نهج البلاغه در آیینه حوزه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نهج البلاغه در آیینه حوزه - نسخه متنی

اسماعیل باغستانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

با آنکه پيش از فراهم آمدن «نهج­البلاغه»، خطب و رسائل امام علي (عليه‌السلام) مورد توجّه و سرمشق اهل ادب و خطابه بود، امّا کار شريف رضي و گزينش دقيق او باعث آمد که از آن زمان نهج­البلاغه مرجع و ملجأ سخن سنجان و اديبان و خطيبان و نويسندگان و عالمان ديني قرار گيرد. وجود شروح موجز و مفصّل و ترجمه­هاي مکرّر، در طول تاريــخ بعد از تأليف نهج­البلاغه، شاهد اين مـدّعا است. همچنين وفور نسخه­­هاي ناقص و کامل متعدد از اين کتاب در کتابخانه­هاي گونه­گون جهان اسلام و بيرون از آن، اقبال عام سخن سنجان نکته­دان و عالمان ديني را در طيّ قرون بدان روشن مي­دارد. امّا سؤال سِمِج و آزاردهنده­اي که در اينجا خاطر را مي­خلد، اين است که آيا نهج­البلاغه با وجود اين همه نسخ و شروح، تأثيـري که مورد نظر بوده است را در طيّ تاريخ بر جامعه و مهمتر از همه بر حوزه و طالب علمان و عالمان گذاشته­ است يا نه؟ به عبارت ديگر طالب علمان از نهج­البلاغه، به عنوان يک مجموعه ذوجوانب که مشتمل بر زبده معارف اسلامي است و بر پايه معيار بلاغت و حسن زيبايي‌شناسي اختيار شده، اثر پذيرفته­اند و انديشه و کردار خويش را با آن منطبق ساخته­اند؟ سهل است، سمت و سويي هم جهت با پيــام اصلي نهج­البلاغه داشتــه­اند؟ يا در طيّ زمــان، همواره فاصله­اي ـ اندک يا زياد ـ ميان نهج‌البلاغه و حوزويان وجود داشته است. فاصله­اي که از عدم درک اين کتاب مستطاب، آنچنان که بايد و من حيث المجموع ناشي شده است، نظير همان داستاني است که بر سر قرآن کريم رفته است.

باري در طيّ مقاله حاضر مي­کوشيم که اين مسأله را بازکاوي کنيم، با نگاهي گذرا به ساختار و شکل ظاهري نهج‌البلاغه و آنچه از معارف ديني و اخلاقي و انساني و هم تاريخ در آن مجال انعکاس يافته است.

به نظر مي­رسد آنچه سخن علي (عليه‌السلام) را چه پيش از تأليف نهج­البلاغه و چه پس از آن، همواره مورد اقبال عام قرار مي­داد، بيش از وجه محتوايي و معرفتي آن، وجه ادبي و بلاغي و زيبايي‌شناسانه آن باشد. شادروان دکتر عبدالحسين زرّين کوب در اين باب چنين مي­نويسد: «در بين مسلمين غير از خطبه­ها و مواعظ رسمي که در نماز جمعه و مراسم اعياد ايراد مي­شود و احياناً متضمّن تقرير مسائل عامّه است، موعظه­هاي ديني مخصوصاً در مجالس تذکير و تعزيت و نقل و تفسير و روايت شامل تعبيرات مهيّج و مؤثّر از تجارب ديني، عرفاني و اخلاقي شده است که ادبيات ارزشمندي از آن در عالم اسلام به وجود آمده است. از جالب‌ترينِ اين آثار، مجموعه خطب و مواعظ و حکم منسوب به امام علّي بن ابيطالب را مي­توان نام برد که صورت کامل و جامع آن تحت عنوان کتاب نهج­البلاغه به وسيله شريف رضي از اکابر علما و سادات شيعه در بغداد (وفات 406) جمع و تدوين شده است و از جهت فوايد ادبي و لطايف ديني سرآمد اين نوع و نمونه کامل آن محسوب است... .

