ميبيند. براي او که خداوندگار زهد و دنياگريزي است، بيگمان حکومت بيارزش است. امّا وقتي مسأله ظلم و حرمت شکني انساني پيش ميآيد، به عنوان يک مسؤوليت اجتماعي که نفع عام مردم در آن است، آن را بر عهده ميگيرد. او براي جان و مال و آبرو و کرامت انسانها ارزش فوقالعاده قائل است شريف رضي عالِم و اديبي است سخن شناس و شاعري پرمايه با ديواني مفصّل. افزون بر اين در روزگاري ميزيد که «بلاغت» سکّه رايج زمانه است. روزگار آل بويه. دوره رونق و شکوفايي بينظير دانش و فرهنگ و شعر و فلسفه. روزگار متنبّي و صاحب عباد و ابوعلي مسکويه و ابن عميد و ابوحيّان توحيدي و ابوسليمان بجستاني و باقلاني و شيخ مفيد و کليني و صدوق و سيّد مرتضي، قرن يا قرنهايي که به دوره «رنسانس» اسلامي شهرت يافته است. روزگار شکوفايي عقل و بالاگرفتن مباحثات فلسفي و کلامي و فعاليت فرقهها و گروههاي مسلمان براي مجاب کردن رقبا و نيز دوران اعتلاي شعر و نثر عربي و عليالخصوص«نثر فنّي». روزگاري که شيعه، خصوصاً فرقه اماميّه زير چتر بويهيان متمايل به تشيّع، مجال تنفّس و فعاليت يافته است و در حال پيريزي مباني کلامي و فقهي خويش است. در چنين شرايطي، شريف رضي فرصت مييابد که «نهجالبلاغه» را پديد آورد. به نظر ميرسد که پيش ار تخصّص و ذوق ادبي، آنچه او را به اين کار تشويق کرده، اقتضاي طبع زمانه باشد. زمانه او زمانه اوج هنرهاي کلامي است، زمانه سيطره خرد و گرمي بازار مباحثات کلامي است. ظاهراً شريف رضي در اين مجال و به عنوان يک عالم شيعي، ميخواهد تحفهاي به بازار فرهنگ هديه کند که به اقتضا و ملائم طبع مردم زمان باشد. در اين صورت براي او چه کاري ميتواند بهتر از تهيّه «نهجالبلاغه» باشد، گزينهاي مفصّل از بليغترين و زيباترين سخنان امام اوّل شيعيان، در آکنده به حکمت و خرد و سياست و اخلاق و...طبع زمانه زيباپسند و شيفته ادب است. شريف رضي با توجّه به اين نکته دست به انتخاب زيباترين و بليغترين سخنان حضرت ميزند. امّا در کنار اين معيار، چيزهاي ديگري نيز مورد عنايت اوست. در جامعه بازار مباحثات عقلي و کلامي داغ است. شريف رضي هم که امامي مذهب است و استادش شيخ مفيد سرآمد متکلّمان خردگرايي شيعه آن روز است، در اين گزينش ميکوشد فقرههاي مربوط به اينگونه مباحث را مفصّلتر بياورد. از اين رو مباحث عقلي و کلامي در نهجالبلاغه، عمدهتر از بخشهاي ديگر است. تفصيل مباحث مربوط به توحيد و صفات خدا هم شايد ناشي از داغ بودن مباحثي از اين دست در آن روزگار باشد. بدينگونه شريف رضي با استفاده از کتابخانههاي عظيمي که در اختيار داشت، در يک فرصت مناسب کوشيد کتابي متين، خوش پرداخت و پرمايه از سخنان امام علّي بن ابيطالب بسازد که بجز جنبه زيباييشناختيش اس و اساس تعاليم امام اوّلين شيعيان را نيز براي شيعيان و ديگر فرقهها روشن دارد و هويّت شيعه را در قبال ديگر مذاهب و فرق رقيب، تشخّص ببخشد.