فاصله حوزه از سبک شناسي نهج­البلاغه - نهج البلاغه در آیینه حوزه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نهج البلاغه در آیینه حوزه - نسخه متنی

اسماعیل باغستانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فاصله حوزه از سبک شناسي نهج­البلاغه

امّا اينک بايد ديد که اين نگاه هنرمندانه و زيباشناسنانه تا چه مايه بر مريدان امام، خاصّه حوزويان تأثير نهاده است؟ يا بياييم اين پرسش را به گونه­اي ديگر طرح کنيم: توجّه و تعمّق در زواياي نگاه هنرمندانه امام علي (ع) به جهان و انسان و طبيعت، چه تأثير مثبتي بر جهان انديشگي حوزويان مي­تواند بگذارد؟ افق ذهن و زبانشان را به چه سويي مي­گشايد؟

آيا فرا گرفتن مشتي فرمولهاي کليشه­اي صرفي و نحوي و بلاغي که در کتابهاي ادبي مرسوم حوزه گنجانده شده است، به علاوه اطّلاع بــر پاره‌اي از معارف فقهي و کلامي و احياناً تاريخ، بــاب همسخني با نهج­البلاغه و مألاً اثرپذيري از آن را بر روي طالب علمان خواهد گشود؟

آيا ما نيز چون علي به طبيعت مي­نگريم؟ خطوط متوازي يا متقاطع باران در قاب پنجره اطاقمان همانقدر ما را به شگفت مي­آورد که علي را؟ تکّه ابري غريب در پهنه اقيانوس­وار آسمان، عبور منظّم رمه­ها بر دامن کوه و خطّي که از جاي سمشان بر سينه کوه مي­ماند و آن را مي­آرايد، شاخه درخت تاکي که بر شانه ديوار کوچه­اي که از آن مي‌گذريم لميده و رهگذران را از سايه خويش بهره­مند ساخته و... همان اندازه که طاووس و مورچه و خفّاش اعجاب علي را بر مي­انگيختند، ما را تحت تأثير قرا مي­دهند؟

آيا درسهايي که طالب علمان در حوزه، يک عمر بر سر آنها قيل و قال مي­کنند و جواني و نيروهاي حياتي خويش را صرف آنها مي­کنند، آنان را بر آستان چنين ديدگاه هنرمندانه­اي که از واژه­ واژه نهج­البلاغه مستفاد مي­شود، مي‌نشاند؟ کسي به آستانه اين نحوه نگريستن واصل شده است که به راحتي و از بُن دندان بتواند بگويد: ما رأيت الاجميلاء و به قول شيخ شيراز: عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست.

بي گمان برآيند اين نحوه نگريستن به جهان، نزديک شدن بل يکي شدن هنر و دين است يا به عبارت ديگر درآميختن جهان‌بيني هنري با جهان بيني ديني، و به همين دليل هم هست که کتابهاي مقدّس در هر ديني، گاه به شعر پهلو مي­زنند و در جـوار حسّ ديني، حسّ زيباشناسانه آدمي را نيز سيراب و شکوفا مي­سازند. متقابلاً کتابهايي ادبي وجود دارند که مردم به ديده کتب ديني در آنها مي­نگرند و محترم و مقدّس و اسرارآميزشان مي­يابند. نهج­البلاغه از آن دست کتابهايي است که از چشم­اندازي هنرمندانه به جهان مي­نگرد و زيبايي­هاي آن را کشف مي­کند و آن را به جهان بيني ديني گره مي­زند.

امّا به نظر مي­رسد که تحصيلات مرسوم حوزه ـ در بيشتر موارد ـ طالب علمان را آماده چنين درکي از جهان نمي‌کنند. بيشتر وقت طلّاب پس از آشنايي با ادبيات و منطق، بيشتر به متن خواني و حلّ مشکلات متون مي­گذرد. اگر هم با قرآن و نهج­البلاغه آشنا باشند، نوعي آشنايي بدوي است که از حدّ تفسير ظاهري فراتر نمي­رود. بيشتر اوقات طلّاب به تحصيل فقه و اصول و بعضاً فلسفه مي­گذرد. امّا گويا هيچگاه مجال آن را نمي­يابند که به گونه­اي ژرف­تر با لطايف و ظرايف هنري و بلاغي قرآن و نهج­البلاغه که اينک مورد بحث ما است، آشنايي حاصل نمايند.

