عمار و ساختن مسجد: - نگرشی بر تاریخ اسلامی (4) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگرشی بر تاریخ اسلامی (4) - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عمار و ساختن مسجد:

عمار ياسر در تمام كارهاي ديني و اقدامات مذهبي جدي و كوشا بود هنگامي كه پيامبر اسلام وارد قريه قبا گرديد عمار گفت : ناچار بايد جائي براي پيامبر تهيه كرد تا هنگام نماز در آنجا جماعت برگزار گردد و كارهاي ديگر را هم در سايه آن انجام دهد لذا عمار به تنهائي سنگ آورد و مسجد قبا را تأسيس كرد، و همچنين موقعي كه پيامبر مشغول ساختن مسجد مدينه شد مسلمانان بادوش از كوه سنگ حمل ميكردند و عمار، اندازه دو نفر سنگ حمل مي‌كرد. پيامبر (ص) كه او را چنين مي‌ديد فرمود اينقدر به خود زحمت مده عمار در پاسخ رسول خدا اظهار داشت دوست دارم در ساختمان اين مسجد و معبد بيش از اين كار كنم، پيامبر (صلي الله ) دستي به شانه عمار زد و فرمود: انك من اهل الجنه تقتلك الفئه الباغيه : توا هل بهشت هستي و جمعيتي ستمكار ترا شهيد مي‌كنند.

عمار از لحاظ اخلاق نمونه بود گويند روزي خالدبن وليد به شكايت خدمت پيامبر رسيد عمار نيز حاضر بود خالد تا توانست از عمار بدگويي كرد و انتقاد نمود تا اينكه عمار گريان شد و گفت يارسول الله مي‌بيني چه مي‌كند؟ پيامبر سربرداشت و فرمود :

من عادي عماراً عاده الله و من ابغض عمارا ابغضه الله يعني هر كه با عمار دشمني كند خدا با او دشمني كند و هر كه او را دشمن بدارد خدا او را دشمن خواهد داشت.

عمار و حمايت از امام عليه السلام :

پس از آنكه عمر زندگي را بدرود گفت و شوراي شش نفره عثمان را به خلافت برگزيد عمار از اين انتصاب ناراحت گرديد وبا چنين جملاتي به اعتراض و انتقاد پرداخت :

« اي گروه مسلمانان قبل از شيوع اسلام از كمي افراد و ضعف و ناتواني قدرت سخن گفتن نداشتيم، خداي بزرگ به وسيله دينش مارا عزيز گردانيد و بوسيله پيامبرش ما را بزرگ و محترم ساخت و خدا را بر اين نعمتش سپاس مي‌گذاريم.

اي گروه قريش تاكي اين امر (حكومت ) را از خاندان پيامبر خارج مي‌كنيد گاهي به اين سو و هنگامي به آن سو مي‌بريد و به اين و آن مي بخشيد با اين وضع مي‌ترسم از آنكه خدا به كلي آن را از شما مسلمانان سلب كند و در غير شما قرار دهد چنانكه شما در غير محلش نهاديد . . .»

عمار ياسر در جنگ يمامه

يكي از روزهاي حساس زندگي عمار ياسر كه وجودش براي پيشبرد اسلام بس موثر بود جنگ يمامه است در اين جنگ كه مسلمانان با مرتدان و آنهائي كه پس از رحلت رسول اكرم از دين برگشتند مي‌جنگيدند. عمار احساس كرد كه مسلمانان سستي مي كنند و نزديك است كه شكست خورده و فرار كنند خود را بالاي سنگ بزرگي رسانيد تا مشرف بر تمام لشكريان گرديد. سپس با اين جملات مسلمانان را به مقاومت و پايداري دعوت كرد.

«اي گروه مسلمانان آيا از بهشت فرار ميكنيد؟ من عمار ياسرم به سوي من باز آئيد راوي مي‌گويد او را ديدم كه گوشش را بريده و آويزان است و مانند گوشواره‌ايكه برگوش آويزه باشد در حركت بود و او توجهي بدان نداشت و با جديت تمام مي‌جنگيد.

/ 7