فلسفه دين(بخش 33)
پي گيري بحث تمايز روشها
فلسفه علم كلام، تنها به مسائل كلام نظر دارد؛ تا معلوم شود كه آيا متكلم به شيوه جدل پايدار و وفادار مانده، يا -احيانا- به ورطه خطابه و سفسطه افتاده و يا اسير دام تخيّلات شاعرانه شده است.اين نكته را هم ناگفته نگذاريم كه براي متكلم، تنزل از جدل عيب است؛ ولي ترقي از آن، هنر است. چه مانعي دارد كه متكلم، پا را از دايره جدل بيرون نهد و همان گونه كه از خطابه و شعر و سفسطه گريزان است، از جدل هم فاصله گيرد و گام بر نردبان برهان گذارد كه در اين صورت، كلام او كلام فلسفي است نه كلام جدلي. كلام فلسفي خود را متعهد مي داند كه در خدمت دين باشد.جا دارد كه در اينجا از همّت والاي متكلمان شيعي -مخصوصا در اين عصر- ستايش و تشكر شود كه بيشتر به كلام فلسفي روي آورده و از كلام جدلي فاصله گرفته اند. اينجا فلسفه در خدمت دين قرار گرفته و فيلسوف كوشيده است كه از تمام دستاوردهاي فلسفي خود در راه خدمت به معارف ديني و دفاع از دين و ردّ شبهات ديگر انديشان استفاده كند.كتاب روش رئاليسم كه متن آن به قلم علاّمه طباطبائي و پاورقيهاي آن به قلم شهيد مطهري است، صبغه خالص فلسفي دارد. هرچند هدف آن مبارزه با ماترياليسم ديالك تيك و افكار الحادي و خدمت به دين و عقايد ديني است. اينان در عصر ما قهرمانان اين ميدان بودند. اكنون جمعي از نخبگان حوزه ها و دانشگاه ها ادامه دهنده همان راهند. اين افاضل كرام و انديشمندان والا مقام ميدان فلسفه و كلام، در مقابل ديگرانديشان جبهه اي محكم -همچون بنيان مرصوص- به وجود آورده اند و جهاد و قتال آنها جهاد و قتال فكري و نظري است كه سعيشان مشكور باد!قرآن كريم مي فرمايد:«إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ»1«خداوند كساني را كه در راهش صفي همچون بنياني مرصوص -كه اجزاي آن به هم چسبيده- به وجود آورده و نبرد مي كنند، دوست دارد».مجاهدان صدر اسلام با نيزه و شمشير و كمان، دفاع از حريم اسلام مي كردند و اين سنگربانان فلسفه و كلام، با فكر و انديشه نابي كه در حوزه اسلام قابل قبول است، به مبارزه با ديگرانديشان مي پردازند. آنها بدنها را بر زمين مي انداختند و اينها اوهام و تخيلات و شعرياتي كه بر آنها جامه كلام و فلسفه پوشانده شده است.رصدخانه علوم
فلسفه هاي مضاف، رصدخانه هاي علومند. همان طوري كه منجم، در رصدخانه خود ستاره ها را رصد مي كند، فيلسوف علوم هم مسائل علم مورد نظر و مورد علاقه خود را رصد مي كند.فلسفه عرفان به مسائل عرفان نظر دارد. متفكري كه در ميدان فلسفه عرفان تلاش مي كند، همچون منجمي است كه در رصدخانه خود به مراقبت و تماشاي ستارگان مي پردازد. فلسفه عرفان، رصدخانه مسائل عرفان است تا معلوم شود كه آن چه عارف مي گويد، خواب و خيال و وهم و پندار است يا حقيقت محض و حق مطلق و واقعيت انكارناپذير.اگر خيال باشد، از سنخ كدام خيال است؟ مولوي بين خيالات اوليا و خيالات ديگران فرق گذاشته مي گويد:
نيست وش باشد خيال اندر جهان
بر خيالي صلحشان و جنگشان
بر خيالي نامشان و ننگشان
تو جهاني بر خيالي بين روان
بر خيالي نامشان و ننگشان
بر خيالي نامشان و ننگشان