بیشترلیست موضوعات نهج البلاغه در آيينه حوزه سبک و ساختار نهج البلاغه فاصله حوزه از سبک شناسي نهجالبلاغه تأثير مفاهيم و ارزشهاي نهجالبلاغه در روش عملي حوزه توضیحاتافزودن یادداشت جدید
اين قدرت تعقّل و انديشه از هر لفظ و هر جمله او پيوسته و مرتبط به هم چنان که پيش از او در نثر قديم عرب سابقه نداشت، ميجوشد. نيز نبوغ علي در خيال وسيع و گسترده اوست با تصوّري دقيق و روشن. تصويرهاي خود را از جهان واقع ميگيرد آنگاه صحنههاي واقعي و دلپذير و تابلوهاي هنرمندانه و جميل ميآفريند و اين خيال را با شعوري زنده و فعّال، که در آن صحنهها و تصويرها روح و حرکتي نو ميدمد، ميآميزد، آنگاه آنچه پديد ميآيد، از جهت شدّت تأثير بيمانند است. بايد بر اينها که گفتيم، قدرت ملکه کلام و قريحه سخنوري را نيز افزود که ميتواند به طور بداهت انواع تعبيرها و اسلوبهاي هنري را بيافريند. از اين رو نثر علي، خزانهاي است که ميان طبع و صنعت جمع دارد و اين آميزه چنان زيبا و هنرمندانه است که طبع از صنعت تشخيص داده نميشود. علي، به خاطر قدرت شگرفي که در بيان سخن دارد، گويي هرگز فکر خود را به زحمت نمياندازد و همان اراده بيان سخن، سخن را بر زبان او جاري ميسازد و تشبيهات، صور، امثال، استعارات، انواع موازنه، مرادفه، توضيح و سجع را چنان در کلام خود ميآورد که پنداري همه وحي خاطر و طبع و از مقتضيات معنايي است که در سينه از خلجان دارد و اينک يک عقيده نيرومند آن را بيرون ميريزد. همه در جامهاي از واژههاي جاهليّت که دوره جديد و تمدّن جديد آنها را نرم کرده و صيقل داده است. علي، اين واژهها را با آنچنان تأليف دلپذيري در کنار هم قرار داد که از آن يک موسيقي خوشآهنگ متصاعد است. از نثر او شعري با اوزان خاص پديد ميآورد و نغمههايي ميآفريند که به مقتضاي حال گاه سخت و خشن ميشوند، گاه نرم و ملايم». [تاريخ ادبيات زبان عربي/حنّاالفاخوري/ ترجمه عبدالمحمّد آيتي/ص 251-250] در واقع علي (عليهالسلام) با الهام از تعاليم قرآن و پيامبر اکرم، روح اسلامي و توحيدي را در ناي زبان آلوده به شرک عرب جاهلي ميدمد و با مصالح از پيش آماده جاهلي، بنايي اسلامي ميسازد، بنايي که از الفاظ، رنگ اسلامي گرفته فراهم آمده است. حنّاالفاخوري که اديب است و سخنشناس، براي کلام علي نظيري در نثر کهن عرب سراغ ندارد. همچنين او بر شگفتانگيزي و وسعت تخيّل امام، در مقام يک سخنپرداز تأکيد بسيار دارد. وي نثر توصيفي امام را به تابلوهايي زنده و جاندار و نزديک به واقع تشبيه مينمايد، و اينهمه را «وحي خاطر» و ذاتي و خداداد ميداند. به قول خواجه شيراز:
حسد چه ميبري اي سست نظم بر حافظ قبول خاطر و لطف سخن خداداد است
قبول خاطر و لطف سخن خداداد است قبول خاطر و لطف سخن خداداد است
از اين رو ظرايف و دقايق و سجعپردازي اديبانهاي که در کلام وي جلوه دارد، بيتکلّف بر زبان او جاري ميشود. همو در جاي ديگر، برخي فقرات خطابههاي حضرت را به شعر مانند ميکند: «بسيار است که قلب آن امام براي تأمّل در عجايب صنع خداوند و ستايش کمالات و بدايع الهي به پرواز ميآيد آنگاه قطعههايي شعرگونه را در وصف مورچه و طاووس و خفّاش که از حيث دقّت در وصف از غناي هنري بزرگي برخوردارند، به قلم ميآورد...». [همان] به نظر ميرسد علي (عليهالسلام) ذاتاً هنرمند است و با چشمي جمالپرستانه به جهان مينگرد. جمال جميل حضرت حق را در ذرّه ذرّه جهان طبيعت و جهان انساني به روشني ميبيند. زبان سنگين پر رمز و راز و آکنده از تشبيه و استعاره وي حکايت از نگاه دقيق و نکتهسنجانه وي به محيط اطرافش و تخيّل خلّاق بيکرانش دارد. به اين بخش از دعاي استسقاي حضرت که به قطعه شعري دلانگيز و مؤثّر در وصف باران ماننده است توجّه فرماييد: «ندعوک حين قنط الانام و منع الغمام و هلک السوام، ان لاتؤاخذنا بأعمالنا، و لاتأخذنا بذنوبنا. و انشر علينا رحمتک بالسحاب المنبعق و الربيع المغدق و النبات المونق، سحا وابلا، تحيي به ما قدمات و ترد به ماقدفات. اللهم سقيا منک محييه، مرويه، تامه، عامه، طيبه، مبارکه، هنيئه، مرئيه، مريعه زاکيانبتها، نامرا فرعها، ناضرا و رقها! تنعش بها الضعيف من عبادک و تحيي بها الميت من بلادک اللهم سقيا منک تعشب بها نجادنا و تجري بها و هادنا يخصب بها جنابنا و تقبل بها ثما رنا و تعيش بها مواشينا و تندي بها اقاصينا و نستعين بها ضواحينا من برکاتک الواسعه و عطاياک الجزيله علي بريتک المرمله، و وحشک المهمله. و أنزل علينا سماء مخضله؛ مدرارا هاطلة، يدافع الودق منها الودق و يحفز القطر منها القطر، غير خلب برقها، و لاجهام عارضها، و لاقزع ربابها، و لاشفان ذهابها حتي يخصب لامراعها المجدبون، و يحيا ببرکتها المسنتون، فانک تنزل الغيث من بعد ما قنطوا، و تنشر رحمتک و أنت الولي الحميد».