بدينگونه به نظر مي­آيد که در حال حاضر فاصله­اي قابل اعتنا ميان حوزويان و ظاهر و باطن نهج­البلاغه وجـود دارد که در طيّ تاريخ بعد از تدوين آن پديد آمده است. فاصله گرفتن از وجه بلاغي و هنري نهج­البلاغه، به دور افتادن از نگاه هنري امام به جهان و انسان مؤدّي شده و مآلاً چشم­انداز هنري داشتن به جهان و انسان محروم مانده است. حفظ نهج­البلاغه و آشنايي با پاره­اي از آرايه­هاي ادبي موجود در نهج­البلاغه به هيچ وجه در اين زمينه سودمند و کارساز نيست. بايد به مباني زيبايي­شناسي و جهان‌بيني هنري امام عميقاً آشنا شد، زيبايي­شناسي­اي که در دين­شناسي امام ريشه دارد و مکمّل آن است. دستيابي به اين مهم، آنگاه ميسّر خواهد شد که آشنايي با هنر و مکاتب هنري و نقد هنر نيز انواع ادبي و مکاتب ادبي و گونه­هاي نقد ادبي، به عنوان ضرورتي عاجل از سوي حوزويان تلقي گردد و دروس و کتبي در اين موضوعات در ضمن ديگر دروس و سطوح حوزه گنجانده شود.

اگر سيّد رضي در هزار سال پيش با معيارهاي سنّتي بلاغت اسلامي به گزينش شماري از خطب و نامه­ها و کلمات حکمت­آميز امام علي دست زد و تحفه­اي بي­مانند به بازار فرهنگ و ادب عرضه کرد که تا کنون همواره سرمشق اهل سخن بوده است. اينک بر طالب علمان حوزوي است که اين وجه نهج­البلاغه ـ چنان که شريف رضي در پي آن بود ـ برجسته­تر سازند و مجهّز به ابزارهاي جديد نقد ادبي و هنري، زواياي اين کتاب مستطاب را بيشتر بکاوند و پرده از جمال آن برگيرند و سپس معارف ديني را با اقتدا به پيشوايشان با هنر گره بزنند و به بازار فرهنگ و دانش روانه سازند. مگر در مقام عرضه معارف اسلامي، راهي جز اين وجود دارد؟

در هر حال اگر از جنبه هنري نهج­البلاغه صرف نظر کنيم، باز نهج البلاغه کتابي بس مهم در تمدّن اسلامي است. کتابي ذوجوانب و پرنکته و پر گوشه و کنار و که احاطه بر همه جوانب آن از توان يک تن خارج است. به تعبير دکتر شهيدي، مترجم گرانقدر نهج­البلاغه «نهج­البلاغه دايرة­المعارفي از فرهنگ اسلامي است: خداشناسي و جهان فرشتگان، پيدايش عالم، طبيعت انسان، امتّها و حکومتهاي نيکوکار و يا ستمباره امّا نکته اصلي اين است که در سراسر اين سخنان، خواست امام تدريس علوم طبيعي و جانورشناسي يا فهماندن نکته­هاي فلسفي و يا تاريخي نيست.

سخنان علي در طرح اينگونه بحثها همچون قرآن کريم است که به زبان موعظت از هر پديده محسوس يا معقولي نمونه­اي روشن و قابل درک در پيش چشم شنونده قرار مي­دهد، سپس آرام­آرام او را با خود به سرمنزلي مي­برد که بايد بدان برسد، به درگاه خدا و آستان پروردگار يکتا.» [نهج­البلاغه، ترجمه دکتر سيّد جعفر شهيدي، مقدّمه ص يد]

/ 9