مثالي از تفسير - فلسفه دین (33) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه دین (33) - نسخه متنی

احمد بهشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مثالي از تفسير

در حوزه تفسير قرآن، برخي قرآن را تفسير علمي و برخي تفسير فلسفي و برخي تفسير كلامي و برخي تفسير عرفاني مي كنند. يعني قرآن را در پرتو علوم روز يا به كمك فلان نِحله فلسفي يا فلان مذهب كلامي يا فلان گرايش عرفاني تفسير مي كنند. حال آن كه قرآن خودش نور است و نور ظاهر بالذات و مظهر للغير است. «وَلكِنْ جَعَلْناهُ نُورا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا»9«ولي قرآن را نوري قرار داديم كه هر كه را از بندگانمان خواهيم، بدان هدايت كنيم»..

تفسيري كه به كمك علوم يا كلام و فلسفه و عرفان صورت گيرد، يك معرفت درجه دوم است كه بر علوم روز يا بر فلان فلسفه يا بر فلان مذهب كلامي يا بر فلان سيستم عرفاني تكيه دارد.

اما اگر مفسّري صرف نظر از آراء و عقايد علمي و فلسفي و كلامي و عرفاني قرآن را با استفاده از خود قرآن و با استفاده از آنهايي كه واقعا مرتبط با قرآن و مبيّن و مفسّر حقيقي قرآن و اهل بيت قرآنند تفسير كند، تفسير او يك معرفت درجه اول است كه بر هيچ معرفت علمي يا فلسفي يا كلامي يا عرفاني استوار نيست و اين جاست كه به مفهوم نور بودن قرآن توجه شده است.

حال اگر به اين سبك تفسير -كه پرسش معني از خود قرآن و جستن اسرار از درون خود اين گنجينه رازهاست- نگاه بروني بيندازيم10.با يك معرفت درجه دوم سروكار پيدا مي كنيم كه همان فلسفه دين در محدوده قرآن است و اگر به ساير معارف ديني هم چنين نظري بيفكنيم، به فلسفه دين مبين اسلام دست يافته ايم.

اين كه مي گوييم: ساير معارف ديني، در صورتي است كه قرآن را مشتمل بر همه معارف ندانيم. اما اگر معتقد شويم كه قرآن مشتمل بر همه معارف است، چيزي كه خارج از آن باشد، وجود ندارد.

خداوند مي فرمايد:«وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الكِتابَ تِبْيانا لِكُلِّ شَيئٍ»11 «ما قرآن را كه بيانگر هر چيزي است، بر تو نازل كرده ايم».

در روايات آمده است كه در قرآن، علم گذشته و علم آينده تا روز قيامت موجود است. در اين صورت، هيچ معرفتي وجود ندارد كه خارج از قرآن باشد.

قطعا اگر منظور آيه فوق اين است كه قرآن از طريق دلالت لفظي بيانگر همه چيزهاست، مشكل است؛ چرا كه دلالت لفظي آيات و جملات قرآن، كشش اين همه دانشها را ندارد. اما اگر مقصود اين باشد كه قرآن از غير طريق دلالت لفظي، رموز و اسراري بيان مي كند كه افراد معمولي آنها را درك نمي كنند؛ بلكه تنها پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و خلفاي معصومش آنها را درك مي كنند، اشكالي وجود ندارد. آري:

بين المحبّينَ سرٌّ ليسَ يفشيه قولٌ و لا قلمٌ في الخلقِ يحكيه «ميان دوستان رازي است كه هيچ زبان و قلمي در ميان مردم آنها را فاش و آشكار نمي كند».

ممكن است حروف مقطعه قرآن، از قبيل اسرار و رموزي باشد ميان خدا و مخاطبان خاص او.



1- صفّ: 4.

2- فلسفه دين، صفحه 15 از انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم.

3- همان، ص 16.

4- نگاه كنيد به روش رئاليسم، ج5، ص 85. استاد مطهري مي نويسد:

5- خواجه طوسي مي فرمايد: «و الأحكام و التجرّد و كيفيّة قدرته و استناد كل شئ اليه دلائل العلم». (كشف المراد، المقصد3، الفصل 2، المسأله 2).

6- كتاب فقه مقدماتي، به همين قلم، پيشگفتار، صفحه الف(نشر دانشگاه پيام نور).

7- hbÏp.hfM $)c

8- فصلنامه حوزه و دانشگاه، سال اول ، شماره 3.

9- شوري: 52.

10- يار حقيقي قرآن و مفسر واقعي آن كسي است كه فراورده هاي علمي و كلامي و فلسفي و عرفاني اين و آن را بر قرآن تحميل نكند و الا تفسير مفسر، «هرمنوتيك» است نه «سمانتيك».

11- نحل: 89.

/ 5