بیشترلیست موضوعات نهج البلاغه در آيينه حوزه سبک و ساختار نهج البلاغه فاصله حوزه از سبک شناسي نهجالبلاغه تأثير مفاهيم و ارزشهاي نهجالبلاغه در روش عملي حوزه توضیحاتافزودن یادداشت جدید
«اينک در حالي ميخوانيمت و به پيشگاهت دست دعا بر ميداريم که انبوهه مردم به نوميدي گراييدهاند. ابرها از باران دريغ ورزيدهاند و چرنــدگان به هلاکت افتادهاند! آري، در چنين هنگامهاي باز هم از تو ميخواهيم که بر کارهاي بدمان ما را مگيري، و به گناهانمان ما را کيفر ندهي. سايه رحمتت را بر سرمان بگستراني، با ابرهاي پرباران و بهاري با بارنهاي درشت و فراوان و سرزميني خرّم از انواع گياهان، با چنان دانههاي درشت باراني که تمامي مردههاي دوران قحطي را از نو زنده سازد و آنچه را از دست رفته است، بازگرداند. بار خدايا از درگاهت آبي طلب داريم حيات بخش و سيراب ساز، بيکاستي و فراگير، پاکيزه و فرخنده، گوارا و رويشزا، چنان باراني که گياهش رويا و نهالش پربار است و سرسبزي برگهايش خيرهکننده چشمان تماشاگر! تا بدان، بندگان نزارت رمق گيرند و بخشهاي مرده کشورت حيات يابند. بارخدايا، باراني به ما ارزاني دار که تپــّههاي سوختهمان را خرّم و شاداب و جويباران خشکيدهمان را روان و پرآب و روستاهامان را سرسبز و نشاطآور کند و بدان، بار ديگر ميوههامان به ما روي آورند و چهارپايانمان زندگي از سر گيرند، و نقاط محروم و دور افتادهمان لبي تر و تازه نمايند، و دشت و صحراهامان، سراسر از برکات گسترده و دهشهاي گرانت نيرو بگيرند تا نياز مردمان نيازمند و هم درندگان بيصاحبت را پاسخگو باشند و چونان بخشي از سفره گستردهات، پرطعام، خيل گرسنگان را پذيرا گردند. ابري را بر سرِ ما سايه افکن ساز که شبنمش همه جا را تر کند، بارانش پرپشت و ريزان باشد، چنان که چکاچاک ناشي از برخورد دانههاي درشت و قطرههاي پرقدرتش حماسهاي از بارش رحمتت را به نمايش گذارد ـ نه آن ابري که برقش خشک و پهنايش در افق نوميد کننده و ابرهاي سفيد و پراکندهاش کمباران و همراه با وزش بادهاي سرد و يأسآور باشد تا سوختگان عهد خشکسالي در گياهان آن باران بچرند، و به برکتش قحطيزدگان زنده شوند، آري اين تويي که درست در روزگار نوميدي، باران را فرو ميباري و سايه رحمتت را ميگستراني، که ولايت مطلقه تو را باشد که تمامي جلوههاي تدبير و ولايتت ستايشانگيز است». [فرهنگ آفتاب/ص 4985- 4984] نمونه بسيار عالي ديگر در اين باب، خطبه 165 نهجالبلاغه در وصف طاووس که در واقع همچون نقّاشي چشمنوازي است که در قالب لفظ ريخته شده است و نشان ميدهد که امام علي (عليهالسلام) با چه دقّت زيباشناسانهاي به جهان مينگرد و هيچ دقيقهاي را فرو نميگذارد. چيزهايي که مردم عادي معمولاً از کنار آنها به آساني ميگذرند، در نگاه علي (عليهالسلام) سخت شگفتانگيز است و مسحورکننده. نگاه زيباشناسانه و هنرمندانه علي (عليهالسلام) را در آنجا که به وصف قرآن ميپردازد نيز ميتوان ديد: «و ان القرآن ظاهره انيق و باطنه عميق، لاتفني عجائبه و لاتنقضي غرائبه و...». «ظاهر اين کتاب ـ قرآن ـ بسي زيباست و باطنش بسيار عميق، شگفتيهايش پايانناپذير است و ناشناختههايش تمام ناشدني...». [همان/ 4985] اين يک نگاه زيباشناسانه است که گويي به قرآن ـ فارغ از جنبههاي ديگرش ـ چونان يک اثر هنري با لايههاي معنايي گونهگون مينگرد و خوانندگانش را ضمن توجّه به زيبايي ظاهري آن به گذر از اين ظاهر و کشف اعماق آن ترغيب مينمايد. دکتر صبحي صالح در مقدّمه ممتع خود بر نهجالبلاغه ويژگي عمده صوري آن را نثر توصيفي و تصويري آن ميداند و امام علي را در ذروه توصيفگران قديم و جديد مينشاند. [نهجالبلاغه، تحقيق الدکتور صبحي الصّالح، دارالهجره/12] در هر حال بيگمان سخنان بليغي که بر زبان علي (عليهالسلام) بيهيچ تکلّفي جاري ميشود، از سرچشمه نگاه هنرمندانه وي به جهان سيراب ميشود. نگاهي که همه جهان را چونان تابلويي بيمثال ميبيند که از قلم صنع الهي برون تراويده است گويي خواجه شيراز از زبان علي است که چنين ميسرايد:
خيز تا بر کلک آن نقّاش جان افشان کنيم که اينهمه نقش عجب در گردش پرگار داشت
که اينهمه نقش عجب در گردش پرگار داشت که اينهمه نقش عجب در گردش پرگار داشت