سخنان امام در اين مواعظ و خطب به نحو اعجاب­انگيزي مشحون از بدايع صنعت و لطايف بلاغت است. در عين حال اشتمال آنها بر معارف اخلاقي و دقايق، آنها را در سطح فوق­العاده بالايي از بلاغت منبري قرار مي­دهد که براي ساير اهل ادب تتبّع از اسلوب آن را مشکل مي­کند و چنان مي­نمايد که در عصر جمع و تدوين اين مجموعه و قبل از آن، ديگر خطبا و ارباب بلاغت به اين سخنان به عنوان سرمشق مي­نگريسته­اند. مواعظ و حِکّم اين مجموعه از جالبترين نمونه آن گونه اقوال در تمام دنياي اسلام است و به قول بعضي محقّقان در مجموعه مواعظه و حکم از زهاد و وعاظ اسلامي باقي است، يک استثناي واقعي محسوب است». [در قلمرو وجدان، سروش/459].

((اگـر سيّد رضي در هزار سال پيش با معيارهاي سنتّي بلاغت اسلامي به گزينش شماري از خطب و نامه­ها و کلمات حکمت­آميز امام علي دست زد و تحفه­اي بي­مانند به بازار فرهنگ و ادب عرضه کرد که تا کنون همواره سرمشق اهــل سخن بوده است، اينک بر طالب علمان حـــوزوي است که ايــن وجه نهج­البلاغه ـ چنان که شريف رضي در پي آن بود ـ برجسته­تر سازند و مجهّز به ابزارهاي جديد نقد ادبي و هنري، زواياي اين کتاب مستطاب را بيشتر بکاوند و پرده از جمال آن برگيرند و سپس معارف ديني را با اقتدا به پيشوايشان با هنر گره بزنند و به بازار فرهنگ و دانش روانه سازند))

برجستگي و بي­مانندي همين جنبه ادبي سخنان امام علي (عليه‌السلام) است که راهگشاي نويسنده­اي چون عبدالحميد کاتب و خطيبي نظير اين نباته است. «عبدالحميد کاتب که در فنّ نويسندگي ضرب­المثل است و در اوايل قرن دوّم هجري مي­زيسته مي­گويد: من 70 خطبه از خطبه­هاي علي (عليه‌السلام) را حفظ کردم و پس از آن ذهنم جوشيد که جوشيد». [پرتوي از نهج­البلاغه/184] و »ابن نباته که ضرب­المثل خطباي عرب است، مي­گويد: من صد فصل از سخنان علي (عليه‌السلام) را حفظ کردم و همانا براي من گنجي بي­پايان بود». [همان]

بنابراين آنچه در کلام امام، همه را مسحور مي­کند و به دنبال خويش مي­کشد، همانا اوج بلاغت و زيبايي آن است، به اندازه­اي که فضاي ادبي و زيبايي­شناسي دوران آل بويه که اوج روزگار نثر فنّي زبان عربي است و دوران ظهور شاعران کم­مانند، باز آن را سرمشقي والا براي تقليد و تتبّع مي­شمرد و بر آستان آن خضوع مي­آورد. امّا چه چيزي به سخن علي (عليه‌السلام) اين تشخيص را بخشيده و آن را در ميان کلام اقران انگشت­نما ساخته است؟ به عبارت ديگر اسلوب کلام او چيست و نحوه رفتارش با کلام چگونه است؟ بهتر است پاسخ اين پرسشها و تحليل اين دقيقه را از زبان حنّاالفاخوري نويسنده مسيحي «تاريخ ادبيات زبان عربي» بشنويم: «از سرتاسر نهج­البلاغه با وضوح تمام نبوغ امام علي متجلّي است، اساس اين نبـــوغ، عقل شگفت­آور او است. عقلــي با ادراک وسيع و عميق که هيچ دقيقه­اي را فرو نمي­گذارد، هر پيش­آمدي را نيک مي­سنجد و افکار را غربال شده، ثابت، دور از اضطراب و ضعف جاري مي­سازد.

/ 9